Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
truck
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucked
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucking
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucks
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
Other Matches
truck vehicle
خودرو نظامی
pivot arm
بازوی گردان بازوی اتصال
four by two
خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
militarism
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
judge advocate
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facings
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvred
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
manoeuvring
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminals
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
phantom order
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military government
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel
چانل نظامی مجرای نظامی
topmost
بالاترین
uppermost
بالاترین
upmost
بالاترین
superlatives
بالاترین
superlative
بالاترین
be-all and end-all
بالاترین
maximum
بالاترین ماکسیمم
cresting
بالاترین درجه
crest
بالاترین درجه
upside
بالاترین قسمت
noontide
بالاترین نقطه
poop deck
بالاترین پل پاشنه
crests
بالاترین درجه
royalmast
بالاترین دکل
highest price
بالاترین قیمت
high watermark
بالاترین نشان اب
tip top
بالاترین درجه
top flight
بالاترین موفقیت
topsail
بالاترین بادبان
high water mark
بالاترین داغ اب
high-water mark
بالاترین داغ اب
tiptop
بالاترین درجه
first water
بالاترین مقام
high-water marks
بالاترین داغ اب
maximum
بالاترین مقدار ماکسیمم
to the nth degree
<idiom>
بالاترین وجه ممکن
cresting
به بالاترین درجه رسیدن
crests
به بالاترین درجه رسیدن
aloft
در بالاترین نقطهء کشتی
zenith
بالاترین نقطه اسمان
ne plus ultra
بالاترین درجه ذروه
quintessence
پنجمین و بالاترین عنصروجود
crest
به بالاترین درجه رسیدن
upmost
عالی ترین بالاترین درجه
tae guk
بالاترین فلسفه ورزشهای رزمی
gatepost
بازوی در
gateposts
بازوی در
string arm
بازوی زه کش
military impedimenta
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
highest occupied molecular orbital
بالاترین اوربیتال مولکولی اشغال شده
booms
بازوی متحرک
a broken arm
بازوی شکسته
boom
بازوی بیل
moment arm
بازوی گشتاور
whip
بازوی بار
whipped
بازوی بار
whips
بازوی بار
lever arm
بازوی اهرم
jib=boom
بازوی جرثقیل
drawbar
بازوی کشش
shank
بازوی لنگر
booms
بازوی بیل
booming
بازوی متحرک
booming
بازوی بیل
boomed
بازوی متحرک
boomed
بازوی بیل
boom
بازوی متحرک
rocker arm
بازوی اسبک
jibbing
بازوی متحرک
jibbed
بازوی متحرک
jib
بازوی متحرک
rocker arm
بازوی ننویی
crank arm
بازوی لنگ
gatepost
بازوی دروازه
jibs
بازوی متحرک
gateposts
بازوی دروازه
yardarm
بازوی افقی
access arm
بازوی دسترسی
access arm
بازوی دستیابی
top
بخش ای که در بالاترین قسمت چیزی قرار دارد
roots
بالاترین دایرکتوری که از آن سایر دایرکتورها شاخه می شوند
root
بالاترین دایرکتوری که از آن سایر دایرکتورها شاخه می شوند
top billing
بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
wiper arm
بازوی برف پاک کن
bracer
محافظ بازوی کمانگیر
yardarm
بازوی دکل ناو
crank web
بازوی میل لنگ
roadwheel arm
بازوی غلطک شنی
bottom boom
بازوی متحرک جراثقال
rams
بازوی انتقال نیرو سگدست
rammed
بازوی انتقال نیرو سگدست
yards
بازوی افقی دکل ناو
stockades
دودکش بازوی لنگر کشتی
yard
بازوی افقی دکل ناو
stockade
دودکش بازوی لنگر کشتی
ram
بازوی انتقال نیرو سگدست
altar-stair
[بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
homo
orbital occupiesmolecular highest بالاترین اوربیتال مولکولی اشغال شده
altar-steps
[بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
hack
ضربه خطای دست به بازوی حریف
hacks
ضربه خطای دست به بازوی حریف
hacked
ضربه خطای دست به بازوی حریف
overarm
خارج شدن بازوی شناگر ازاب
topping off
بازوی بلند کننده بوم جرثقیل
rosette
گوشت قسمت پشت بازوی گاو طوقی
drawbar pull
فشار وارد به بازوی اتصال یابازوی کشش
roadwheel arm
بازوی چرخ جاده اهرم موازنه شنی
rosettes
گوشت قسمت پشت بازوی گاو طوقی
beat
تعدادضربات پا دریکسری ضربات بازوی شناگر ضربه زدن
armlock
گرفتن بازوی حریف و کشیدن ان با فشار به پشت ارنج
beats
تعدادضربات پا دریکسری ضربات بازوی شناگر ضربه زدن
catch
نیروی اولیه بازوی شناگر در شروع حرکت ماهی گرفتن
olympic lift and cross face
گرفتن بازوی چپ حریف از جلو وران پای راست از پشت
deceleration time
زمانی که بازوی دستیابی پس از حرکت به محل صحیح دیسک سخت متوقف میشود
court martial
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
martial law
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
hand salute
سلام نظامی دادن سلام نظامی
overstorey
[بالاترین قسمت دیوار روی طاق یا ستون بندی روی شبستان کلیسا]
clerestory
[ey]
[بالاترین قسمت دیوار روی طاق یا ستون بندی روی شبستان کلیسا]
clerastory
[ey]
[بالاترین قسمت دیوار روی طاق یا ستون بندی روی شبستان کلیسا]
turnstile
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstiles
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
PLV
الگوریتم فشرده سای ویدیو با بالاترین کیفیت که با ترتیب ویدیو تمام متحرک DVI کار میکند
pull
ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pulls
ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
automobiles
خودرو
self driven
خودرو
autos
:خودرو
auto
:خودرو
vehicles
خودرو
adventive
خودرو
four by four
خودرو 4 در 4
vehicle
خودرو
locomobile
خودرو
automotive
خودرو
motor vehicle
خودرو
self propelling
خودرو
self propelled
خودرو
self grown
خودرو
automobile
خودرو
scout car
خودرو دیده ور
wildwood
جنگل خودرو
tank vehicle
خودرو تانکرسوخت
tank transporter
خودرو مازتانک بر
motor car
گردونه خودرو
motor cars
گردونه خودرو
automobiles
ماشین خودرو
tank vehicle
خودرو تانکر
propeller
گاردان خودرو
escalator
پلکان خودرو
motorcar
خودرو سواری
automobile
ماشین خودرو
chasis
شاسی خودرو
locomobile
گردونه خودرو
deep jeep
خودرو زیرابی
to ride in the car
با خودرو رفتن
to use the car
با خودرو رفتن
drive screw
پیچ خودرو
liftruck
خودرو بالابر
vehicular
مربوط به خودرو
bumper bar
سپر خودرو
motor vehicle
خودرو موتوری
moving stairway
پلکان خودرو
propeller shaft
گاردان خودرو
escalators
پلکان خودرو
moving staircase
پلکان خودرو
escalator
پلکان خودرو
ammunition carrier
خودرو مهمات کش
weedy
هرز خودرو
personnel carrier
خودرو نفربر
caterpillar truck
خودرو هزارپا
to turn
[to turn off]
[to make a turn]
پیچیدن
[با خودرو]
full tracked
خودرو تمام شنی
[spider-type]
lug wrench
[American E]
آچار چرخ خودرو
technical inspection
معاینه فنی
[خودرو]
unladen weight
وزن کامل خودرو
combat tire
تایر جنگی خودرو
high gear
دنده قوی خودرو
unladen weight
وزن ناخالص خودرو
propeller joint
چهارشاخه گاردان خودرو
oil pan
جعبه کارتر خودرو
short wheel
خودرو شاسی کوتاه
suspension wheel
چرخ تعلیق خودرو
loading plan
طرح بارگیری خودرو
loading list
لیست بارگیری خودرو
lift truck
خودرو دارای جرثقیل
rollover
چپ شدن خودرو یاوسیله
signaled
علامت راهنمای خودرو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com