Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English
Persian
insinuator
خود شیرینی کننده
Search result with all words
shortening
روغن ترد کننده شیرینی وغیره
Other Matches
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
loveliness
شیرینی
sweetness
شیرینی
marzipan
شیرینی
patisseries
شیرینی
pastries
شیرینی
sugars
شیرینی
mellifluence
شیرینی
patisserie
شیرینی
melodiousness
شیرینی
sweetmeat
شیرینی
sugar candy
شیرینی
love liness
شیرینی
bonbon
شیرینی
nicy
شیرینی
pastry
شیرینی
confections
شیرینی
confection
شیرینی
saccharinity
شیرینی
sugar
شیرینی
goodies
شیرینی
confetti
شیرینی
sweet stuff
شیرینی
goody
شیرینی
lolipops
شیرینی
amiability
شیرینی
amiability or amiableness
شیرینی
cookie
شیرینی بیسکویت
crackers
یکجور شیرینی
tuck
شیرینی مربا
freshness
شیرینی بی نمکی
puff pastry
شیرینی پفکی
blintze
نوعی شیرینی
cooky
شیرینی خشک
costs arabicus
قسط شیرینی
cooky
شیرینی بیسکویت
corn ball
شیرینی چس فیل
custard pie
یکجور شیرینی
tucks
شیرینی مربا
confectionary
شیرینی سازی
cracker
یکجور شیرینی
box suitmeats
جعبه شیرینی
elecampane
نوعی شیرینی
kissing comfit
شیرینی معطر
tucking
شیرینی مربا
cookies
شیرینی خشک
ingratiation
خود شیرینی
confectioners
شیرینی فروش
sugared
شیرینی زده
cookie
شیرینی خشک
cookies
شیرینی بیسکویت
wafers
شیرینی پنجرهای
wafer
شیرینی پنجرهای
baked meat
نان شیرینی
confectioner
شیرینی فروش
sweetmeat
شیرینی جات
blintz
نوعی شیرینی
sweet tooth
شیرینی دوست
sweet tooth
علاقمند به شیرینی
bakemeat
نان شیرینی
puff paste
نان شیرینی پف کردن
fondant
شیرینی ای که در دهان اب میشود
buttercups
نوعی شیرینی کوچک
bagel
نان شیرینی حلقوی
confectionary
شیرینی ساز قنادی
buttercup
نوعی شیرینی کوچک
fondants
شیرینی ای که در دهان اب میشود
ingratiating
خود شیرینی کردن
pasties
شیرینی میوه دار
minting
شیرینی معطر با نعناع
ingratiate
خود شیرینی کردن
mint
شیرینی معطر با نعناع
insinuative
مبنی بر خود شیرینی
mints
شیرینی معطر با نعناع
ingratiated
خود شیرینی کردن
custard
یکجور شیرینی یا فرنی
ingratiates
خود شیرینی کردن
to pick thanks
خود شیرینی کردن
minted
شیرینی معطر با نعناع
patisserie
مغازهی شیرینی پزی
ingratiatingly
ازراه خود شیرینی
patisseries
مغازهی شیرینی پزی
pasty
شیرینی میوه دار
marchpane
نان شیرینی بادامی
ratafee
نان شیرینی بادامی
ratafia
نان شیرینی بادامی
french pastry
شیرینی اردینه فرانسوی
marshmallow
نوعی شیرینی خمیرمانند
confectionery
صنعت شیرینی سازی
pasting
نوعی شیرینی چسباندن
pastes
نوعی شیرینی چسباندن
pasted
نوعی شیرینی چسباندن
paste
نوعی شیرینی چسباندن
Too much sweetnes cloys.
شیرینی زیاد دل را می زند
sweetshop
شیرینی فروشی قنادی
tarts
نان شیرینی مربایی
tart
نان شیرینی مربایی
marshmallows
نوعی شیرینی خمیرمانند
kuchen
نان شیرینی کاکائودار
shine up to
<idiom>
خود شیرینی کردن
to have a sweet tooth
شیرینی دوست بودن
douceur
شیرینی وفرافت رفتار
nougat
شیرینی بادام دار
puff pastry
شیرینی دارای خامهی پف کرده
bakemeat
شیرینی اردی غذای پخته
baked meat
شیرینی اردی غذای پخته
elf dock
شیرینی که اززنجبیل شامی سازند
Wont you have sweets (candies)
شیرینی میل نمی کنید ؟
bakery
دکان نانوایی یا شیرینی پزی
bakeries
دکان نانوایی یا شیرینی پزی
croissants
نان شیرینی هلالی شکل
frosting
رویه خامهای کیک یا شیرینی
doughboy
نان شیرینی میوه دار
floating island
جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
sweethearts
نوعی نان شیرینی بشکل قلب
cybercafe
نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
pastille
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
patties
نان شیرینی میوه داریاگوشت دار
doughnuts
نان شیرینی گرد ومانند حلقه
marsh mallow
یکجور شیرینی که از ریشه خطمی میسازند
girgerbread
نوعی نان شیرینی که زنجبیل دارد
to make up to any one
پیش کسی خود شیرینی کردن
pastilles
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
icing
شکر و تخم مرغ روی شیرینی
sweetheart
نوعی نان شیرینی بشکل قلب
brownie
یکنوع نان شیرینی میوه دار
patty
نان شیرینی میوه داریاگوشت دار
doughnut
نان شیرینی گرد ومانند حلقه
I clinched a lucrative deal.
معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
pattie
نان شیرینی میوه داریاگوشت دار
to smarm over somebody
برای کسی خود شیرینی کردن
limonene
هیدروکربن شیرینی بفرمول 61H 01C
She is fond of sweet things.
از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
brownies
یکنوع نان شیرینی میوه دار
to crawl to somebody
برای کسی خود شیرینی کردن
to curry favour
[British E]
/favor
[American E]
with somebody
برای کسی خود شیرینی کردن
pastile
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
pastil
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
apple dumpling
شیرینی پخته شده با سیب درونش
[آشپزی]
pastries
کماج وکلوچه ومانند انها شیرینی پزی
jelly roll
نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
polish the apple
<idiom>
خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
Christmas biscuit
[British]
شیرینی بیسکویتی مخصوص کریسمس
[غذا و آشپزخانه]
pastry
کماج وکلوچه ومانند انها شیرینی پزی
gingersnap
نوعی نان شیرینی ترد زنجبیل دار
Christmas cookie
[American]
شیرینی بیسکویتی مخصوص کریسمس
[غذا و آشپزخانه]
lachryma christi
باده سرخ و شیرینی که درجنوب درست می کنند
apple fritters
[British English]
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
lollypop
اب نبات یا شیرینی که در سرچوب نصب شده وبچه ها انرامیمکند
cola
ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
apple beignets
[American English]
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
caramel
یکجور شیرینی مرکب از قند وشیره ومیوه تافی
colas
ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
caramels
یکجور شیرینی مرکب از قند وشیره ومیوه تافی
lollipops
اب نبات یا شیرینی که در سرچوب نصب شده وبچه ها انرامیمکند
lollipop
اب نبات یا شیرینی که در سرچوب نصب شده وبچه ها انرامیمکند
ingratiatory
طرف توجه قرار دهنده امیخته بخود شیرینی
sago
شیرینی که با نشاسته ساگو تهیه شود پنیر خرما
mousses
خامه زده که شیرینی بان سردمی کنندیا افسرده شود
macaroon
نان شیرینی مرکب از شکر وزرده تخم مرغ و بادام
mousse
خامه زده که شیرینی بان سردمی کنندیا افسرده شود
macaroons
نان شیرینی مرکب از شکر وزرده تخم مرغ و بادام
to ingratite oneself
خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
strudel
ورقه نازک خمیر پخته که لوله شده و لای ان شیرینی باشد
hundreds and thousands
یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
muffins
نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک
muffin
نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک
fish cake
نان شیرینی که از ماهی خورد کرده وپوره سیب زمینی درست کنند
meringues
سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار
meringue
سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار
griddle cake
نوعی نان شیرینی پهن ونازک که دو طرفش را روی اهن کلوچه پزی سرخ میکنند
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
she smiled sweetly
لبخند یا تبسم شیرینی داشت شیرین لبخند میزد
insinuative smile
لبخندی که برای خود شیرینی یا خود جا کنی باشد
bulls eye
عدسی نیم گرد یکجور شیرینی گرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com