English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (4 milliseconds)
English Persian
truck vehicle خودرو نظامی
Search result with all words
truck خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucked خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucking خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucks خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
Other Matches
four by two خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
militarism روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
judge advocate دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facings یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
maneuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
rank and file صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel چانل نظامی مجرای نظامی
military government حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military impedimenta شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
hand salute سلام نظامی دادن سلام نظامی
martial law مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
automobile خودرو
vehicle خودرو
self propelled خودرو
self grown خودرو
self driven خودرو
automobiles خودرو
vehicles خودرو
self propelling خودرو
locomobile خودرو
adventive خودرو
autos :خودرو
automotive خودرو
auto :خودرو
four by four خودرو 4 در 4
motor vehicle خودرو
to use the car با خودرو رفتن
escalator پلکان خودرو
caterpillar truck خودرو هزارپا
ammunition carrier خودرو مهمات کش
motor cars گردونه خودرو
motor car گردونه خودرو
chasis شاسی خودرو
motorcar خودرو سواری
weedy هرز خودرو
escalator پلکان خودرو
moving staircase پلکان خودرو
moving stairway پلکان خودرو
bumper bar سپر خودرو
personnel carrier خودرو نفربر
automobile ماشین خودرو
escalators پلکان خودرو
automobiles ماشین خودرو
tank vehicle خودرو تانکر
tank vehicle خودرو تانکرسوخت
vehicular مربوط به خودرو
drive screw پیچ خودرو
propeller گاردان خودرو
motor vehicle خودرو موتوری
wildwood جنگل خودرو
tank transporter خودرو مازتانک بر
scout car خودرو دیده ور
deep jeep خودرو زیرابی
locomobile گردونه خودرو
propeller shaft گاردان خودرو
liftruck خودرو بالابر
to turn [to turn off] [to make a turn] پیچیدن [با خودرو]
to ride in the car با خودرو رفتن
signaled علامت راهنمای خودرو
wheel wrench آچار چرخ خودرو
wheel brace آچار چرخ خودرو
[spider-type] lug wrench [American E] آچار چرخ خودرو
rollover چپ شدن خودرو یاوسیله
short wheel خودرو شاسی کوتاه
full beam نور بالا [در خودرو]
suspension wheel چرخ تعلیق خودرو
dimmed headlights [lights] [American English] نور پایین [خودرو]
low beams [beam light] [American English] نور پایین [خودرو]
unladen weight وزن ناخالص خودرو
unladen weight وزن کامل خودرو
dipped headlights [lights] [British English] نور پایین [خودرو]
dipped beams [beam light] [British English] نور پایین [خودرو]
high beam [American English] نور بالا [در خودرو]
upper beam headlights نور بالا [در خودرو]
propeller joint چهارشاخه گاردان خودرو
cross bar wrench آچار چرخ خودرو
loading list لیست بارگیری خودرو
loading plan طرح بارگیری خودرو
boot [British E] صندوق چمدان [خودرو]
trunk [American E] صندوق چمدان [خودرو]
combat tire تایر جنگی خودرو
windshield شیشه جلو خودرو
windshields شیشه جلو خودرو
moving stairs {pl} پلکان های خودرو
lift truck خودرو دارای جرثقیل
high gear دنده قوی خودرو
moving stairways پلکان های خودرو
moving staircases پلکان های خودرو
payloads بازده خودرو یا دستگاه
full tracked خودرو تمام شنی
technical inspection معاینه فنی [خودرو]
payload بازده خودرو یا دستگاه
oil pan جعبه کارتر خودرو
escalators پلکان های خودرو
signalled علامت راهنمای خودرو
signal علامت راهنمای خودرو
wilding گیاه یا میوه خودرو وحشی
ride [American E] سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
Carpool هم سفری [گردشگری] [خودرو رانی]
to go for a spin با خودرو گردش کوتاهی کردن
to get a lift from somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
to get a lift with somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
gradeability قابلیت عبور خودرو از شیبها
motor vehicle passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
motor transport حمل ونقل به وسیله خودرو
fast shuttle تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
to get a ride with somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
mileage مسافت طی شده به وسیله خودرو
motor vehicle passenger سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
automotive مربوط به وسایل نقلیه خودرو
lift سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
endgate درب عقب [خودرو شناسی]
to leave on روشن گذاشتن [موتور یا خودرو]
curb weight وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
car passenger سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
to go into the ditch با خودرو به خندق جاده رفتن
travelling crane جرثقیل رونده بارانگیز خودرو
laden weight وزن کلی خودرو با بار
dome light چراغ بالای طاق خودرو
six by six خودروی شش در شش نوعی خودرو شش چرخ
six by four خودرو شش در چهار خودروی شش چرخ
car passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
tank recovery vehicle خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
compass course مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
half track خودرو نیمه شنی یا نیم زنجیر
tracklaying زنجیرگذاری کردن خودرو شنی دار
domes کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
dome کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
skate mount پایه دوار مسلسل روی خودرو
less than carload وزن باراضافه از فرفیت تناژ خودرو
trailer brake system دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو]
She swerved sharply to avoid hitting a dog. او [زن] ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
to swerve a car <idiom> با خودرو ویراژ دادن [اصطلاح روزمره]
loading بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
chokes خفه کردن ساسات خودرو چوک
choked خفه کردن ساسات خودرو چوک
choke خفه کردن ساسات خودرو چوک
to start روشن کردن [به کار انداختن] [موتور یا خودرو]
maximum gradeability حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
straddle truck نوعی خودرو چهارچرخ حمل بار و جراثقال
crash سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
black box سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
speedograph سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
crashing سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
tachograph سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
crashingly سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashed سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
panel truck یک نوع خودرو برای حمل بیسیم و غیره
crashes سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
center disc [disk wheel] دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش [ فناوری خودرو]
trailer خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
parking پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
trailers خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
four by four خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
fifth wheel جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
unprompted ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
stages سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
vehicle used for migrant-smuggling operations خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
mileage on departure [arrival] اندازه مسافت طی شده در زمان حرکت [ورود] خودرو
The motor vehicle is covered by theft insurance. این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
He lost control of the car and swerved towards a tree. او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
turnaround cycle مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
bulk petroleum conversion kit جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی
serviced نظامی
military نظامی
soldier نظامی
service نظامی
soldiers نظامی
fort دژ نظامی
warlike نظامی
mil نظامی
martial نظامی
martin نظامی
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
military advisor مستشار نظامی
military area منطقه نظامی
military assistance کمک نظامی
military attache وابسته نظامی
military body هیئت نظامی
military comission هیئت نظامی
military convention اتحاد نظامی
military court دادگاه نظامی
martial rule حکومت نظامی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com