Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 220 (41 milliseconds)
English
Persian
to peacock oneself vref
خود فروشی کردن
to prank out oneself
خود فروشی کردن
Search result with all words
ware
کالای فروشی پرهیز کردن از
wares
کالای فروشی پرهیز کردن از
wholesale
بطور یکجا عمده فروشی کردن
pontificate
اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificated
اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificates
اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificating
اسقفی کردن فضل فروشی کردن
snuffle
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
snuffled
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
snuffles
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
snuffling
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
retail
خرده فروشی کردن
pedantize
از روی خامی علم فروشی کردن
to make a p of one's learing
دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
oversell
فزون فروشی کردن
overselling
فزون فروشی کردن
oversells
فزون فروشی کردن
oversold
فزون فروشی کردن
Other Matches
bistro
اغذیه فروشی و مشروب فروشی
bistros
اغذیه فروشی و مشروب فروشی
disposability
فروشی
for sale
فروشی
sales
فروشی
on offer
فروشی
on sale
فروشی
toploftiness
خود فروشی
drapery
پارچه فروشی
haberdashery
خرازی فروشی
priggery
علم فروشی
prudishness
عفت فروشی
toggery
لباس فروشی
priggishness
علم فروشی
jewelry
جواهر فروشی
draperies
ماهوت فروشی
draperies
پارچه فروشی
newsstand
روزنامه فروشی
peacockery
خود فروشی
perfumery
عطر فروشی
staple
مرکزعمده فروشی
pedlary
دست فروشی
wholesale
عمده فروشی
stapling
مرکزعمده فروشی
stapled
مرکزعمده فروشی
retail
جزئی فروشی
retail
خرده فروشی
slave trade
برده فروشی
upholstery
پرده فروشی
upholstery
مبل فروشی
pedantry
فضل فروشی
smithies
اهن فروشی
drugstore
دوا فروشی
drugstores
دوا فروشی
ironmongery
اهن فروشی
snobbery
افاده فروشی
smithy
اهن فروشی
optometry
عینک فروشی
barroom
نوشابه فروشی
butchery business
گوشت فروشی
salter
نمک فروشی
retail trade
خرده فروشی
retail sales
خرده فروشی
bijouterie
جواهر فروشی
greengrocery
سبزی فروشی
whole sale dealer
عمده فروشی
whole sale trade
عمده فروشی
wineshop
باده فروشی
cash crop
محصول فروشی
retail dealing
خرده فروشی
cash crop
فرآورد فروشی
short sale
پیش فروشی
taproom
بارمشروب فروشی
drapery
ماهوت فروشی
dealing in slaves
برده فروشی
grocery store
[American E]
خواربار فروشی
snack bars
ساندویچ فروشی
slopwork
دوخته فروشی
chandlery
شمع فروشی
grocery
خواربار فروشی
glassman
شیشه فروشی
grocer's
خواربار فروشی
snack bar
ساندویچ فروشی
food shop
خواربار فروشی
short sale
سلم فروشی
grocer's shop
خواربار فروشی
delicatessens
مغازه اغذیه فروشی
box office
باجه بلیط فروشی
box offices
باجه بلیط فروشی
delicatessen
مغازه اغذیه فروشی
dramshop
بار مشروب فروشی
barroom
بار یا پیاله فروشی
porterhouse
ابجو واغذیه فروشی
smithies
فلز فروشی اهنگری
dram shop
جایگاه نوشابه فروشی
pedantry or pedantism
علم فروشی خام
swaggered
کبر فروشی خودستایی
swagger
کبر فروشی خودستایی
swaggering
کبر فروشی خودستایی
swaggers
کبر فروشی خودستایی
convenience stores
خواربار فروشی کوچک
smithy
فلز فروشی اهنگری
convenience store
خواربار فروشی کوچک
dramshop
سالن مشروب فروشی
ostentation
خود فروشی تظاهر
gaudiness
خودنمائی جلوه فروشی
soda fountain
مغازه لیموناد فروشی
at the but cher's
در دکان گوشت فروشی
trade price
قیمت عمده فروشی
peltry
پوست خام فروشی
vintnery
عمده فروشی شراب
groggery
نوشابه فروشی میخانه
bookshops
مغازه کتاب فروشی
bookshops
دکان کتاب فروشی
bookshop
مغازه کتاب فروشی
bookshop
دکان کتاب فروشی
grogshop
دکان مشروب فروشی
quantity discount
تخفیف عمده فروشی
tap room
محل پیاله فروشی
taproom
محل پیاله فروشی
sales
جنس فروشی فروش
soda fountains
مغازه لیموناد فروشی
resale price
بهای خرده فروشی
wholesale price
قیمت عمده فروشی
pot house
ابجو فروشی خرابات
proslavery
طرفداری از برده فروشی
quantity rebate
تخفیف عمده فروشی
newsstand
دکه روزنامه فروشی
ticket office
باجه بلیت فروشی
sweetshop
شیرینی فروشی قنادی
wineshop
مغازه شراب فروشی
retail price
قیمت خرده فروشی
cutlery
کارد وچنگال فروشی
bars
میکده بارمشروب فروشی
bar
میکده بارمشروب فروشی
retail price
بهای خرده فروشی
mercery
مغازه پارچه فروشی
newsstand
دکه یا کیوسک روزنامه فروشی
milk floats
عرابه یا چرخ شیر فروشی
short sale
بیع سلف پیش فروشی
commissioning
حق العمل کاری امانت فروشی
commissions
حق العمل کاری امانت فروشی
milk float
عرابه یا چرخ شیر فروشی
profit cannibalism
افراط در تخفیف و ارزان فروشی
Where is the booking office?
باجه بلیت فروشی کجاست؟
Where is the ticket office?
باجه بلیت فروشی کجاست؟
commission
حق العمل کاری امانت فروشی
index of retail prices
شاخص قیمتهای خرده فروشی
index of wholesale prices
شاخص قیمتهای عمده فروشی
cantina
مغازه خواربار یامشروب فروشی
wholesale price index
شاخص قیمت عمده فروشی
olericulture
سبزی فروشی فراوردن و نگاهداری سبزیجات
floorwalker
بازرس فروشگاه بزرگ خرده فروشی
milk maid
زنی که درشیرخانه یا شیر فروشی کارمیکند
tap room
جایگاه نوشابه فروشی ونوشابه خوری
pedantic
وابسته به عالم نمایی وفضل فروشی
ink hard terms
اصطلاحات غلنبه که حاکی ازعلم فروشی باشد
Are there any houses for sale in these parts?
این طرفها خانه فروشی پیدا می شود ؟
licensed victualler
مهمانخانه داری که پروانه نوشابه فروشی دارد
mail order house
تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
lumberyards
محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
lumberyard
محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
euphuism
انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
night cellar
زیر زمینی که در انجاپیاله فروشی کنندو مردم پست بدانجاروند
bear
سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
bears
سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
cover charge
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charges
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
pedantically
از روی علم فروشی و خامی از روی خرده گیری
jointer
صاحب شیره کش خانه صاحب مشروب فروشی
self praise
تعریف از خود خود فروشی
colliery
تجارت ذغال ذغال فروشی
collieries
تجارت ذغال ذغال فروشی
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com