Total search result: 201 (2 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
autonomy |
خودمختاری حاکمیت ملی مبنی براستقلال اقتصادی و سیاسی خودگردانی |
|
|
Other Matches |
|
economic nationalism |
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد |
self determination |
استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان |
machiavelian |
مبنی براین عقیده سیاسی که برای برپاکردن یک حکومت نیرومند تقلب را نباید |
defacto recognition |
شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود |
subversives |
مربوط به براندازی حکومتها از نظر سیاسی اقتصادی |
subversive |
مربوط به براندازی حکومتها از نظر سیاسی اقتصادی |
strategies |
خط مشی نظامی و سیاسی و اقتصادی واجتماعی یا ملی کشور |
national strategy |
مجموعه تدابیر سیاسی اقتصادی اجتماعی و نظامی ملی |
strategy |
خط مشی نظامی و سیاسی و اقتصادی واجتماعی یا ملی کشور |
e c e |
کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است |
subversion |
نابود کردن قدرت یک حکومت ازنظرنظامی اقتصادی روانی فرهنگی سیاسی و اجتماعی |
imperialism |
سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی |
isolationism |
سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها |
mercantilism |
روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت |
say's law |
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد |
self regulation |
خودگردانی |
self determination |
خودگردانی |
self-control |
خودگردانی |
self-determination |
خودمختاری |
apolitical |
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی |
political ties |
هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی |
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] |
حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است] |
economic liberalism |
مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی |
economic aggregates |
مجموعههای اقتصادی ارقام کلی اقتصادی |
immunity |
مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است |
politics |
علم سیاسی امور سیاسی |
political circles |
محافل سیاسی دوایر سیاسی |
supremacy |
حاکمیت |
sovereignty |
حق حاکمیت |
sovereignty |
حاکمیت |
jurisdication |
صلاحیت حاکمیت |
imperium |
حق حاکمیت مطلقه |
air suprmacy |
حاکمیت هوایی |
condominiums |
حاکمیت مشترک |
condominium |
حاکمیت مشترک |
territorial sovereignty |
حاکمیت ارضی |
national sovereignty |
حاکمیت ملی |
soverignty of the consumer |
حاکمیت مصرف کننده |
consumer sovereignty |
حاکمیت مصرف کننده |
economic imperialism |
جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی |
dynamic condition |
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت |
quarterly journal of economics |
مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود |
business cycle |
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی |
reestablishment of diplomatic relations |
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی |
sovereignty |
پادشاهی و سلطنت وفرمانروایی حاکمیت و سیادت و سلطه |
economic and social council |
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل |
politic |
سیاسی نماینده سیاسی |
economic order quantity |
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش |
supremacy |
برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد |
constitutionalism |
اعتقاد به حقانیت حکومت مشروطه اعنقاد به لزوم حاکمیت قانون اساسی |
condominiums |
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند |
condominium |
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند |
mixed capitalism |
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد |
autarky |
خود بسی اقتصادی خود کفایی اقتصادی |
market socialism |
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد |
marxist economics |
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد |
interventions |
هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد |
intervention |
هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد |
secession |
تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه |
isonomy |
برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی |
bassedon or basedupon |
مبنی بر |
based |
مبنی |
based on |
مبنی بر |
reposing upon |
مبنی بر |
expressive of |
مبنی بر |
nonary |
مبنی بر عد د نه |
denoting |
مبنی بر |
impostrous |
مبنی بر شیادی |
monometallic |
مبنی بر یک فلز |
selectively |
مبنی بر انتخاب |
inversive |
مبنی بر قلب |
misogynic |
مبنی بربیزاری از زن |
mediatorial |
مبنی بر میانجیگری |
to the effect that |
مبنی براینکه |
empiric |
مبنی بر تجربه |
irreverential |
مبنی بر بی حرمتی |
geomantic |
مبنی بر رمل |
fratricidal |
مبنی بربرادرکشی |
selective |
مبنی بر انتخاب |
euphuistic |
مبنی برتصنع |
equivocatory |
مبنی برایهام |
matricidal |
مبنی بر مادرکشی |
octonal |
مبنی برهشت |
octonary |
مبنی برهشت |
paraphrastic |
مبنی برتفسیر |
polytheeistic |
مبنی بر شرک |
licentious |
مبنی بر هرزگی |
usurious |
مبنی بررباخواری |
prophetic |
مبنی بر پیشگویی |
castigatory |
مبنی برتنبیه |
sophistic |
مبنی بر مغالطه |
investigative |
مبنی بر رسیدگی |
suppositional |
مبنی بر فرض |
ill advised |
مبنی بر بی اطلاعی |
theorematic |
مبنی بر قاعده |
ill-advised |
مبنی بر بی اطلاعی |
visitorial |
مبنی بر سرکشی |
abstentious |
مبنی برپرهیزکاری |
condolatory |
مبنی برهمدردی |
revocatory |
مبنی بر فسخ |
polytheistic |
مبنی بر شرک |
observational |
مبنی بر مشاهده |
heretical |
مبنی برفساد |
egotistic |
مبنی بر خودپسندی |
causal |
مبنی بر سبب |
purposive |
مبنی برمنظور |
deprecative |
مبنی بربیمیلی |
dualistic |
مبنی برخداشناس |
individualistic |
مبنی بر استقلال تکی |
sensuously |
مبنی بر لذات جسمانی |
sensuous |
مبنی بر لذات جسمانی |
egoistic |
مبنی بر اثصول خودپرستی |
investigatory |
تحقیقی مبنی بر رسیدگی |
deliberative |
مبنی بر تامل و مشاوره |
naturalistic |
مبنی بر طبیعت بازی |
illusional |
مبنی باشتباه بینائی |
documental |
مبنی برمدرک یاسند |
elenctic |
مبنی برتکذیب منطقی |
cavilling |
مبنی برخرده گیری |
appreciative |
مبنی بر قدردانی قدرشناس |
appreciatively |
مبنی بر قدردانی قدرشناس |
compatriotic |
مبنی برهم میهنی |
censorial |
مبنی بر بازرسی مطبوعات و |
in perspective |
مبنی براصول منافرومرایا |
insinuative |
مبنی بر خود شیرینی |
irrepentant |
مبنی بر عدم پشیمانی |
sentimental |
مبنی بر احساسات یا عقیده |
commutative |
مبنی بر تبدیل یامبادله |
rationalistic |
مبنی براصالت عقل |
well intentioned |
مبنی بر نیت خوب |
a posteriori |
مبنی بر تجربه و مشاهده |
rationalistic |
مبنی براستدلال عقلی |
soritical |
مبنی برقیام مسلسل |
polygamic |
مبنی بر تعدد ازواج |
precrastinative |
مبنی بر مسامحه یا تعلل |
skepsisŠskepticŠetc |
فلسفه مبنی برتردید |
scepsis |
فلسفه مبنی برتردید |
royalistic |
مبنی برسلطنت خواهی |
inquisitorial |
مبنی بربازجویی زیاد |
rose coloured |
مبنی برخوش بینی |
retrocessive |
مبنی برواگذاری ثانوی |
resumptive |
مبنی برادامه یاتجدید |
procrastinatory |
مبنی برمسامحه یاتعلل |
pantheistic |
مبنی بر وحدت وجود |
historic |
معروف مبنی بر تاریخ |
phonologic |
مبنی بر صدا شناسی |
documentary |
مبنی بر مدرک یا سند |
papistic |
مبنی برپاپ پرستی |
orthoepic |
مبنی بر درست خوانی |
documentaries |
مبنی بر مدرک یا سند |
oblatory |
مبنی بر نذر یا هدیه |
negotiatory |
مبنی بر معامله یا گفتگو |
negatory |
مبنی بر نفی یا انکار |
acclamatory |
مبنی برهلهله و تحسین |
pre-emptive |
عمل مبنی بر اخذ شفعه |
slaughterous |
مبنی بر خونریزی و کشتار کشنده |
doctrinal |
عقیدهای مبنی بر عقاید نظری |
petitory |
مبنی بردادخواهی نسبت به مالکیت |
consensual |
مبنی بر رضایت طرفین رضایتی |
atheistical |
مبنی برانکار هستی خدا |
intuitive |
مبنی بردرک یا انتقال مستقیم |
federative |
مبنی بر سازمان کشورهای متحد |
pluviometric |
مبنی بر سنجش مقدار بارندگی |
imperialistic |
مبنی برطرفداری از حکومت امپریالیستی |
traditional |
مبنی بر حدیث یا خبر باستانی |
evidentiary |
مبنی برمدرک مدرک دار |
associational |
مبنی بر شرکت یا معاشرت متداعی |
abjuratory |
پیمان شکنی مبنی بر نقض عهد |
humoristic |
مبنی بربذله گویی یا فکاهی نویسی |
euphonical |
مبنی برخوش صدایی یاسهولت ادا |
ritualistic |
مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی |
renunciatory |
مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی |
renunciative |
مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی |
iconoclastic |
مبنی بر بت شکنی یا شمایل ویران کنی |
communalistic |
مبنی برحکومت بوسیله استقلال داخلی بخش ها |
deistical |
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب |
plebiscitary |
وابسته به اراعموم اهالی مبنی بر یا افهارعقیده عامه |
traditinal |
مبنی بر حدیث یاخبر روایت شده نقلی |
revisional |
مبنی برتجدید نظر یا تجدید چاپ تازه |
catechetical |
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ |
prefectorial |
مبنی براموزشگاه بدست مشتی ازشاگردان یا مبصران |
empircism |
روش و فرضیهای که مبنی برتجربه و ازمایش باشد |
augural |
تفالی مبنی بر پیشگویی حاکی از خیر یا شر در اینده |
deistic |
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب |
radicalism |
روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی |
prefectoral |
مبنی براداره اموزشگاه بدست مشتی ازشاگردان یامبصران |
monroe doctrine |
سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی |
plene administrative preter |
دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است |
politicos |
سیاسی |
socio political |
سیاسی |
political |
سیاسی |
diplomatic |
سیاسی |
politico |
سیاسی |
political mission |
هیئت سیاسی |
hatchet man <idiom> |
کارهای سیاسی |
refugee |
پناهنده سیاسی |
refugees |
پناهنده سیاسی |
Political opponents . |
مخالفین سیاسی |
current affairs |
رویدادهایاجتماعی و سیاسی |
demarche |
اقدام سیاسی |