English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
timbale خوراکی مرکب از گوشت ماهی وجوجه وپنیر وغیره
Other Matches
smokehouse محل دود دادن گوشت ماهی وپوست دباغی وغیره
galantine خوراک سرد گوشت گوساله وجوجه و دیگر جانوران که استخوان ان را در اورده باشند
pomfret یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
souffle خوراک مرکب از زرده تخم مرغ وگوشت وپنیر وشکلات پارچه نازک گل برجسته زنانه
soufflTs خوراک مرکب از زرده تخم مرغ وگوشت وپنیر وشکلات پارچه نازک گل برجسته زنانه
souffles خوراک مرکب از زرده تخم مرغ وگوشت وپنیر وشکلات پارچه نازک گل برجسته زنانه
To decay . To go bad . فاسد شدن ( مواد خوراکی وغیره )
giblet احشاء خوراکی مرغ خانگی وغیره
turbot ماهی پهن خوراکی
cero نوعی ماهی خوراکی
porgee ماهی خوراکی دندان دار
greenling نوعی ماهی خوراکی و گوشتخوار
sockeye ماهی خوراکی ریزشمال کلمبیا
porgy ماهی خوراکی دندان دار
whiting ماهی نرم باله خوراکی اروپایی
white crappie ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
shad شاه ماهی خوراکی اروپا وشمال امریکا
casserole نوعی غذای مرکب از گوشت وارد
casseroles نوعی غذای مرکب از گوشت وارد
tom collins نوعی مشروب الکلی مرکب ازجین واب وغیره
The cat ate the whole mouse. گربه تمام موش راخورد ( گوشت ،استخوان وغیره )
canneries کارخانهای که گوشت ومیوه وغیره رادرقوطی کنسرو میکند
cannery کارخانهای که گوشت ومیوه وغیره رادرقوطی کنسرو میکند
scrapple خوراک مرکب از گوشت سرخ کرده وادویه
cuttle fish ماهی مرکب
cuttle ماهی مرکب
bisk ماهی وغیره درست میکنند
clams حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
clam حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
soy سبوس یا چاشنی چینی یاژاپونی مرکب از لوبیای جوشانده وشیر وغیره
broth غذای مایعی مرکب از گوشت یاماهی وحبوبات وسبزیهای پخته
gill نهر کوچک گوشت ماهی
pickerel اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
sparling ماهی قزل الا دارای گوشت لذید
rissole کوفته گوشت یا ماهی که باخمیرنان سرخ کنند
rissoles کوفته گوشت یا ماهی که باخمیرنان سرخ کنند
bread and butter نان وپنیر
Lets go to my house for pot luck . برویم منزل ما با لا خره یک لقمه نان وپنیر پیدا می شود
salami گوشت خوک ویا گوشت گاو خشک شده
pomace گوشت سیب گوشت میوه
combined influence mine مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
sea horse موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
club steak قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
fish ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppies ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fishes ماهی صید کردن ماهی گرفتن
mackerel ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
fished ماهی صید کردن ماهی گرفتن
haddock ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
guppy ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
grayfish نوعی ماهی روغن سگ ماهی
chows خوراکی
chow خوراکی
comestible خوراکی
edible خوراکی
eating خوراکی
viands خوراکی
meals خوراکی
meal خوراکی
cates خوراکی
green vegetable سبزی خوراکی
articles of food موادغذایی یا خوراکی
trophic level تراز خوراکی
mussles صدف خوراکی
strawberry چلیک خوراکی
oyster صدف خوراکی
oysters صدف خوراکی
strawberries چلیک خوراکی
green meat گیاه خوراکی
morel قارچ مورکلای خوراکی
salmonberry تمشک سرخ خوراکی
morelle قارچ مورکلای خوراکی
periwig نوعی صدف خوراکی
roughage مواد خوراکی زبر
sego پیاز خوراکی زنبق
pinon تخم خوراکی کاج
pinyon تخم خوراکی کاج
larders گنجه خوراک خوراکی
larder گنجه خوراک خوراکی
potherb سبزیهای معطر خوراکی
truffles قارچ خوراکی دنبلان
champignon نوعی قارچ خوراکی
meadow mushroom قارچ خوراکی معمولی
truffle قارچ خوراکی دنبلان
shell bean لوبیایی که مغز ان خوراکی است
root crops محصولات دارای ریشههای خوراکی
root crop محصولات دارای ریشههای خوراکی
short order خوراکی که زود مهیا میشود
winkle جابجا کردن حلزون خوراکی
spat : حلزون خوراکی خیلی کوچک
cantarellus نوعی قارچ کوهی خوراکی
winkles جابجا کردن حلزون خوراکی
gemma نرم تن یا صدف گردکوچک خوراکی
snapping turtle لاک پشت بزرگ خوراکی ابزی
terrapin لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
terrapins لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
burnt offering حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
burnt offerings حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
geoduck نوعی جانور نرم تن یاصدف خوراکی
hasty pudding خوراکی که با ارد وشیروکره وگوشت درست میکنند
combined operations عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
alpha pegasi مرکب الفرس متن الفرس مرکب
littleneck clam نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
green turtle لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است
sea calf گوساله ماهی سگ ماهی
pitting corrosion سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
And so on and so forth. Etcetera et cetera . وغیره وغیره
et cetera وغیره
etcaetera وغیره
teleost ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
sheeting ملافه وغیره
pile پرزقالی وغیره
dales خلیج وغیره
snaps قفلکیف وغیره
snapping قفلکیف وغیره
dale خلیج وغیره
piled پرزقالی وغیره
snap قفلکیف وغیره
snapped قفلکیف وغیره
To go bad . To rot . To spoilt . خراب شدن ( فاسد شدن مواد خوراکی )
seance جلسه احضارارواح وغیره
shells پوست فندق وغیره
pillbox قوطی حب دارو وغیره
furnaces تون حمام وغیره
sash حمایل نظامی وغیره
clop لنگی اسب وغیره
Dont move . Hold it. Keep stI'll. بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
pillboxes قوطی حب دارو وغیره
tube لوله خمیرریش وغیره
shelling پوست فندق وغیره
shell پوست فندق وغیره
dossel پشتی صندلی وغیره
dower لانه خرگوش وغیره
service charge سرویس مهمانخانه وغیره
curlicue تزئینات خطاطی وغیره
tubes لوله خمیرریش وغیره
coronel هاله خورشید وغیره
coronal هاله خورشید وغیره
furnace تون حمام وغیره
dollops دسته علف وغیره
dollop دسته علف وغیره
vase گلدان نقره وغیره
vases گلدان نقره وغیره
dossal پشتی صندلی وغیره
subsidence تخفیف درد وغیره
stationed ایستگاه اتوبوس وغیره
stations ایستگاه اتوبوس وغیره
propellor پروانه هواپیماوکشتی وغیره
coequal درشان ومقام وغیره
frontlet پیشانی اسب وغیره
sashes حمایل نظامی وغیره
station ایستگاه اتوبوس وغیره
tamp سوراخی را با شن وغیره پرکردن
ratoon نهال موز وغیره
propeller پروانه هواپیماوکشتی وغیره
snouts لوله کتری وغیره
snout لوله کتری وغیره
To score a goal . گل زدن ( درفوتبال وغیره )
trap زانویی مستراح وغیره
mixed مرکب
combined مرکب
complex مرکب
hybrid مرکب
roadsters مرکب
ink pad مرکب زن
ink مرکب
combined arms مرکب
compounds مرکب
compound مرکب
inks مرکب
composite مرکب
parasyntetic مرکب
composed مرکب
roadster مرکب
complexes مرکب
complexity مرکب
formant مرکب
complexities مرکب
conposite مرکب
multiplex مرکب
tracing ink مرکب
compounded مرکب
horologe ساعت مچی ودیواری وغیره
closure دریچه درب بطری وغیره
hide پوست خام گاووگوسفند وغیره
hides پوست خام گاووگوسفند وغیره
sick bays بهداری کشتی ودانشکده وغیره
closures دریچه درب بطری وغیره
nephew پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
nephews پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
eversion برگرداندن پلک چشم وغیره
loge جای ویژه در تاتر وغیره
sick bay بهداری کشتی ودانشکده وغیره
sick berth بهداری کشتی ودانشکده وغیره
lysis زوال وفساد سلول وغیره
The kI'lled and the wounded. کشته وزخمی ( در جنگ وغیره )
choreography رقص مخصوصا درتئاتر وغیره
To be decorated . نشان گرفتن ( مدال وغیره )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com