English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English Persian
to niche oneself خود را در گوشهای جا دادن در گوشهای پنهان شدن
Other Matches
angular گوشهای
hexagonal شش گوشهای
angulate گوشهای
corner reflector بازتاباننده گوشهای
corner solution راه حل گوشهای
skew correction تصحیح گوشهای
septangular هفت گوشهای
pentagonal پنج گوشهای
corner assembling بست گوشهای
hexagonal system دستگاه شش گوشهای
make way <idiom> به گوشهای رفتن
pentadecagon پانزده گوشهای
dogfights کتک کاری در گوشهای
dogfight کتک کاری در گوشهای
tetragonal distortion واپیچش چهار گوشهای
tetragonal system دستگاه چهار گوشهای
lopeared دارای گوشهای اویخته
to p one's cap over one's ear کلاه خودراروی گوشهای خودکشیدن
wurtzite ساختار شش گوشهای روی سولفید
hexonal zinc sulfide structure ساختار شش گوشهای روی سولفید وورتیست
trigonometer اسبابی که با ان سه گوشهای راست گوشه رامیسنجند
jackrabbit نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
To do something on the sly (in secret). کاری را پنهان انجام دادن
gloss over <idiom> پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
cache فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
caches فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
retention زمانی که تصویرتلویزیون پس ازنمایش دادن پنهان میشود,.به علت فسفرمقاوم
cover one's tracks <idiom> پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
stacks قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
benined the curtain پنهان
cryptical پنهان
ram cache RA پنهان
veiled پنهان
perdue پنهان
backdoor پنهان
perdu پنهان
hidden line خط پنهان
hugger mugger پنهان
perdu or due پنهان
occult پنهان
cryptic پنهان
abstruse پنهان
latent پنهان
delitescent پنهان
cryptically پنهان
jackes پنهان
fudged پنهان شدن
dissimulate پنهان کردن
fudge پنهان شدن
dissimulated پنهان کردن
disguised unemployment بیکاری پنهان
burrowed پنهان شدن
burrow پنهان شدن
conceal پنهان کردن
dissimulates پنهان کردن
eloign پنهان کردن
burrowing پنهان شدن
fudges پنهان شدن
surreptitious پنهان محرمانه
fudging پنهان شدن
secreting پنهان کردن
secreted پنهان کردن
abscond پنهان شدن
secretes پنهان کردن
burrows پنهان شدن
encrypt پنهان کردن
dissimulating پنهان کردن
disguised underemployment کم کاری پنهان
absconded پنهان شدن
by end قصد پنهان
hide پنهان کردن
cryptography پنهان شناسی
crypianalysis پنهان کاری
covers پنهان کردن
concealable پنهان کردنی
closets پنهان کردن
closeting پنهان کردن
closeted پنهان کردن
closet پنهان کردن
hides پنهان کردن
to lie hid پنهان ماندن
absconding پنهان شدن
absconds پنهان شدن
conceals پنهان کردن
coverings پنهان کردن
cover پنهان کردن
secrete پنهان کردن
caches پنهان کردن
hide پنهان شدن
hides پنهان شدن
concealment پنهان بودن
to keep dark پنهان ماندن
cache پنهان کردن
under cover <idiom> پنهان شدن
secretion پنهان سازی
mask پنهان کردن
masks پنهان کردن
cover up <idiom> پنهان کاربدواشتباه
inapparent ناپیدا پنهان
i hid my self را پنهان کردم
hideousness پنهان بودن
hidden unemployment بیکاری پنهان
hidden surface سطح پنهان
hidden objects اشیاء پنهان
codes رمزهای پنهان
hidden line removal حذف خط پنهان
insconce پنهان شدن
latescent پنهان شونده
sweep under the rug <idiom> پنهان کردن
concealed پنهان شده
obreption پنهان روی
shadowed پنهان کردن
shadowing پنهان کردن
shadows پنهان کردن
disguise پنهان کردن
disguised پنهان کردن
disguises پنهان کردن
lay low <idiom> پنهان کردن
disguising پنهان کردن
shadow پنهان کردن
memory cache حافظه پنهان
furtive پنهان نهانی
hidden inflation تورم پنهان
hidden file فایل پنهان
to be in hiding پنهان بودن
cloaking پنهان کردن
cloaked پنهان کردن
to absent oneself پنهان شدن
cloak پنهان کردن
booby-trap پنهان تله
hidden پنهان کرده
booby-trapping پنهان تله
booby-trapped پنهان تله
hidden codes کدهای پنهان
Just between you and me. . . از شما چه پنهان …
hickok belt پنهان شدن
cloaks پنهان کردن
booby-traps پنهان تله
to be in hiding پنهان ماندن
booby trap پنهان تله
the criminals' lair پنهان گاه جنایتکاران
booby-trap با پنهان تله مجهزکردن
booby trap با پنهان تله مجهزکردن
they took refuge in a cave در غاری پنهان شدند
occult از نظر پنهان کردن
murder will out خون نا حق پنهان نمینماند
obstructor پوشاننده پنهان کننده
occultly بطور پوشیده یا پنهان
let it all hang out <idiom> پنهان نکردن چیزی
secretive سری پنهان کار
ironies مسخره پنهان سازی
irony مسخره پنهان سازی
to lie or keep close پنهان بردن یاماندن
pockets درجیب پنهان کردن
pocket درجیب پنهان کردن
booby-trapping با پنهان تله مجهزکردن
concealment پنهان کردن پوشاندن
darkle در تاریکی پنهان شدن
embeds درزمین پنهان کردن
hidden information اطلاعات پنهان کرده
keep under one's hat <idiom> پنهان نگاه داشتن
latent electronic image تصویر الکتریکی پنهان
to keep secret پنهان داشتن راز
veil مستوریا پنهان کردن
veils مستوریا پنهان کردن
inconcealable غیرقابل پنهان کردن
booby-traps با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapped با پنهان تله مجهزکردن
embed درزمین پنهان کردن
masks ماسک زدن پنهان کردن
mask ماسک زدن پنهان کردن
becloud زیر ابر پنهان کردن
camouflaging پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged پنهان کردن وسایل جنگی
software encryption پنهان کردن نرم افزاری
hidden پنهان کرده شده پوشیده
hickok belt مخفی شدن پنهان کردن
camouflage پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages پنهان کردن وسایل جنگی
to ballot for بارای پنهان انتخاب کردن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
I stayed in concealment until the danger passed. خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
He tried to conceal the facts. سعی داشت حقیقت را پنهان کند
ensconce پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconced پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconces پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconcing پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
to hide one's head ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
to go into hiding خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com