Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
landing vehicle
خود روشنی دار اب خاکی
Other Matches
tractor group
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
assault craft
ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
antiamphibious minefield
میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
naval landing party
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
pellucidity
روشنی
photogenic
روشنی زا
glim
روشنی
clearness
روشنی
pellucidness
روشنی
plainess
روشنی
perspicuity
روشنی
brightness
روشنی
clarification
روشنی
shine
روشنی
fenestra
روشنی
shines
روشنی
lucidity
روشنی
irradiance
روشنی
conspicuity
روشنی
irradiancy
روشنی
liveliness
روشنی
clarity
روشنی
lucency
روشنی
diaphaneity
روشنی
limpidity or limpidness
روشنی
luminous
روشنی بخش
illuminative
روشنی بخش
irradiative
روشنی دهنده
negative glow
روشنی منفی
picturesqueness
زیبایی روشنی
daylit
روشنی روز
daylight
روشنی روز
street lightning
روشنی راه و خیابان
clearness
روشنی وصاف بودن
luminous
روشنی بخش روشن
eclat
روشنی خیره کننده
obscurantist
مخالف روشنی فکر
To have enlightened ideas. To be an intellectual.
افکار روشنی داشتن
dazzling
تابش یا روشنی خیره کننده
dazzles
تابش یا روشنی خیره کننده
dazzled
تابش یا روشنی خیره کننده
dazzle
تابش یا روشنی خیره کننده
enlightement
روشنی فکر اگاهی حقیقی
cascade image intensifier
تقویت کننده روشنی عکس یاشفافیت ان
ambiguities
آنچه به روشنی تعریف نشده است
steering brake
قفل فرمان خود روشنی دار
ambiguity
آنچه به روشنی تعریف نشده است
supernova
ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
supernovas
ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
supernovae
ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
embankment
سد خاکی
earth-bound
خاکی
earthborn
خاکی
earth dam
سد خاکی
mundane
خاکی
embankment dam
سد خاکی
wood louse
خر خاکی
earth fill dam
سد خاکی
dust colour
خاکی
tellurian
خاکی
amphibious
اب خاکی
amphibious pack
تک اب خاکی
edaphic
خاکی
worldly
خاکی
terrene
خاکی
earthen
خاکی
earthy
خاکی
embankments
سد خاکی
earthly
خاکی
terrestrial
خاکی
earth dam
بند خاکی
dew worm
کرم خاکی
amphibious pack
بارهای اب خاکی
amphibious tank
تانک اب خاکی
earethliness
خاکی بودن
amphibious reconnaissance
شناسایی اب خاکی
landing forces
قوای اب خاکی
earthiness
طبیعت خاکی
earth born
خاکی فانی
amphibious transport ship
ترابر اب خاکی
ground ivy
پاپیتال خاکی
fuse plug
سرریز خاکی
homogeneous earth dam
سد خاکی همگن
angleworm
کرم خاکی
earthiness
خاکی بودن
earth work
عملیات خاکی
earth road
راه خاکی
dust color
رنگ خاکی
amphibious vehicle
خودروی اب خاکی
geophyte
گیاه خاکی
amphibious operation
عملیات اب خاکی
staging
تمرین اب خاکی
warping tug
یدک کش اب خاکی
dun
سمند خاکی
earthworms
کرم خاکی
terrestrial
زمین خاکی
embankment
دیوار خاکی
embankments
دیوار خاکی
earthworks
عملیات خاکی
vault formed in the earth
طاق خاکی
vallation
دیوار خاکی
khaki
خاکی رنگ
zoned earth dam
سد خاکی ناهمگن
border
پشته خاکی
bordered
پشته خاکی
bordering
پشته خاکی
earthwork
ختل خاکی
soil
خاکی کردن
soiling
خاکی کردن
soils
خاکی کردن
terricolous
خاکزی خاکی
semiterrestrial
نیمه خاکی
milliped
جنس خر خاکی
milleped
جنس خر خاکی
alkaline earth
قلیایی خاکی
earth work
کارهای خاکی
lobworm
کرم خاکی
amphibious force
نیروی اب خاکی
amphibious lift
ترابری اب و خاکی
landing party
گروه اب خاکی
mold etc
خاکی کردن
adaphic organism
زیستمند خاکی
amphibious
خاکی و ابی
amphibian
ابی خاکی
amphibian
هواپیمای اب و خاکی
amphibian
وسیله اب و خاکی
earthworm
کرم خاکی
rain worm
کرم خاکی
pulverulence
حالت خاکی
alkaline earth metal
فلز قلیایی خاکی
establishing authority
فرماندهی نیروهای اب خاکی
landing ship dock
اسکله فرود اب خاکی
joint amphibious operations
عملیات مشترک اب خاکی
landing threshold
استانه فرود اب خاکی
man of mould
انسان خاکی یا فانی
alkaline earth oxide
فلز قلیایی خاکی
advance force
نیروی جلودار اب خاکی
amphibious transport dock
ناومخصوص ترابری اب خاکی
shoulder
دو طرف خاکی جاده
shouldered
دو طرف خاکی جاده
amphibious tractor
خودروشنی دار اب خاکی
amphibious striking forces
نیروهای ضربتی اب خاکی
amphibious squadron
گردان عملیات اب خاکی
amphibious lift
حمل ونقل اب خاکی
shouldering
دو طرف خاکی جاده
amphibious demonstration
عملیات اب خاکی نمایشی
amphibious demonstration
عملیات نمایشی اب خاکی
shoulders
دو طرف خاکی جاده
amphibious control group
گروه کنترل اب خاکی
amphibious assault ship
ناومخصوص هجوم اب و خاکی
amphibious assault ship
ناو هجومی اب و خاکی
amphibian floats
شناورهای ابی خاکی
verge
شانه خاکی جاده
amphibious task force
گروه رزمی اب خاکی
vale
زمین جهان خاکی
vales
زمین جهان خاکی
benching
جان پناه خاکی
beach party
گروه پیشرو اب خاکی
boat team
تیم قایق اب خاکی
borrow area
محل قرضه سد خاکی
brandling
یکجور کرم خاکی
navvies
کارگر کارهای خاکی
navvy
کارگر کارهای خاکی
verges
شانه خاکی جاده
assault ships
ناوهای هجومی اب خاکی
khaki
لباس کار خاکی رنگ
tractor
قایق اب خاکی شنی دار
agc
ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
tractors
قایق اب خاکی شنی دار
pay dirt
<idiom>
زیر خاکی پیدا کردن
non cohesive soil
خاکی که فاقد چسبندگی باشد
numbered wave
امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
What on earth shall I do now?
حالاچه خاکی بسرم بریزم ؟
earthworks
خاک کاری کارهای خاکی
scraper
یکی از ماشینهای عملیات خاکی
good
مسیر خاکی مرطوب و محکم
amphibious command ship
ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
initiating directive
دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
amphibious transport dock
ناو حمل و نقل اب خاکی
curf
خاکی که اجر از ان تهیه میشود
barbette
تپههای خاکی که توپها را بر ان قرارمیدهند
landing threshold
نقطه شروع عملیات اب خاکی
establishing authority
مقام مسئول نیروهای اب خاکی
benching
تختک خاکی پله بندی
assault shipping
ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی
shore party
گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
causeways
راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
fuller's earth
خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
causeway
راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
apotheoses
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
boat group
ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
serial
سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
amphibious vehicle availability table
جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
apotheosis
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
serials
سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
boat team
تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
tine
دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
attack transport
ناوحمل و نقل شرکت کننده درنیروی اب خاکی
beach master
افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com