Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
gaudiness
خودنمائی جلوه فروشی
Other Matches
primness
خودنمائی
jauntily
از روی خودنمائی
gaudily
از روی خودنمائی
glaringly
ازروی خودنمائی
primly
از روی دقت و خودنمائی
bistros
اغذیه فروشی و مشروب فروشی
bistro
اغذیه فروشی و مشروب فروشی
flower design
طرح افشان گل
[این طرح جلوه ای از طرح لچک ترنج شاه عباسی است با تعداد زیادی گل که در کل متن ترنج خاصی را جلوه گر می سازد.]
conspicuious consumption
مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
glitzier
پر جلوه
manifestation
جلوه
glitziest
پر جلوه
flourished
جلوه
showings
جلوه
showing
جلوه
lustrous
پر جلوه
gorgeous
با جلوه
showy
پر جلوه
flourish
جلوه
sights
جلوه
sight
جلوه
manifestations
جلوه
flaunt
جلوه
flourishes
جلوه
flaunting
جلوه
flaunts
جلوه
flaunted
جلوه
glitzy
پر جلوه
shows
جلوه
showed
جلوه
show
جلوه
smarted
جلوه گر
smarter
جلوه گر
seeming
جلوه
smarts
جلوه گر
smartest
جلوه گر
expression
جلوه
expressions
جلوه
resplendent
پر جلوه
meretriciousness
جلوه
gaily
پر جلوه
smart
جلوه گر
bravery
جلوه
smarting
جلوه گر
coloraturas
زیر و بم و جلوه
to show up
جلوه گر شدن
lustre
جلوه درخشش
to set off
جلوه دادن
coloratura
زیر و بم و جلوه
displays
جلوه نمایاندن
displaying
جلوه نمایاندن
glitz
هر چیز پر جلوه
displayed
جلوه نمایاندن
display
جلوه نمایاندن
to put forward
جلوه دادن
set off
جلوه دادن
emotional expression
جلوه هیجانی
show off
جلوه دادن
gloss
جلوه فاهر
withers
جلوه گاه
exhibitive
جلوه دهنده
luster
جلوه درخشش
show-offs
جلوه دادن
show-off
جلوه دادن
emblazonry
جلوه دادن
resplendence
درخشندگی جلوه
self display
جلوه گری
pomposity
جلوه وشکوه
highlighting
جلوه دادن
flashily
جلوه کنان
resplendency
درخشندگی جلوه
panache
خودنمایی جلوه
dwarfing
کوتاه جلوه دادن
dwarfed
کوتاه جلوه دادن
dwarf
کوتاه جلوه دادن
dwarfs
کوتاه جلوه دادن
willful misrepresentation
عمدا" بد جلوه دادن
cut a figure
خود را جلوه دادن
luster
درخشیدن جلوه داشتن
blazon
جلوه دادن منتشرکردن
image enhancement
جلوه دادن تصویر
display highlighting
جلوه دادن تصویر
loom
جلوه گری ازدور
make over
<idiom>
بی تفاوت جلوه دادن
looming
جلوه گری ازدور
loomed
جلوه گری ازدور
parade
نمایش با شکوه جلوه
parades
نمایش با شکوه جلوه
parading
نمایش با شکوه جلوه
flashes
بروز ناگهانی جلوه
worsen
بدتر جلوه دادن
worsens
بدتر جلوه دادن
flashed
بروز ناگهانی جلوه
flash
بروز ناگهانی جلوه
worsened
بدتر جلوه دادن
looms
جلوه گری ازدور
worsening
بدتر جلوه دادن
give oneself away
<idiom>
گناهکار جلوه دادن
lustre
درخشیدن جلوه داشتن
paraded
نمایش با شکوه جلوه
talk through one's hat
<idiom>
بزرگ جلوه دادن
blazonry
نمایش و جلوه هنری پرشکوه
finicking
جلوه فروش مشکل پسند
legitimized
منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizes
منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizing
منطقی و معقول جلوه دادن
legitimises
منطقی و معقول جلوه دادن
legitimize
منطقی و معقول جلوه دادن
legitimization
منطقی و معقول جلوه دادن
legitimised
منطقی و معقول جلوه دادن
legitimising
منطقی و معقول جلوه دادن
looms
بزرگ جلوه کردن رفعت
looming
بزرگ جلوه کردن رفعت
loomed
بزرگ جلوه کردن رفعت
loom
بزرگ جلوه کردن رفعت
gloss over
<idiom>
پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
on sale
فروشی
on offer
فروشی
for sale
فروشی
disposability
فروشی
sales
فروشی
journalese
بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
grocery store
[American E]
خواربار فروشی
jewelry
جواهر فروشی
pedlary
دست فروشی
perfumery
عطر فروشی
food shop
خواربار فروشی
grocer's shop
خواربار فروشی
newsstand
روزنامه فروشی
grocery
خواربار فروشی
grocer's
خواربار فروشی
optometry
عینک فروشی
peacockery
خود فروشی
priggery
علم فروشی
priggishness
علم فروشی
taproom
بارمشروب فروشی
toggery
لباس فروشی
toploftiness
خود فروشی
whole sale dealer
عمده فروشی
whole sale trade
عمده فروشی
wineshop
باده فروشی
cash crop
فرآورد فروشی
cash crop
محصول فروشی
slopwork
دوخته فروشی
short sale
سلم فروشی
short sale
پیش فروشی
retail dealing
خرده فروشی
prudishness
عفت فروشی
snack bars
ساندویچ فروشی
retail sales
خرده فروشی
retail trade
خرده فروشی
salter
نمک فروشی
snack bar
ساندویچ فروشی
greengrocery
سبزی فروشی
slave trade
برده فروشی
pedantry
فضل فروشی
upholstery
پرده فروشی
retail
خرده فروشی
haberdashery
خرازی فروشی
drapery
ماهوت فروشی
drapery
پارچه فروشی
draperies
ماهوت فروشی
bijouterie
جواهر فروشی
draperies
پارچه فروشی
butchery business
گوشت فروشی
drugstore
دوا فروشی
drugstores
دوا فروشی
upholstery
مبل فروشی
snobbery
افاده فروشی
retail
جزئی فروشی
ironmongery
اهن فروشی
staple
مرکزعمده فروشی
stapled
مرکزعمده فروشی
stapling
مرکزعمده فروشی
barroom
نوشابه فروشی
smithy
اهن فروشی
glassman
شیشه فروشی
wholesale
عمده فروشی
smithies
اهن فروشی
dealing in slaves
برده فروشی
chandlery
شمع فروشی
wholesale price
قیمت عمده فروشی
cutlery
کارد وچنگال فروشی
convenience store
خواربار فروشی کوچک
ostentation
خود فروشی تظاهر
delicatessen
مغازه اغذیه فروشی
vintnery
عمده فروشی شراب
sales
جنس فروشی فروش
bar
میکده بارمشروب فروشی
bars
میکده بارمشروب فروشی
delicatessens
مغازه اغذیه فروشی
trade price
قیمت عمده فروشی
oversell
فزون فروشی کردن
wineshop
مغازه شراب فروشی
oversold
فزون فروشی کردن
smithy
فلز فروشی اهنگری
overselling
فزون فروشی کردن
smithies
فلز فروشی اهنگری
soda fountains
مغازه لیموناد فروشی
soda fountain
مغازه لیموناد فروشی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com