Dictiornary-Farsi | خوراک بهداشتی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
health food	خوراک بهداشتی
health foods	خوراک بهداشتی


Other Matches

medical regulator	تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
gastronome	EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
sanitarian	بهداشتی
medical	بهداشتی
hygienic	بهداشتی
sanitary	بهداشتی
sanitary napkin	نوار بهداشتی
clinical record	پرونده بهداشتی
health insurance	بیمه بهداشتی
sanitary ware	لوازم بهداشتی
health policy	سیاست بهداشتی
health services	خدمات بهداشتی
insanitary	غیر بهداشتی
sanitary napkins	نوار بهداشتی
medical records	پرونده پزشکی مدارک بهداشتی
sanitate	دارای لوازم بهداشتی کردن
sanitarian	کارشناس بهداشتی جانبدار بهداشت همگانی
the food was smoked	خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
sanitize	مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
nutrition	خوراک
tack	خوراک
foods	خوراک
food	خوراک
fared	خوراک
fares	خوراک
faring	خوراک
tacking	خوراک
tacks	خوراک
viands	خوراک
victuals	خوراک
chow	خوراک
keeps	خوراک
messes	:یک خوراک
mess	:یک خوراک
keep	خوراک
chows	خوراک
repast	خوراک
tucker	خوراک
tacked	خوراک
repasts	خوراک
fare	خوراک
nutriments	خوراک
nutriment	خوراک
feeds	خوراک
at mess	سر خوراک
feed	خوراک
messmate	هم خوراک
oligotrophic	کم خوراک
pabulum	خوراک
passage money	خوراک
nourishment	خوراک
intakes	خوراک
intake	خوراک
butterpump	غم خوراک
meat	خوراک
meats	خوراک
eating house	خوراک پزخانه
dosed	یک خوراک دارو
kingfisher	ماهی خوراک
feedstuff	خوراک حیوانات
chop house	خوراک خانه
timbale	خوراک دلمه
to d. up	خوراک گذاردن
to give to eat	خوراک دادن
frugal food	خوراک ساده
doses	یک خوراک دارو
heterotroph	خوراک گیر
he partook of fare	در خوراک ما شریک شد
dosing	یک خوراک دارو
autotroph	خوراک ساز
slipslop	خوراک ابکی
feeder	خوراک دهنده
feeders	خوراک دهنده
queasiness	سنگینی خوراک
preparation of food	تهیه خوراک
piece de resistance	خوراک اصلی
meal time	موقع خوراک
insect	کرم خوراک
insects	کرم خوراک
food gathering	خوراک اوری
nourishes	خوراک دادن
nourished	خوراک دادن
nourish	خوراک دادن
meal time	وقت خوراک
at meat	سر خوراک یا غذا
sitophobia	خوراک هراسی
eating	خورد و خوراک
dose	یک خوراک دارو
regaled	خوراک لذیذ
gourmet	خوراک شناس
gourmets	خوراک شناس
dish	سینی خوراک
dishes	سینی خوراک
treat	خوراک رایگان
treated	خوراک رایگان
treats	خوراک رایگان
recipe	خوراک دستور
menu	فهرست خوراک
menus	فهرست خوراک
support [nourish, feed]	خوراک دادن
aliment	خوراک دادن
snack	خوراک مختصر
snack	خوراک سرپایی
snacks	خوراک مختصر
snacks	خوراک سرپایی
feed	خوراک دادن
feed	خوراک علوفه
feeds	خوراک دادن
feeds	خوراک علوفه
recipes	خوراک دستور
slops	خوراک ابکی
grubs	خوراک خواربار
regale	خوراک لذیذ
food stamps	تمبر خوراک
junk food	گنده خوراک
regales	خوراک لذیذ
cannon fodder	خوراک توپ
dosages	یک خوراک دارو
food stamp	تمبر خوراک
eating	خوش خوراک
regaling	خوراک لذیذ
dosage	یک خوراک دارو
grubbed	خوراک خواربار
grub	خوراک خواربار
hors d'oeuvres	پیش خوراک
boarding house	خوابگاه و خوراک
hors d'oeuvre	پیش خوراک
suave	خوش خوراک
plats du jour	خوراک روز
plat du jour	خوراک روز
boarding houses	خوابگاه و خوراک
junk foods	گنده خوراک
viand	خوراک ماکولات
convenience food	خوراک پیش پخته
thropholyt	لایه خوراک کاه
to eat one's mutton	یا کسی خوراک خوردن
trencherman	ادم خوش خوراک
he cannot earn his own keep	اونمیتواندخرج خوراک خودرادربیاورد
gratin	خوراک ته دیم دار
holozoic	جانور خوراک گیر
kickshaw	خوراک خوش مزه
throphogen	لایه خوراک ساز
rotisserie	مغازه خوراک پزی
revalenta	خوراک عدس واردجو
nosh	خوراک سبک خوردن
pitch into	به خوراک حمله کردن
piece deresistance	بخش عمده خوراک
vegetable diet	خوراک سبزی دار
fast food	تند خوراک تندکار
sanguification	تبدیل خوراک بخون
kitchener	بخاری خوراک پزی
convenience foods	خوراک پیش پخته
cooker	چراغ خوراک پزی
spaghetti	خوراک رشته فرنگی
heater	چراغ خوراک پزی
larder	گنجه خوراک خوراکی
larders	گنجه خوراک خوراکی
dozed	دوز یک خوراک دارو
doze	دوز یک خوراک دارو
receiver	جعبه خوراک دهنده
dozes	دوز یک خوراک دارو
dainty	گوشت یا خوراک لذیذ
helpings	یک وعده یا پرس خوراک
helping	یک وعده یا پرس خوراک
recipes	دستور خوراک پزی
chillies	خوراک لوبیای پر ادویه
chilli	خوراک لوبیای پر ادویه
cookers	چراغ خوراک پزی
Primus	چراغ خوراک پزی
Primuses	چراغ خوراک پزی
kitchen	محل خوراک پزی
dosing	خوراک دوا یا شربت
doses	خوراک دوا یا شربت
dosed	خوراک دوا یا شربت
dose	خوراک دوا یا شربت
cuisine	روش اشپزی خوراک
heaters	چراغ خوراک پزی
dozing	دوز یک خوراک دارو
chilies	خوراک لوبیای پر ادویه
recipe	دستور خوراک پزی
receivers	دستگاه خوراک دهنده
chili	خوراک لوبیای پر ادویه
hoppers	محفظه خوراک دستگاه
hopper	محفظه خوراک دستگاه
kitchens	محل خوراک پزی
eating disorder	اختلال خورد و خوراک
feed belt	نوار خوراک دهنده
feeding group	قسمت خوراک دهنده
cresture conforts	خوراک و پوشاک خوب
Chile	خوراک لوبیای پر ادویه
receiver	دستگاه خوراک دهنده
receivers	جعبه خوراک دهنده
chemotrophic treatment	تسویه خوراک ساخت شیمیایی
haricot	خوراک راگو با لوبیا سبز
haricots	خوراک راگو با لوبیا سبز
gourmet	خبره خوراک شراب شناس
gourmets	خبره خوراک شراب شناس
gormand	خوش سلیقگی در خوراک پر خوری
pantler	متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
the garden provides food	باغ خوراک تهیه میکند