Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English
Persian
heroize
خود را پهلوان وانمود کردن قهرمان وپهلوان وانمودکردن
Other Matches
heroize
قهرمان وپهلوان شدن
dissemble
وانمودکردن بهانه کردن
dissembles
وانمودکردن بهانه کردن
dissembling
وانمودکردن بهانه کردن
dissembled
وانمودکردن بهانه کردن
sham
وانمود کردن
play-act
وانمود کردن
play-acted
وانمود کردن
play-acting
وانمود کردن
play-acts
وانمود کردن
simulate
وانمود کردن
play at
وانمود کردن
dissemble
وانمود کردن
feign
وانمود کردن
feign
وانمود کردن
to make believe
وانمود کردن
feigns
وانمود کردن
pretend
وانمود کردن
lead on
وانمود کردن
possums
وانمود کردن
make believe
<idiom>
وانمود کردن
sham
وانمود کردن
shams
وانمود کردن
simulafe
وانمود کردن
pretend
وانمود کردن
pretending
وانمود کردن
pretends
وانمود کردن
simulating
وانمود کردن
possum
وانمود کردن
simulates
وانمود کردن
let on
<idiom>
وانمود کردن
put on
وانمود کردن بکارانداختن
to set up for......
خود را..........وانمود کردن
simulate
وانمود سازی کردن
simulating
وانمود سازی کردن
simulates
وانمود سازی کردن
assume
بخود بستن وانمود کردن
assumes
بخود بستن وانمود کردن
simulate
تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulating
تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulates
تقلید نشان دادن وانمود کردن
represent
نمایندگی کردن وانمود کردن
represented
نمایندگی کردن وانمود کردن
represents
نمایندگی کردن وانمود کردن
fakes
وانمودکردن
affects
وانمودکردن
belies
بد وانمودکردن
personate
وانمودکردن
belied
بد وانمودکردن
feints
وانمودکردن
belie
بد وانمودکردن
feint
وانمودکردن
feinted
وانمودکردن
fake
وانمودکردن
faked
وانمودکردن
feinting
وانمودکردن
affect
وانمودکردن
seem
وانمودکردن
belying
بد وانمودکردن
seemed
وانمودکردن
seems
وانمودکردن
looks
وانمودکردن
look
وانمودکردن
looked
وانمودکردن
emblematize
برمز وانمودکردن
he posed as an expert
خود را کارشناس وانمودکردن
champion
پهلوان
giantlike
پهلوان وش
heroically
زن پهلوان
kemp
پهلوان
championess
زن پهلوان
athletes
پهلوان
pancratist
پهلوان
championed
پهلوان
athlete
پهلوان
champions
پهلوان
championing
پهلوان
hero
پهلوان داستان
punchinello
پهلوان کچل
heroes
پهلوان داستان
bravado
پهلوان پنبه
punch
پهلوان کچل
paladin
پهلوان افسانه یی
paper tiger
پهلوان پنبه
paper tigers
پهلوان پنبه
cock of the walk
پهلوان میدان
punches
پهلوان کچل
punched
پهلوان کچل
pot valiant
پیاله پهلوان
bullies
پهلوان پنبه
bullying
پهلوان پنبه
bullied
پهلوان پنبه
samsonian
پهلوان وار
bully
پهلوان پنبه
punchinello
نمایش پهلوان کچل
siegfried
پهلوان افسانهای المان
giantess
زن پهلوان یاقوی هیکل
gladiator
پهلوان از جان گذشته
gladiators
پهلوان از جان گذشته
hercules
پهلوان نامی اساطیریونان و روم
heraclidae
اولادهرکول پهلوان نامی یونان
hermitically
پهلوان شخص بلند همت
bottle holder
نوکر یا ملازم پهلوان مشت زن
victor
قهرمان
championing
قهرمان
victors
قهرمان
championed
قهرمان
hero
قهرمان
heroes
قهرمان
championess
زن قهرمان
world beater
قهرمان
champion
قهرمان
champions
قهرمان
heroic
قهرمان وار
knighted
قهرمان شوالیه
hero worship
قهرمان پرستی
champ
قهرمان مزرعه
sprinters
قهرمان دوسرعت
former shampion
قهرمان سابق
athlete
قهرمان ورزش
champing
قهرمان مزرعه
champed
قهرمان مزرعه
sprinter
قهرمان دوسرعت
champs
قهرمان مزرعه
title-holder
قهرمان کنونی
gymnast
قهرمان ژیمناستیک
gymnasts
قهرمان ژیمناستیک
athletes
قهرمان ورزش
knight
قهرمان شوالیه
dynasties
قهرمان چندساله
title-holders
قهرمان کنونی
knighting
قهرمان شوالیه
dynasty
قهرمان چندساله
knights
قهرمان شوالیه
antaeus
پهلوان غول اسای لیبی که پسر زمین بود
contender
مدعی دربرابر قهرمان
contenders
مدعی دربرابر قهرمان
planform
قهرمان یونانی جنگ تروا
absolute champion
قهرمان مطلق شطرنج
pretender
وانمود گر
feigning
وانمود
faking
وانمود
pretensions
وانمود
poseur
وانمود کن
affectation
وانمود
poseurs
وانمود کن
pretences
وانمود
posers
وانمود کن
poser
وانمود کن
pretenses
وانمود
pretenders
وانمود گر
pretension
وانمود
feinting
وانمود
make believe
وانمود
feinted
وانمود
feint
وانمود
make-believe
وانمود
fakery
وانمود
affectations
وانمود
pretence
وانمود
dissimulation
وانمود
feints
وانمود
tragic flaw
نقیصه یاخدشه در زندگی قهرمان
heroically
زنی که قهرمان داستان باشد
picaresque
داستاینکه قهرمان ان رذل است
heroine
زنی که قهرمان داستان باشد
breast
برخورد سینه قهرمان دو به نوار
breasts
برخورد سینه قهرمان دو به نوار
heroines
زنی که قهرمان داستان باشد
ajax
قهرمان یونانی جنگ تروا
theseus
قهرمان یونانی فاتح امازون ها
ace
ستاره یا قهرمان تیمهای بازی
aces
ستاره یا قهرمان تیمهای بازی
seemed
وانمود شدن
seem
وانمود شدن
simulation
وانمود تظاهر
simulations
وانمود تظاهر
factitious
وانمود کننده
seems
وانمود شدن
simular
وانمود کننده
affecter
وانمود کننده
hamlet
نام قهرمان ونمایشنامه تراژدی شکسپیر
toreador
قهرمان گاو باز سوار بر اسب
anti-hero
نقش اول منفی مخالف قهرمان
hamlets
نام قهرمان ونمایشنامه تراژدی شکسپیر
anti-heroes
نقش اول منفی مخالف قهرمان
simulators
دستگاه وانمود ساز
simulator
دستگاه وانمود ساز
achilles
اشیل یا اخلیوس قهرمان داستان ایلیاد هومر
playoffs
مسابقهی پایانی برای تعیین تیم قهرمان
playoff
مسابقهی پایانی برای تعیین تیم قهرمان
pick wickian
شبیه پیکویک قهرمان داستان نگارش چارلز دیکنز
to put oa a semblance of anger
سیمای خشمگین بخود دادن خودرا خشمگین وانمودکردن
he pretended to be asleep
چنین وانمود کرد که خواب است
Dont sidetrack the issue.
خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
snake in the grass
<idiom>
دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
adventure game
بازی کامپیوتری که در آن کاربر در یک میدان خیالی قهرمان است و باید از موقعیتهای مختلف خط رناک عبور کند
splits
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com