English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
Other Matches
painful ناراحت کننده
off-putting ناراحت کننده
upsetting conversation گفتگو ناراحت کننده
pulverizer خورد کننده
nightmare خواب ناراحت کننده و غم افزا
nightmares خواب ناراحت کننده و غم افزا
overwhelming خورد کننده پرقدرت
overwhelmingly خورد کننده پرقدرت
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
mouses توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
mouse توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
She doesn't eat meat, but other than that she'll eat just about anything. او [زن] گوشت نمی خورد اما به غیر از آن او [زن] کلا همه چیز می خورد.
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
rebutter رد کننده
filleting پر کننده
bandwidth یچ کننده
tracker پی کننده
fillets پر کننده
prater پچ پچ کننده
prattfall پچ پچ کننده
commulator یک سو کننده
trackers پی کننده
whisperer پچ پچ کننده
percutient دق کننده
fluxing oil اب کننده
refutatory رد کننده
renunciant کننده
refutative رد کننده
renunciant رد کننده
attacking تک کننده
attenuant اب کننده
catterer پچ پچ کننده
puffer پف کننده
ear-splitting کر کننده
noncommittal رد کننده
fillet پر کننده
bender خم کننده
refuser رد کننده
filleted پر کننده
crepitant خش خش کننده
filler پر کننده
squasher له کننده
abjurer or abjuror کننده
mumbler من من کننده
thinner کم کننده
benders خم کننده
sensor حس کننده
skittish رم کننده
wheezy خس خس یا خر خر کننده
wheeziest خس خس یا خر خر کننده
mitigatory کم کننده
mitigative کم کننده
deletive حک کننده
squelcher له کننده
mauler له کننده
bidder کننده
bidders کننده
spurner رد کننده
crusher له کننده
solver حل کننده
deflective کج کننده
fillers پر کننده
wheezier خس خس یا خر خر کننده
hoppers لی لی کننده
hopper لی لی کننده
doers کننده
swooner غش کننده
jaberer پچ پچ کننده
doer کننده
repudiationist رد کننده
surfy کف کننده
fizzy کف کننده
syncopator غش کننده
solvents اب کننده
solvent اب کننده
dilator متسع کننده
depurative تصفیه کننده
diffuser منتشر کننده
dialyzer دیالیز کننده
enunciator اعلام کننده
encourager تشویق کننده
evaporator تبخیر کننده
dimissory مرخص کننده
encipherer سری کننده
eversive خراب کننده
enactor برقرار کننده
digitizer رقمی کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com