English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (5 milliseconds)
English Persian
spadix خوشه گریبانه دار
Other Matches
involucre گریبانه
involucrum گریبانه
spathe گریبانه
spathed گریبانه دار
spathic گریبانه دار
spathose گریبانه دار
spathed دارای گل اذین گریبانه وار
spathose دارای گل اذین گریبانه وار
spathic دارای گل اذین گریبانه وار
involucrate دارای گریبان یا گریبانه پوشش دار
bunching خوشه
raceme خوشه
clumps خوشه
cluster bomb خوشه
clumping خوشه
clumped خوشه
beard خوشه
beards خوشه
clump خوشه
bunch خوشه
gregarious خوشه خوشه
bunched خوشه
rar خوشه
bunches خوشه
virginis خوشه
virgo خوشه
grouped <adj.> خوشه ای
cluster خوشه
cluster bombs خوشه
clusters خوشه
tuffet کلاله خوشه
icker خوشه ذرت
globular cluster خوشه کروی
gleaner خوشه چین
mealie خوشه ذرت
mine mooring خوشه مین
open cluster خوشه باز
oval faced chaser punch قلم خوشه
staller cluster خوشه ستارهای
super cluster ابر خوشه
racemose بشکل خوشه
racemiform خوشه مانند
vintager خوشه چین
galactic cluster خوشه کهکشانی
earing خوشه بندی
ears خوشه زائده
ear خوشه زائده
glomerule خوشه دسته
gleaning خوشه چینی
clumpy خوشه دار
eared خوشه دار
gleaned خوشه چینی کردن
cluster bombs خوشه مین خوشهای
glean خوشه چینی کردن
cluster bomb خوشه مین خوشهای
gleans خوشه چینی کردن
open star cluster خوشه باز ستارهای
spicular مانند خوشه کوچک
cluster خوشه مین خوشهای
clusters خوشه مین خوشهای
gleanings خوشه چینی کردن
globular cluster خوشه ستارهای کروی
botryoidal شبیه خوشه انگور
eared خوشه کرده سنبله دار
spica الفا- خوشه سماک اعزل
grain ear خوشه دانه [گیاه شناسی]
grain head خوشه دانه [گیاه شناسی]
tucket خوشه نرسیده ذرت هندی
botryoidal دارای شکل خوشه انگور
ear خوشه دار یاگوشدار کردن
alpha virginis سماک اعزال الفا- خوشه
ears خوشه دار یاگوشدار کردن
sori خوشههای گرده گیاهی خوشه هاگی
married failure عمل نکردن خوشه اتصال مین
ear هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
ears هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
foxtail یکجورعلف که درسران خوشه هایی ماننددم روباه دارد
glomerule خوشه متراکم ازمویرگهای کوچک و بافتهای حیوانی و غیره
grape shot گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
cluster bombs کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
clusters کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster bomb کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
ear خوشه [بخشی از ساقه گیاه غلاتی] [گیاه شناسی]
cluster جمع کردن خوشه کردن
bunches دسته کردن خوشه کردن
clusters جمع کردن خوشه کردن
bunched دسته کردن خوشه کردن
bunch دسته کردن خوشه کردن
cluster bombs جمع کردن خوشه کردن
bunching دسته کردن خوشه کردن
cluster bomb جمع کردن خوشه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com