Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (30 milliseconds)
English
Persian
welcome
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcomed
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcomes
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcoming
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
Other Matches
complemented
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complementing
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complements
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complement
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
to bid welcome
خوشامد گفتن
glad hand
خوشامد گویی صمیمانه خوشامد گرم
entertain
پذیرایی کردن
lodges
پذیرایی کردن
entertained
پذیرایی کردن
lodge
پذیرایی کردن
lodged
پذیرایی کردن
receives
پذیرایی کردن از
receive
پذیرایی کردن از
entertains
پذیرایی کردن
to keep open house
ازهرکس پذیرایی کردن
to serve oneself
از خود پذیرایی کردن
entertainments
تفریحات پذیرایی کردن
roll out the red carpet
<idiom>
حسابی پذیرایی کردن
entertainment
تفریحات پذیرایی کردن
wait on (someone) hand and foot
<idiom>
به هر نحوی پذیرایی کردن
receptions
قدرت پذیرش پذیرایی کردن
do the honors
<idiom>
مثل یک مهماندا پذیرایی کردن
reception
قدرت پذیرش پذیرایی کردن
welcoming
خوشامد
welcomed
خوشامد
welcomer
خوشامد گو
welcomes
خوشامد
welcome
خوشامد
A constant guest is never welcome .
<proverb>
به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
sass
بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
greeted
درود گفتن تبریک گفتن
greets
درود گفتن تبریک گفتن
to answer in the a
اری گفتن بله گفتن
greet
درود گفتن تبریک گفتن
rant
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
ranted
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
ranting
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
rants
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
ranten
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
reception
پذیرایی
receptions
پذیرایی
entertainments
پذیرایی
entertainment
پذیرایی
parlors
اطاق پذیرایی
levee
مجلس پذیرایی
accessible
آماده پذیرایی
parlour
اطاق پذیرایی
parlor
اطاق پذیرایی
receptors
پذیرایی کننده
drawing rooms
سالن پذیرایی
palor
اطاق پذیرایی
drawing rooms
اطاق پذیرایی
drawing room
سالن پذیرایی
drawing room
اطاق پذیرایی
receptor
پذیرایی کننده
open house
پذیرایی از مهمان
reception room
اتاق پذیرایی
parlours
اطاق پذیرایی
reception rooms
اتاق پذیرایی
turn thumbs down
<idiom>
رد کردن،نپذیرفتن ،نه گفتن
come out with
<idiom>
بیان کردن ،گفتن
have it
<idiom>
گفتن ،ادعا کردن
declare
افهار کردن گفتن
declares
افهار کردن گفتن
declaring
افهار کردن گفتن
accessibility
امادگی برای پذیرایی
red carpet
علامت پذیرایی مخصوص
at someone's beck and call
<idiom>
همیشه آماده پذیرایی
at home
پذیرایی در ساعت معین
amusements
فریب خوردگی پذیرایی
presence chamber
اطاق بار یا پذیرایی
amusement
فریب خوردگی پذیرایی
tongues
گفتن دارای زبانه کردن
enunciates
اعلام کردن صریحا گفتن
rumors
شایعه گفتن و یا پخش کردن
enunciate
اعلام کردن صریحا گفتن
rumours
شایعه گفتن و یا پخش کردن
cites
اتخاذ سند کردن گفتن
abdicating
تفویض کردن ترک گفتن
enunciating
اعلام کردن صریحا گفتن
lecture
سخنرانی کردن خطابه گفتن
abdicated
تفویض کردن ترک گفتن
abdicate
تفویض کردن ترک گفتن
rumour
شایعه گفتن و یا پخش کردن
gratulate
تبریک گفتن سلام کردن
rumoured
شایعه گفتن و یا پخش کردن
enunciated
اعلام کردن صریحا گفتن
cite
اتخاذ سند کردن گفتن
rumor
شایعه گفتن و یا پخش کردن
rumored
شایعه گفتن و یا پخش کردن
cited
اتخاذ سند کردن گفتن
lectured
سخنرانی کردن خطابه گفتن
lecturing
سخنرانی کردن خطابه گفتن
hallucinated
هذیان گفتن اشتباه کردن
hallucinate
هذیان گفتن اشتباه کردن
hallucinates
هذیان گفتن اشتباه کردن
enouce
بیان کردن بصراحت گفتن
iterate
دوباره گفتن بازگو کردن
abdicates
تفویض کردن ترک گفتن
citing
اتخاذ سند کردن گفتن
hallucinating
هذیان گفتن اشتباه کردن
lectures
سخنرانی کردن خطابه گفتن
parlormaid
کلفت یاپیشخدمت سالن پذیرایی
one's d.
روز پذیرایی شخص درهفته
hospitalization
پذیرایی خدمات بیمارستانی و درمانی
valhalla
سالن پذیرایی خدای اودین
to mince matters
از گفتن راستی فرو گذار کردن
affirms
بطور قطع گفتن تصدیق کردن
droning
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
affirming
بطور قطع گفتن تصدیق کردن
Easier said than done .
<proverb>
گفتن سهل تر از عمل کردن است .
jaber
وراجی کردن تند و ناشمرده گفتن
droned
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
affirmed
بطور قطع گفتن تصدیق کردن
drone
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
drones
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
board and lodging
خوابگاه با پذیرایی غذا
[در مهمانسرا یا هتل]
to speak one's mind
اندیشه خود را اشکار کردن رک سخن گفتن
taunting
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunts
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunted
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunt
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
to wheeze out
باخس خس گفتن با سینه تنگ ادا کردن
to be rude to any one
به کسی بی احترامی کردن کسیرا ناسزا گفتن
sputtered
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputter
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputters
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
straight from the shoulder
<idiom>
راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
cant
باناله سخن گفتن بالهجه مخصوصی صحبت کردن
dogmatize
امرانه افهار عقیده کردن مقتدرانه سخن گفتن
to recount something to someone
[formal]
برای کسی چیزی را تعریف کردن
[یکایک گفتن]
[بازگفتن]
to talk in a whisper
بیخ گوشی سر گوشی سخن گفتن شرشر کردن
says
سخن گفتن صحبت کردن سخن
say
سخن گفتن صحبت کردن سخن
rehearsed
گفتن
rehearses
گفتن
to give utterance to
گفتن
say
گفتن
relates
گفتن
utter
گفتن
uttered
گفتن
bubble
گفتن
adduse
گفتن
relate
گفتن
bubbles
گفتن
iteration
گفتن
tells
گفتن
pshaw
اه گفتن
telling-off
گفتن
tell
گفتن
bubbling
گفتن
let out
<idiom>
گفتن
viyuperate
بد گفتن
bubbled
گفتن
utters
گفتن
says
گفتن
rehearsing
گفتن
to tell a story
گفتن
inform
گفتن
informing
گفتن
rehearse
گفتن
utterances
گفتن
mouthing
گفتن
let (someone) know
<idiom>
گفتن
mouth
گفتن
to weep out
گفتن
mouths
گفتن
vituperate
بد گفتن
saith
گفتن
informs
گفتن
get out
گفتن
utterance
گفتن
mouthed
گفتن
abandoning
ترک گفتن
abandon
ترک گفتن
tallyho
اهای گفتن
avows
اشکارا گفتن
rejoining
در پاسخ گفتن
belying
دروغ گفتن
blare
بافریاد گفتن
come clean
<idiom>
راست گفتن
rejoins
در پاسخ گفتن
jests
مزاح گفتن
bootlick
تملق گفتن از
adduee
گفتن افهارنمودن
gab
دروغ گفتن
rejoined
در پاسخ گفتن
crack a joke
<idiom>
جوک گفتن
flatters
تملق گفتن از
lies
:دروغ گفتن
flatter
تملق گفتن از
lied
:دروغ گفتن
solace
تسلیت گفتن
rejoin
در پاسخ گفتن
blaring
بافریاد گفتن
blares
بافریاد گفتن
blared
بافریاد گفتن
lie
دروغ گفتن
to bid a
وداع گفتن
congratulate
شادباش گفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com