English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
I'm glad he's gone. خوشحالم که او رفته.
Other Matches
damped wave موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
The sun has set (hadd set). آفتاب رفته است ( رفته بود )
dwindling رفته رفته کوچک شدن
dwindled رفته رفته کوچک شدن
dwindle رفته رفته کوچک شدن
to peter out رفته رفته کوچک شدن
dwindles رفته رفته کوچک شدن
i f.happy خوشحالم
I am pleased to see you. خوشحالم که می بینمت.
I am pleased to see you. از دیدنت خوشحالم.
I'm happy to hear that. خوشحالم که اینو می شنوم.
I look forward to seeing you. خوشحالم میشم که ببینمت.
I'm glad I could help. خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
I am glad to see you up and about. خوشحالم از اینکه شما را سر پا وسر حال می بینم
It's good to see you again. خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
frenetical از جا در رفته
gradually رفته رفته
thrawart در رفته
gradually <adv.> رفته رفته
by degrees <adv.> رفته رفته
in process of time رفته رفته
dislocated در رفته
by inches رفته رفته
bit by bit <adv.> رفته رفته
departed رفته
short tempered از جا در رفته
inchmeal رفته رفته
averagly روی هم رفته
retreating forehead پیشانی تو رفته
first and last روی هم رفته
averaged روی هم رفته
day a day روی هم رفته
unbridle مهاردر رفته
i have been to paris پاریس رفته ام
truncated soil خاک رو رفته
on average [on av.] روی هم رفته
deep-set فرو رفته
in the lump روی هم رفته
iam bored حوصله ام سر رفته
it has escaped my remembrance از خاطرم رفته
by and large <idiom> روی هم رفته
smudgiest رنگ و رو رفته
madding از کوره در رفته
weatherbeaten رنگ و رو رفته
he knew that i had gone او میدانست که من رفته ام
on a par روی هم رفته
in the a روی هم رفته
smudgy رنگ و رو رفته
smudgier رنگ و رو رفته
all told روی هم رفته
neat شسته و رفته
averages روی هم رفته
averaging روی هم رفته
chafed پوست رفته
overseen غلط رفته
jitters از کوره در رفته
away غایب رفته
extinct ازبین رفته
exhausted تحلیل رفته
average روی هم رفته
inserted <adj.> <past-p.> بکار رفته
neater شسته و رفته
deployed <adj.> <past-p.> بکار رفته
installed <adj.> <past-p.> بکار رفته
neatest شسته و رفته
altogether روی هم رفته
appointed <adj.> <past-p.> بکار رفته
applied <adj.> <past-p.> بکار رفته
pallid رنگ رفته
frenzied ازجا در رفته
defunct ازبین رفته
averaged روی هم رفته
windswept بر باد رفته
gone <adj.> از دست رفته
consumptives تحلیل رفته
consumptive تحلیل رفته
pulled تحلیل رفته
frantic ازکوره در رفته
sunken فرو رفته
cavetto [پخی تو رفته]
off shade رنگ رفته
overall رویهم رفته
emaciated گوشت رفته
overalls رویهم رفته
red-hot ازجادر رفته
all in all روی هم رفته
you are mistaken خطا رفته اید
ha-ha دیوار فرو رفته
we cannot undo the past اب رفته بجوی برنمیگردد
As limp as a rag. شل واز حال رفته
Vanished(shattered, dashed) hopes. امیدها ی بر باد رفته
Have you been there recently (lately) تازگیها آنجا رفته ای ؟
I feel pins and needles in my foot. پایم خواب رفته
The child [kid,baby] has taken after her mother. بچه به مادرش رفته.
go out the window <idiom> اثرش از بین رفته
He is on leave of absence . مرخصی رفته است
what is done cannot be undone اب رفته بجوی برنمیگردد
he must have gone باید رفته باشد
paler رنگ رفته بی نور
pale رنگ رفته بی نور
lost chain زنجیره از دست رفته
lorn از دست رفته بربادرفته
washed up بکلی تحلیل رفته
powers توان از دست رفته
powering توان از دست رفته
powered توان از دست رفته
power توان از دست رفته
forged side سطح فرو رفته
furibund اشفته ازجادر رفته
he is off to the war رفته است به جنگ
income forgone درامداز دست رفته
immersed in debt فرو رفته در فرض
palest رنگ رفته بی نور
tacky رنگ ورو رفته
advanced pawn پیاده پیش رفته
sunken eyes چشمان فرو رفته
saddle nose بینی فرو رفته
neat شسته و رفته مرتب
neater شسته و رفته مرتب
revendication استردادزمین ازدست رفته
neatest شسته و رفته مرتب
retreating chin چانه عقب رفته
lost از دست رفته ضایع
He wont be back for another six months. رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
to count for lost از دست رفته بحساب آوردن
sold فروخته شده بفروش رفته
I have something in my eye. چیزی توی چشمم رفته.
macaroni ماکارونی جوان خارج رفته
lost از دست رفته تلف شده
to have arrived [expected moment] رسیدن [به زمان انتظار رفته]
opportunity cost هزینه فرصت از دست رفته
lost causes جنبش یا آرمان از دست رفته
Time hangs heavily on my hands. از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
lost cause جنبش یا آرمان از دست رفته
wear off فرسوده و از بین رفته شدن
ingesta موادی که داخل بدن رفته
up to the ears غرق سرا پا فرو رفته
I have lost a lot of blood. خون زیادی از من رفته است
the cork went off with apop چوب پنبه در رفته تپ صداکرد
intake جای ابگیری نیروی بکار رفته
She wI'll be a loser if she refuses. اگر قبول نکند از کیسه اش رفته
To make amends to someone for an injury. وقت از دست رفته جبران کردن
My brother has gone abroad. برادرم رفته خارجه [خارج از کشور]
shopworn کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
intakes جای ابگیری نیروی بکار رفته
to join the majority رفتن بجایی که بیشترمردم رفته اند
applied برای هدف معین بکار رفته کاربسته
sell-outs تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-out تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell out تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
I dont know ( dont have the faintest idea) where the hell she has gone . نمی دانم کدام گوری رفته است
i p that they are both gone احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
It is an absolute chaos. همه رشته کارها از دست در رفته است
cost of sales قیمت تمام شده کالای فروش رفته
Vxtreme قالب به کار رفته برای محل رشته ویدیویی در اینترنت
dragged مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
quasi بصورت پیشوندنیز بکار رفته و بمعنی "شبه " و "بظاهرشبیه " است
drags مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drag مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
mattoid کسیکه مغز غیر عادی داردولی روی هم رفته خل است
gapeworm یکجورکرم که درگلوی مرغ رفته راه نفس کشیدن انرامی بند د
Cinquecento [واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
weathered rocks خاره هایی که در تحت تاثیرهوا خردشده اند یا رنگ انها رفته است
Nothing can.compensate for the loss ones health. هیچ چیز سلامت از دست رفته انسان رانمی تواند جبران کند
poppyhead تزئیناتی بشکل سرگل شقایق که درمعماری سبک گوتیک درکلیساها بکار رفته
abio کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
Creches [جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
yin yang مرد و زن [نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.]
VT terminal emulation استاندارد معروف ترمینال که کدهای به کار رفته برای نمایش متن و گرافیک را بیان میکند
diptych دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
antihistamine موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
leiwen لی وان [در اصطلاح به معنی رعد می باشد و نگاره آن در حواشی فرش های چین بکار می رفته است.]
parmakli لوزی پنجه ای [این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
adaptive channel allocation روش به کار رفته توسط پروتکل تصحیح خطای MNP که اندازه بستههای داده را طبق خط تلفن تنظیم میکند.
umbrella طرح چتر [یکی از علائم هشتگانه بودا که در فرش های چینی بکار رفته و نشانه قدرت و اقتدار دولت است.]
lee board تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
due از دست رفته کهنه شده از نوبت خارج شده
chrome dyes کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
push pop stack ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
struck بصورت پسوند نیز بکار رفته وبمعنی ضربت خورده و مصیبت دیده یا مصیبت زده میباشد
lotus [نوعی گل نیلوفر آبی مصری که در فرش های چینی بیشتر بکار رفته و نشانه مذهب، تکامل، خلوص و زیبائی بوده و شباهتی با گل ختائی دارد.]
metallic thread نخ زربفت [اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
pearl مروارید [طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
double knotting گره دوخفتی یا دو رو [که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
value added قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
dye analysis [آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
strike اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
tree of life درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
knot ratio نسبت تعداد گره [این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
Temerchin motife نگاره تمرچین [این نقش هشت ضلعی در فرش های افغانی، ترکمنی و قفقازی بکار رفته و ویژگی خاص آن تکرار حالتی از ماهی در طراحی است و بصورت چهار قاب مشابه با تضاد رنگی می باشد.]
turret motife طرح شیروان [این طرح بعنوان ترنج اصلی به تعداد یک یا سه عدد در متن فرش بکار رفته و حالتی هندسی و هشت وجهی داشته که با خطوط هندسی تزئین می شود.]
Tianjan شهر تیانجان [شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
lappets [حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
Afshar design طرح افشاری [ابعاد فرش مربع شکل بوده و بیشتر در فارس و کرمان با زمینه کف ساده صورتی و نارنجی بوجود آمده و لچک و ترنج و قندیل بکار رفته در طرح با استفاده از خطوط هندسی بافته می شوند]
kikalak design طرح قوچ [در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
brussels دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند [شبیه دار کرمانی] و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
landscape carpet فرش دور نما [فرش چشم انداز] [عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com