Total search result: 186 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
vehicle |
خودرو |
vehicles |
خودرو |
automobile |
خودرو |
automobiles |
خودرو |
adventive |
خودرو |
automotive |
خودرو |
locomobile |
خودرو |
motor vehicle |
خودرو |
self driven |
خودرو |
self grown |
خودرو |
self propelled |
خودرو |
self propelling |
خودرو |
|
|
Other Matches |
|
four by two |
خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو |
autos |
:خودرو |
four by four |
خودرو 4 در 4 |
auto |
:خودرو |
truck vehicle |
خودرو نظامی |
chasis |
شاسی خودرو |
caterpillar truck |
خودرو هزارپا |
wildwood |
جنگل خودرو |
bumper bar |
سپر خودرو |
propeller |
گاردان خودرو |
ammunition carrier |
خودرو مهمات کش |
deep jeep |
خودرو زیرابی |
motor vehicle |
خودرو موتوری |
scout car |
خودرو دیده ور |
personnel carrier |
خودرو نفربر |
motorcar |
خودرو سواری |
locomobile |
گردونه خودرو |
liftruck |
خودرو بالابر |
escalator |
پلکان خودرو |
moving staircase |
پلکان خودرو |
moving stairway |
پلکان خودرو |
tank transporter |
خودرو مازتانک بر |
tank vehicle |
خودرو تانکر |
drive screw |
پیچ خودرو |
tank vehicle |
خودرو تانکرسوخت |
propeller shaft |
گاردان خودرو |
escalators |
پلکان خودرو |
escalator |
پلکان خودرو |
to use the car |
با خودرو رفتن |
to ride in the car |
با خودرو رفتن |
automobiles |
ماشین خودرو |
to turn [to turn off] [to make a turn] |
پیچیدن [با خودرو] |
weedy |
هرز خودرو |
automobile |
ماشین خودرو |
vehicular |
مربوط به خودرو |
motor car |
گردونه خودرو |
motor cars |
گردونه خودرو |
short wheel |
خودرو شاسی کوتاه |
dipped headlights [lights] [British English] |
نور پایین [خودرو] |
upper beam headlights |
نور بالا [در خودرو] |
high beam [American English] |
نور بالا [در خودرو] |
boot [British E] |
صندوق چمدان [خودرو] |
dipped beams [beam light] [British English] |
نور پایین [خودرو] |
low beams [beam light] [American English] |
نور پایین [خودرو] |
dimmed headlights [lights] [American English] |
نور پایین [خودرو] |
rollover |
چپ شدن خودرو یاوسیله |
unladen weight |
وزن کامل خودرو |
full beam |
نور بالا [در خودرو] |
unladen weight |
وزن ناخالص خودرو |
cross bar wrench |
آچار چرخ خودرو |
[spider-type] lug wrench [American E] |
آچار چرخ خودرو |
wheel brace |
آچار چرخ خودرو |
wheel wrench |
آچار چرخ خودرو |
payloads |
بازده خودرو یا دستگاه |
suspension wheel |
چرخ تعلیق خودرو |
propeller joint |
چهارشاخه گاردان خودرو |
payload |
بازده خودرو یا دستگاه |
signalled |
علامت راهنمای خودرو |
signaled |
علامت راهنمای خودرو |
signal |
علامت راهنمای خودرو |
windshields |
شیشه جلو خودرو |
technical inspection |
معاینه فنی [خودرو] |
windshield |
شیشه جلو خودرو |
combat tire |
تایر جنگی خودرو |
trunk [American E] |
صندوق چمدان [خودرو] |
lift truck |
خودرو دارای جرثقیل |
loading plan |
طرح بارگیری خودرو |
high gear |
دنده قوی خودرو |
escalators |
پلکان های خودرو |
full tracked |
خودرو تمام شنی |
moving staircases |
پلکان های خودرو |
moving stairways |
پلکان های خودرو |
loading list |
لیست بارگیری خودرو |
moving stairs {pl} |
پلکان های خودرو |
oil pan |
جعبه کارتر خودرو |
to get a lift with somebody |
سواری گرفتن از کسی [در خودرو] |
to leave on |
روشن گذاشتن [موتور یا خودرو] |
to go into the ditch |
با خودرو به خندق جاده رفتن |
to get a ride with somebody |
سواری گرفتن از کسی [در خودرو] |
to get a lift from somebody |
سواری گرفتن از کسی [در خودرو] |
car passenger |
مسافر خودرو [اتومبیل رانی] |
motor vehicle passenger |
مسافر خودرو [اتومبیل رانی] |
car passenger |
سرنشین خودرو [اتومبیل رانی] |
motor vehicle passenger |
سرنشین خودرو [اتومبیل رانی] |
endgate |
درب عقب [خودرو شناسی] |
ride [American E] |
سواری [گردشگری] [خودرو رانی] |
lift |
سواری [گردشگری] [خودرو رانی] |
Carpool |
هم سفری [گردشگری] [خودرو رانی] |
to go for a spin |
با خودرو گردش کوتاهی کردن |
motor transport |
حمل ونقل به وسیله خودرو |
travelling crane |
جرثقیل رونده بارانگیز خودرو |
automotive |
مربوط به وسایل نقلیه خودرو |
wilding |
گیاه یا میوه خودرو وحشی |
six by four |
خودرو شش در چهار خودروی شش چرخ |
fast shuttle |
تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو |
mileage |
مسافت طی شده به وسیله خودرو |
curb weight |
وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات |
dome light |
چراغ بالای طاق خودرو |
six by six |
خودروی شش در شش نوعی خودرو شش چرخ |
laden weight |
وزن کلی خودرو با بار |
gradeability |
قابلیت عبور خودرو از شیبها |
compass course |
مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک |
tracklaying |
زنجیرگذاری کردن خودرو شنی دار |
dome |
کلاهک رادار برجک خودرو زرهی |
skate mount |
پایه دوار مسلسل روی خودرو |
less than carload |
وزن باراضافه از فرفیت تناژ خودرو |
half track |
خودرو نیمه شنی یا نیم زنجیر |
tank recovery vehicle |
خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی |
domes |
کلاهک رادار برجک خودرو زرهی |
choke |
خفه کردن ساسات خودرو چوک |
to swerve a car <idiom> |
با خودرو ویراژ دادن [اصطلاح روزمره] |
She swerved sharply to avoid hitting a dog. |
او [زن] ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند. |
trailer brake system |
دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو] |
choked |
خفه کردن ساسات خودرو چوک |
chokes |
خفه کردن ساسات خودرو چوک |
loading |
بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما |
crashed |
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی |
maximum gradeability |
حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو |
trucking |
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو |
crashes |
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی |
parking |
پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو |
trucked |
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو |
truck |
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو |
four by four |
خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد |
crash |
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی |
crashing |
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی |
crashingly |
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی |
trailer |
خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف |
trailers |
خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف |
trucks |
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو |
panel truck |
یک نوع خودرو برای حمل بیسیم و غیره |
unprompted |
ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو |
fifth wheel |
جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند |
center disc [disk wheel] |
دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش [ فناوری خودرو] |
to start |
روشن کردن [به کار انداختن] [موتور یا خودرو] |
tachograph |
سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو] |
straddle truck |
نوعی خودرو چهارچرخ حمل بار و جراثقال |
black box |
سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو] |
speedograph |
سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو] |
stages |
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی |
stage |
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی |
mileage on departure [arrival] |
اندازه مسافت طی شده در زمان حرکت [ورود] خودرو |
vehicle used for migrant-smuggling operations |
خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق |
The motor vehicle is covered by theft insurance. |
این خودرو برابر سرقت بیمه شده است. |
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. |
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود. |
He lost control of the car and swerved towards a tree. |
او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد. |
bulk petroleum conversion kit |
جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی |
turnaround cycle |
مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی |
back-seat driver |
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند |
back-seat drivers |
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند |
tailgate party [American E] |
پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا] |
drone |
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور |
droned |
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور |
drones |
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور |
droning |
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور |
shuttling |
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو |
embarkation |
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو |
embark |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embarking |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embarked |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embarks |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
flotation |
قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب |
suspension |
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن |
suspensions |
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن |
wildling |
گیاه وحشی گیاه خودرو |
motor march |
راهپیمایی موتوری راهپیمایی با خودرو |
cargo sling |
طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو |
manspace |
جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی |
pace setter |
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی |
pace-setters |
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی |
pace-setter |
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی |
carload shipment |
حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار |
vehicle stopping distance |
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو |
full track |
تمام شنی خودرو تمام شنی |