English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
crevice corrosion خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
Other Matches
structural damage خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
look ahead جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
machine خطای ناشی از خرابی قطعه
machined خطای ناشی از خرابی قطعه
machines خطای ناشی از خرابی قطعه
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
selected خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
select خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
selects خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
knee brace پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
social contract اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
hair crack شکاف خوردگی ترک خوردگی
segmentation تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
building system اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
tortious liability ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
outline assembly drawing نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
lobation قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
angle-post [تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
building material dealer فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
crinite مویی
capillaries مویی
piliform مویی
tussocky مویی
hairlike مویی
trichoid مویی
capillaceous مویی
ciliary مویی
capillary مویی
hirsute مویی
gigantic building ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
dependency [قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
companion part لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
shatter crack ترک مویی
pyrrhotism سرخ مویی
maidenhair پر سیاوشان مویی
cilice جامه مویی
cilice پارچه مویی
coping saw اره مویی
villus برامدگی مویی
hoariness سفید مویی
capillary blood vessels رگهای مویی
hair sieve الک مویی
hair cells یاختههای مویی
hairline crack ترک مویی
grain side سمت مویی
hair crack ترک مویی
haircloth پارچه مویی
hair worm کرم مویی
hair line طناب مویی
hair esthesiometer بساوایی سنج مویی
comose کلاله دار مویی
civil engineering contractor مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
coach-house ساختمان خدمه [در کنار ساختمان اصلی]
building enterprise مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
combings مویی که درشانه کردن میریزد
enterprise network شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
hair shirt پیراهن مویی که برای ریاضت میپوشند
fitch موی راسویاقلم مویی که ازان بسازند
shags پارچه مویی زبر اویزان بودن
shagging پارچه مویی زبر اویزان بودن
swabs کف شوی وسیله نظافت سمبه مویی
swab کف شوی وسیله نظافت سمبه مویی
shag پارچه مویی زبر اویزان بودن
Our life is hanging by a thread . زندگی مابه تار مویی بند است
fasts قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
block structure ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
constructional feature ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
rotunda ساختمان مدور ساختمان گنبددار
double shell constraction ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
rotonda ساختمان مدور ساختمان گنبددار
rotundas ساختمان مدور ساختمان گنبددار
foundation soil شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
base shear نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
segments قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segment قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
fritters قطعه قطعه کردن
mainland قطعه اصلی قطعه
fritter قطعه قطعه کردن
fragments قطعه قطعه کردن
segments قطعه قطعه کردن
segment قطعه قطعه کردن
sectional قطعه قطعه بخشی
fragmentation قطعه قطعه شدن
fragmenting قطعه قطعه کردن
fragment قطعه قطعه کردن
erosion خوردگی
chafing خوردگی
chafes خوردگی
corrosion خوردگی
corrsion خوردگی
wears خوردگی
abrasion خوردگی
abrasions خوردگی
wear خوردگی
erosion-corrosion خوردگی
chafe خوردگی
cracking ترک خوردگی
fractions ترک خوردگی
surface corrosion خوردگی سطحی
rick پیچ خوردگی
cancellation قلم خوردگی
fraction ترک خوردگی
galvanic corrosion خوردگی گالوانیکی
ricks پیچ خوردگی
torsion پیچ خوردگی
ricking پیچ خوردگی
ricked پیچ خوردگی
screws پیچ خوردگی
twist پیچ خوردگی
twisting پیچ خوردگی
turmoil بهم خوردگی
wrinkling چین خوردگی
rancidity باد خوردگی
vermiculation کرم خوردگی
shrinkage چروک خوردگی
disbandment برهم خوردگی
folding چین خوردگی
wrinkles چین خوردگی
wrinkle چین خوردگی
ruga تاب خوردگی
rugosity چروک خوردگی
uneasiness بهم خوردگی
pliature چین خوردگی
twists پیچ خوردگی
queasiness بهم خوردگی
backfall زمین خوردگی
indisposedness بهم خوردگی
erosion corrosion خوردگی- فرسودگی
graphitic corrosion خوردگی گرافیتی
kink پیچ خوردگی
electrolytic corrosion خوردگی الکترولیتی
collission بهم خوردگی
screw پیچ خوردگی
inurement پینه خوردگی
crossing out قلم خوردگی
electrochemical corrosion خوردگی الکتروشیمیایی
muss بهم خوردگی
folium چین خوردگی
fissuration ترک خوردگی
intercrystalline corrosion خوردگی کریستالی
induration پینه خوردگی
corrosive action اثر خوردگی
disorderliness اختلال بهم خوردگی
cavity کرم خوردگی دندان
amusement فریب خوردگی پذیرایی
indisposition بهم خوردگی مزاج
trainsick دچاربهم خوردگی حال
deception حیله فریب خوردگی
worm hole جای کرم خوردگی
turn پیچ خوردگی قرقره
cavities کرم خوردگی دندان
caries کرم خوردگی دندان
indispositions بهم خوردگی مزاج
he is recovered from his cold سرما خوردگی او برطرف شد
slight cold سرما خوردگی کم یا جزئی
folding test ازمایش چین خوردگی
bending over test ازمایش چین خوردگی
anticorrosive protection حفافت در برابر خوردگی
deceptions حیله فریب خوردگی
stress corrosion خوردگی در اثر تنش
revolts بهم خوردگی انقلاب
hot crack ترک خوردگی گرم
revolt بهم خوردگی انقلاب
fold چین خوردگی زمین
folded چین خوردگی زمین
turn one's stomach <idiom> باعث حال به هم خوردگی
folds چین خوردگی زمین
turns پیچ خوردگی قرقره
corrosion control جلوگیری و کنترل خوردگی
corrosion pit فرورفتگی در اثر خوردگی
amusements فریب خوردگی پذیرایی
cold cracking ترک خوردگی فلز سرد
cross folding test ازمایش چین خوردگی عرضی
corrosion زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
upset _ برهم زنی بهم خوردگی
he is rather i. than sick بهم خوردگی یاساکت دارد
wears فرسایش خوردگی جنگ افزارها
wear فرسایش خوردگی جنگ افزارها
stainless steel فولاد مقاوم در برابر خوردگی
to knock under تن دردادن اقراربزمین خوردگی کردن ازپادرامدن
carsick مبتلا به بهم خوردگی حال دراتومبیل
corrosion resistant مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
seasickness تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا
nurse a cold سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
oxygen tents چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen tent چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
varus پیچ خوردگی پابسوی درون چنبرشدگی پاازدرون
seasick مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com