English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (6 milliseconds)
English Persian
graphitic corrosion خوردگی گرافیتی
Other Matches
hair crack شکاف خوردگی ترک خوردگی
graphitic گرافیتی
plumbaginous گرافیتی
leadpencil یا گرافیتی
graphitize گرافیتی کردن
graphitic clay خاک گرافیتی
graphitizing تاباندن و گرافیتی کردن
griesen نوعی سنگ گرافیتی که کوارتز و میکا دارد
corrsion خوردگی
corrosion خوردگی
wear خوردگی
wears خوردگی
abrasion خوردگی
abrasions خوردگی
chafing خوردگی
chafes خوردگی
chafe خوردگی
erosion-corrosion خوردگی
erosion خوردگی
corrosive action اثر خوردگی
ricked پیچ خوردگی
collission بهم خوردگی
vermiculation کرم خوردگی
cancellation قلم خوردگی
backfall زمین خوردگی
ricking پیچ خوردگی
rick پیچ خوردگی
ricks پیچ خوردگی
kink پیچ خوردگی
muss بهم خوردگی
pliature چین خوردگی
queasiness بهم خوردگی
rancidity باد خوردگی
ruga تاب خوردگی
rugosity چروک خوردگی
torsion پیچ خوردگی
inurement پینه خوردگی
intercrystalline corrosion خوردگی کریستالی
induration پینه خوردگی
crossing out قلم خوردگی
electrochemical corrosion خوردگی الکتروشیمیایی
electrolytic corrosion خوردگی الکترولیتی
erosion corrosion خوردگی- فرسودگی
fissuration ترک خوردگی
folium چین خوردگی
galvanic corrosion خوردگی گالوانیکی
indisposedness بهم خوردگی
surface corrosion خوردگی سطحی
folding چین خوردگی
disbandment برهم خوردگی
wrinkling چین خوردگی
wrinkles چین خوردگی
wrinkle چین خوردگی
fractions ترک خوردگی
fraction ترک خوردگی
screws پیچ خوردگی
screw پیچ خوردگی
uneasiness بهم خوردگی
twisting پیچ خوردگی
shrinkage چروک خوردگی
twist پیچ خوردگی
twists پیچ خوردگی
cracking ترک خوردگی
turmoil بهم خوردگی
indisposition بهم خوردگی مزاج
indispositions بهم خوردگی مزاج
turns پیچ خوردگی قرقره
turn one's stomach <idiom> باعث حال به هم خوردگی
revolts بهم خوردگی انقلاب
turn پیچ خوردگی قرقره
amusement فریب خوردگی پذیرایی
stress corrosion خوردگی در اثر تنش
slight cold سرما خوردگی کم یا جزئی
deception حیله فریب خوردگی
trainsick دچاربهم خوردگی حال
deceptions حیله فریب خوردگی
worm hole جای کرم خوردگی
fold چین خوردگی زمین
folded چین خوردگی زمین
folds چین خوردگی زمین
amusements فریب خوردگی پذیرایی
hot crack ترک خوردگی گرم
bending over test ازمایش چین خوردگی
caries کرم خوردگی دندان
revolt بهم خوردگی انقلاب
disorderliness اختلال بهم خوردگی
folding test ازمایش چین خوردگی
corrosion control جلوگیری و کنترل خوردگی
cavity کرم خوردگی دندان
anticorrosive protection حفافت در برابر خوردگی
he is recovered from his cold سرما خوردگی او برطرف شد
cavities کرم خوردگی دندان
corrosion pit فرورفتگی در اثر خوردگی
he is rather i. than sick بهم خوردگی یاساکت دارد
stainless steel فولاد مقاوم در برابر خوردگی
cold cracking ترک خوردگی فلز سرد
cross folding test ازمایش چین خوردگی عرضی
wears فرسایش خوردگی جنگ افزارها
wear فرسایش خوردگی جنگ افزارها
corrosion زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
upset _ برهم زنی بهم خوردگی
corrosion resistant مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
to knock under تن دردادن اقراربزمین خوردگی کردن ازپادرامدن
carsick مبتلا به بهم خوردگی حال دراتومبیل
varus پیچ خوردگی پابسوی درون چنبرشدگی پاازدرون
structural damage خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
oxygen tent چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen tents چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
seasickness تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا
seasick مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
nurse a cold سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
airsick مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز
monel الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
windage پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
crevice corrosion خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
damask سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
passivating پوشاندن سطح فلزات با لایهای از مواد خنثی یا بی اثربرای جلوگیری از خوردگی الکتروشیمیائی
plasma plating ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
pitting corrosion سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
parkerizing عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
scleroderma مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
bituminous paint رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
sensitive to corrosion حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com