Dictiornary-Farsi | خوراک لذیذ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 207 (10 milliseconds)

English	Persian
regale	خوراک لذیذ
regaled	خوراک لذیذ
regales	خوراک لذیذ
regaling	خوراک لذیذ


Search result with all words

delicacies	نازک بینی خوراک لذیذ
delicacy	نازک بینی خوراک لذیذ
dainty	گوشت یا خوراک لذیذ
Other Matches

gastronome	EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
luscious	لذیذ
delicious	لذیذ
delectable	لذیذ
toothsome	لذیذ
saporous	لذیذ
mouth-watering	لذیذ
savorous	لذیذ
relishable	لذیذ
peach	چیز لذیذ
delectableness	چیز لذیذ
delectability	چیز لذیذ
peaches	چیز لذیذ
cates	چیزهای لذیذ
pleasurable	لذیذ مغتنم
yummy	لذیذ خوشمزه
palatable	خوش طعم لذیذ
gastronomist	متخصص غذای لذیذ
cate	سورسات اغذیه لذیذ
nicely	باریک بینی چیز لذیذ
It melts in the mouth	در دهان آب میشود(نرم و لذیذ است )
nectar	شراب لذیذ خدایان یونان شهد
the food was smoked	خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
titbits	لقمه خوشمزه تکه لذیذ وباب دندان
titbit	لقمه خوشمزه تکه لذیذ وباب دندان
lusciously	بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
pabulum	خوراک
repast	خوراک
keeps	خوراک
butterpump	غم خوراک
chow	خوراک
oligotrophic	کم خوراک
chows	خوراک
fares	خوراک
messmate	هم خوراک
passage money	خوراک
at mess	سر خوراک
meat	خوراک
fared	خوراک
meats	خوراک
fare	خوراک
nutrition	خوراک
tucker	خوراک
messes	:یک خوراک
mess	:یک خوراک
viands	خوراک
victuals	خوراک
tacks	خوراک
tacking	خوراک
tacked	خوراک
tack	خوراک
repasts	خوراک
faring	خوراک
keep	خوراک
nourishment	خوراک
feeds	خوراک
intakes	خوراک
intake	خوراک
nutriment	خوراک
nutriments	خوراک
feed	خوراک
foods	خوراک
food	خوراک
queasiness	سنگینی خوراک
feeds	خوراک علوفه
preparation of food	تهیه خوراک
insect	کرم خوراک
insects	کرم خوراک
sitophobia	خوراک هراسی
feeds	خوراک دادن
grubbed	خوراک خواربار
gourmets	خوراک شناس
to d. up	خوراک گذاردن
gourmet	خوراک شناس
slipslop	خوراک ابکی
health foods	خوراک بهداشتی
timbale	خوراک دلمه
piece de resistance	خوراک اصلی
at meat	سر خوراک یا غذا
feeder	خوراک دهنده
menus	فهرست خوراک
kingfisher	ماهی خوراک
eating house	خوراک پزخانه
feedstuff	خوراک حیوانات
heterotroph	خوراک گیر
he partook of fare	در خوراک ما شریک شد
food gathering	خوراک اوری
frugal food	خوراک ساده
meal time	وقت خوراک
meal time	موقع خوراک
chop house	خوراک خانه
feed	خوراک علوفه
autotroph	خوراک ساز
feed	خوراک دادن
snacks	خوراک سرپایی
snacks	خوراک مختصر
snack	خوراک سرپایی
snack	خوراک مختصر
aliment	خوراک دادن
support [nourish, feed]	خوراک دادن
menu	فهرست خوراک
grub	خوراک خواربار
food stamp	تمبر خوراک
eating	خوش خوراک
recipe	خوراک دستور
treats	خوراک رایگان
treated	خوراک رایگان
eating	خورد و خوراک
dose	یک خوراک دارو
dosed	یک خوراک دارو
doses	یک خوراک دارو
health food	خوراک بهداشتی
dosages	یک خوراک دارو
junk food	گنده خوراک
grubs	خوراک خواربار
suave	خوش خوراک
hors d'oeuvres	پیش خوراک
hors d'oeuvre	پیش خوراک
slops	خوراک ابکی
plats du jour	خوراک روز
plat du jour	خوراک روز
recipes	خوراک دستور
junk foods	گنده خوراک
dosage	یک خوراک دارو
cannon fodder	خوراک توپ
dosing	یک خوراک دارو
dish	سینی خوراک
food stamps	تمبر خوراک
feeders	خوراک دهنده
to give to eat	خوراک دادن
nourish	خوراک دادن
nourished	خوراک دادن
nourishes	خوراک دادن
viand	خوراک ماکولات
dishes	سینی خوراک
treat	خوراک رایگان
boarding house	خوابگاه و خوراک
boarding houses	خوابگاه و خوراک
piece deresistance	بخش عمده خوراک
gratin	خوراک ته دیم دار
thropholyt	لایه خوراک کاه
pitch into	به خوراک حمله کردن
holozoic	جانور خوراک گیر
kickshaw	خوراک خوش مزه
convenience food	خوراک پیش پخته
to eat one's mutton	یا کسی خوراک خوردن
nosh	خوراک سبک خوردن
vegetable diet	خوراک سبزی دار
fast food	تند خوراک تندکار
trencherman	ادم خوش خوراک
sanguification	تبدیل خوراک بخون
rotisserie	مغازه خوراک پزی
revalenta	خوراک عدس واردجو
convenience foods	خوراک پیش پخته
throphogen	لایه خوراک ساز
kitchener	بخاری خوراک پزی
chillies	خوراک لوبیای پر ادویه
doses	خوراک دوا یا شربت
dose	خوراک دوا یا شربت
cuisine	روش اشپزی خوراک
heaters	چراغ خوراک پزی
heater	چراغ خوراک پزی
dozing	دوز یک خوراک دارو
dozes	دوز یک خوراک دارو
he cannot earn his own keep	اونمیتواندخرج خوراک خودرادربیاورد
dozed	دوز یک خوراک دارو
dosing	خوراک دوا یا شربت
kitchen	محل خوراک پزی
larder	گنجه خوراک خوراکی
chilli	خوراک لوبیای پر ادویه
chilies	خوراک لوبیای پر ادویه
larders	گنجه خوراک خوراکی
Primuses	چراغ خوراک پزی
Primus	چراغ خوراک پزی
cookers	چراغ خوراک پزی
cooker	چراغ خوراک پزی
kitchens	محل خوراک پزی
doze	دوز یک خوراک دارو
receiver	دستگاه خوراک دهنده
recipe	دستور خوراک پزی
dosed	خوراک دوا یا شربت
cresture conforts	خوراک و پوشاک خوب
feed belt	نوار خوراک دهنده
receivers	دستگاه خوراک دهنده
receivers	جعبه خوراک دهنده
receiver	جعبه خوراک دهنده
feeding group	قسمت خوراک دهنده
recipes	دستور خوراک پزی
spaghetti	خوراک رشته فرنگی
eating disorder	اختلال خورد و خوراک
hopper	محفظه خوراک دستگاه
helpings	یک وعده یا پرس خوراک
hoppers	محفظه خوراک دستگاه
Chile	خوراک لوبیای پر ادویه
chili	خوراک لوبیای پر ادویه
helping	یک وعده یا پرس خوراک
gourmets	خبره خوراک شراب شناس
haricot	خوراک راگو با لوبیا سبز
haricots	خوراک راگو با لوبیا سبز
gourmet	خبره خوراک شراب شناس