Dictiornary-Farsi | خود را کوچک کردن (سبک حقیر پست ) | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (22 milliseconds)

English	Persian
To belittle one self . To make oneself cheap . To lower oneself .	خود را کوچک کردن (سبک حقیر پست )


Other Matches

despise	حقیر شمردن تحقیر کردن
despising	حقیر شمردن تحقیر کردن
despises	حقیر شمردن تحقیر کردن
despised	حقیر شمردن تحقیر کردن
slight	حقیر
runty	حقیر
slighter	حقیر
slightest	حقیر
slighted	حقیر
diminutive	حقیر
slighting	حقیر
slights	حقیر
dimmers	حقیر
little	حقیر
contemn	حقیر شمردن
knaves	پست و حقیر
knave	پست و حقیر
to thinks scorn of	ناچیز یا حقیر شمردن
cot	کلبه روستایی [حقیر]
pismire	ادم حقیر و بی اهمیت
no enemy is insignificant	دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد
petty cash	صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule	یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
fractions	بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction	بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
widget	آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
increments	فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger	بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
pig board	تخته کوچک برای موجهای کوچک
increment	فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
miniaturizes	کوچک کردن
reduces	کوچک تر کردن
reducing	کوچک تر کردن
miniaturize	کوچک کردن
miniaturised	کوچک کردن
reduce	کوچک تر کردن
minify	کوچک کردن
extenuatextent	کوچک کردن
extenuate	کوچک کردن
miniaturises	کوچک کردن
miniaturising	کوچک کردن
miniaturizing	کوچک کردن
abject	کوچک کردن
reduction	کوچک کردن نقشه
belittling	کسی را کوچک کردن
kow-tow	خود را کوچک کردن
kow-towed	خود را کوچک کردن
reductions	کوچک کردن نقشه
belittles	کسی را کوچک کردن
belittled	کسی را کوچک کردن
kow-towing	خود را کوچک کردن
belittle	کسی را کوچک کردن
kow-tows	خود را کوچک کردن
minimise	کوچک کردن تا حد ممکن
slots	سوراخ کردن شکاف کوچک
slot	سوراخ کردن شکاف کوچک
slotting	سوراخ کردن شکاف کوچک
zooming	بزرگ و کوچک کردن تصویر
playdown	تنزل دادن کوچک کردن
knobble	دگمه کوچک هموار کردن
hopping	جست وخیز کوچک کردن
hopped	جست وخیز کوچک کردن
hops	جست وخیز کوچک کردن
hop	جست وخیز کوچک کردن
miniaturization	خیلی کوچک کردن چیزی
finest	کوچک کردن صاف شدن
fined	کوچک کردن صاف شدن
fine	کوچک کردن صاف شدن
pannikin	لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble	برامدگی کوچک گره کوچک
reduction	کم کردن کوچک کردن عکس
reductions	کم کردن کوچک کردن عکس
minimise	کوچک کردن پنجره برنامه به اندازه یک نشانه
scale	کار کردن با حجم کوچک یا بزرگ داده
fitcall finding	پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
projection print	روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
processor	کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
ratioing	کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
crunching	متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک
notron utilities	مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
perforations	خط سوراخهای کوچک در یک ورقه کاغذ یا کاغذهای پیاپی برای کمک به پاره کردن آنها
applet	1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
preventative	بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventive	بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
small-scale	طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small scale	طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage	1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
concurrent	اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
davit	جرثقیل کوچک جرثقیل کوچک قایق
DIMM	سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
download	1-بارکردن برنامه یا بخشی از داده ازمحدودهای ازکامپیوتر ها توسط خط تلفن . 2-بار کردن داده از CPU به کامپیوتر کوچک 3-ارسال نوشتار چاپگر ذخیره شده روی دیسک به چاپگر
minus cule	کوچک
pilule	حب کوچک
pint-size	کوچک
pint size	کوچک
diminutive	کوچک
pillule	حب کوچک
minuscule	کوچک
fractional	کوچک
petty	کوچک
ickle	کوچک
imminution	کوچک
bantam	کوچک
bantams	کوچک
culvert	پل کوچک
smallest	کوچک
canis minoris	سگ کوچک
smaller	کوچک
gracile	کوچک
small fry	کوچک
culverts	پل کوچک
small	کوچک
minor	کوچک
minute	کوچک
short ton	تن کوچک
little	کوچک
petit	کوچک
half pint	کوچک
runty	کوچک
puny	کوچک
seed bud	پر کوچک
thumbnail	کوچک
weenier	کوچک
weeniest	کوچک
micros	کوچک
weeny	کوچک
tiddliest	کوچک
micro	کوچک
tiddly	کوچک
weensy	کوچک
thumbnails	کوچک
whiffet	سگ کوچک
dinky	کوچک
tiddlier	کوچک
pipsqueaks	کوچک
fortalice	دژ کوچک
venule	رگ کوچک
plumule	پر کوچک
pipsqueak	کوچک
canis minor	سگ کوچک
ponceau	پل کوچک
dimmers	کوچک
cerebellum	مخ کوچک
exiguousness	کوچک
plumelet	پر کوچک
floret	گل کوچک
fibulas	ساق کوچک
hillock	تپه کوچک
lunette	ماه کوچک
chiffonier	اشکاف کوچک
the little entente	ائتلاف کوچک
mini-	در معنای کوچک
cirque	دایره کوچک
chapels	کلیسای کوچک
the little bear	خرس کوچک
chapel	کلیسای کوچک
the little entent	ائتلاف کوچک
flotillas	ناوگان کوچک
cellule	حجره کوچک
brooklet	جوی کوچک
stipel	برگ کوچک
first name	نام کوچک
first names	نام کوچک
forename	نام کوچک
forenames	نام کوچک
fibula	ساق کوچک
chainlet	زنجیر کوچک
fibulae	ساق کوچک
minor epilepsy	صرع کوچک
malum minus	صرع کوچک
flotilla	ناوگان کوچک
wisps	بقچه کوچک
tier table	میز کوچک
winching	جرثقیل کوچک
stalklet	ساقه کوچک
wisp	بقچه کوچک
staddle	درخت کوچک
spyglass	دوربین کوچک
spyglass	تلسکوب کوچک
pettily	بطور کوچک
springlet	چشمه کوچک
winches	جرثقیل کوچک
sports sedan	اتومبیل کوچک
gadgets	الت کوچک
gadget	الت کوچک
sprigs	شاخه کوچک
hillocks	تپه کوچک
coffeehouse	کافه کوچک
molehill	تپه کوچک
molehills	تپه کوچک
starlet	ستاره کوچک
kegs	چلیک کوچک
low resistance	مقاومت کوچک
low power	توان کوچک
cloudlet	ابر کوچک
beauty spot	خال کوچک
beauty spots	خال کوچک
cock boat	کرجی کوچک
cockboat	کرجی کوچک
cockle shell	کرجی کوچک