Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
glad hand	خوشامد گویی صمیمانه خوشامد گرم
Other Matches
complementing	تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complements	تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complemented	تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complement	تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
welcomes	خوشامد
welcomer	خوشامد گو
welcomed	خوشامد
welcoming	خوشامد
welcome	خوشامد
to bid welcome	خوشامد گفتن
welcomes	خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcome	خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcoming	خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcomed	خوشامد گفتن پذیرایی کردن
A constant guest is never welcome . <proverb>	به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
whole hearted	خاطرجمع مطمئن صمیمانه قلبی صمیمانه
chiromancy	پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
matey	صمیمانه
inmost	صمیمانه
hearty	صمیمانه
devotional	صمیمانه
heart whole	صمیمانه
heart felt	صمیمانه
heartiest	صمیمانه
intimately	صمیمانه
heartier	صمیمانه
earnest	صمیمانه
telnet	پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
lip deep	غیر صمیمانه
heartfelt condolences [sympathy]	تسلیت صمیمانه
luckewarmly	غیر صمیمانه
left handed compliment	تعارف غیر صمیمانه
whole heartedly	قلبا` با تمام دل صمیمانه باخاطرجمع
with the whole heart	قلبا باتمام دل صمیمانه باخاطرجمع
communing	مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
left handedly	غیر صمیمانه از روی عدم خلوص
communes	مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communed	مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
Please accept my condolences.	به شما صمیمانه تسلیت عرض می کنم.
commune	مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
cordial understanding	تفاهم قلبی و صمیمانه حسن تفاهم
scandals	بد گویی
one would say	گویی
soliloquy	تک گویی
scandal	بد گویی
as thought	گویی
plain speaking	رک گویی
downrightness	رک گویی
free spokenness	رک گویی
candour	رک گویی
hypologia	کم گویی
hypophrasia	کم گویی
laconic speech	کم گویی
ingenuousness	رک گویی
outdpokenness	رک گویی
candor	رک گویی
pauciloquy	کم گویی
so to peaking	گویی
knop	گویی
soliloquies	تک گویی
to stab in the back	بد گویی
facetiousness	بذله گویی
wittiness	بذله گویی
divagation	پریشان گویی
gratulation	تبریک گویی
vituperation	ناسزا گویی
free spokenness	ساده گویی
divination	غیب گویی
waggery	بذله گویی
echolalia	پژواک گویی
echophrasia	پژواک گویی
extemporization	بالبداهه گویی
wittiness	لطیفه گویی
word salad	اشفته گویی
witticism	بذله گویی
witticisms	بذله گویی
agitolalia	شتابان گویی
tachylalia	شتابان گویی
tachyphemia	شتابان گویی
ambage	ابهام گویی
door-knob	دستگیره گویی
bullshit	گزافه گویی
verbalization	دراز گویی
unreserve	بی پرده گویی
tympany	گزافه گویی
self contradiction	تناقض گویی
piffle	مهمل گویی
logorrhea	پراکنده گویی
scandalum magnatum	بد گویی از بزرگان
rodomontade	گزاف گویی
rhodomontade	گزاف گویی
revilement	ناسزا گویی
reticency	سکوت کم گویی
metonymy	به تقریب گویی
missatement	خلاف گویی
ranten	بیهوده گویی
open heartedness	رک گویی صداقت
pseudology	دروغ گویی
prate	یاوه گویی
somniloquy or quence	سخن گویی
polyphrasia	پریشان گویی
to speak ill of	بد گویی کردن از
idioglossia	نامفهوم گویی
idiolalia	مهمل گویی
to fling d.	بد گویی کردن
iterance	باز گویی
labyrinthine speech	پریشان گویی
polylogia	پریشان گویی
tautologize	مکرر گویی
stilted speech	مطنطن گویی
lallation	کودکانه گویی
soliloquize	تک گویی کردن
so to speak	چنانکه گویی
poeticism	شعر گویی
knock	بد گویی کردن از
ellipsis	بریده گویی
repetitions	باز گویی
repetition	باز گویی
invective	ناسزا گویی
irony	وارونه گویی
ironies	وارونه گویی
knobs	دستگیره گویی
improvisation	بدیهه گویی
knob	دستگیره گویی
premonition	شوم گویی
premonitions	شوم گویی
wit	بذله گویی
wits	بذله گویی
incoherence	گسسته گویی
disclosure	بی پرده گویی
disclosures	بی پرده گویی
gossips	اراجیف بد گویی
gossiping	اراجیف بد گویی
gossiped	اراجیف بد گویی
overstatement	گزافه گویی
overstatements	گزافه گویی
gossip	اراجیف بد گویی
knocks	بد گویی کردن از
knocked	بد گویی کردن از
jests	بذله گویی
jest	بذله گویی
jocosely	بذله گویی
restatement	باز گویی
restatements	باز گویی
cluttering	بریده گویی
reticence	سکوت کم گویی
jocose	بذله گویی
rants	بیهوده گویی
ranting	بیهوده گویی
ranted	بیهوده گویی
exaggeration	گزافه گویی
contradiction	خلاف گویی
leasing	دروغ گویی
contradictions	خلاف گویی
rant	بیهوده گویی
verbosity	اطناب گویی
dote	پرت گویی کردن
overstated	گزافه گویی کردن
overstate	گزافه گویی کردن
bounced	جست گزاف گویی
exaggerating	گزافه گویی کردن
exaggerates	گزافه گویی کردن
exaggerate	گزافه گویی کردن
recriminative	پس دهنده بد گویی یا تهمت
quirks	مزاجی تناقض گویی
dotes	پرت گویی کردن
doted	پرت گویی کردن
quirk	مزاجی تناقض گویی
obsequiousness	تملق مزاج گویی
bounces	جست گزاف گویی
recriminatory	پس دهنده بد گویی یاتهمت
bullshit	چرند گویی کردن
natter	یاوه گویی کردن
Do you mean it ? Really ? Honestly ?	جان من ؟( جدی می گویی )
nattered	یاوه گویی کردن
Is that so ? You dont say.	نه بابا ( جدی می گویی ) ؟
deliriousness	پرت گویی [روانشناسی]
tergiversation	بی ثباتی تناقض گویی
effusively	چنانکه گویی بریزد
bounce	جست گزاف گویی
toucher	گویی که باجک برخوردکند
nattering	یاوه گویی کردن
veridical	از روی حقیقت گویی
deliriousness	هذیان گویی [روانشناسی]
natters	یاوه گویی کردن
gutter ball	گویی که به شیار میافتد
extravaganza	فانتزی گزاف گویی
hyperbole	غلو گزاف گویی
divining rod	چوب غیب گویی
divining	غیب گویی کردن
extravaganzas	فانتزی گزاف گویی
it look as if	چنین مینماید که گویی
divines	غیب گویی کردن
divined	غیب گویی کردن
grandiloquence	گزاف گویی مبالغه
pleasantries	بذله گویی شوخی
pleasantry	بذله گویی شوخی
delirium	پرت گویی دیوانگی
hyperbolize	گزافه گویی کردن
forebode	پیش گویی کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com