Dictiornary-Farsi | خوش امدن دوست داشتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (17 milliseconds)

English	Persian
list	خوش امدن دوست داشتن


Other Matches

affects	دوست داشتن
affect	دوست داشتن
likes	دوست داشتن
liked	دوست داشتن
like	دوست داشتن
amativeness	دوست داشتن
take kindly to <idiom>	دوست داشتن
savouring	فهمیدن دوست داشتن
savours	فهمیدن دوست داشتن
savoured	فهمیدن دوست داشتن
savour	فهمیدن دوست داشتن
loved	معشوقه دوست داشتن
love	معشوقه دوست داشتن
loves	معشوقه دوست داشتن
savor	فهمیدن دوست داشتن
idolize	بحد پرستش دوست داشتن
idolised	بحد پرستش دوست داشتن
to be into somebody [something] <idiom>	کسی [چیزی] را دوست داشتن
idolizes	بحد پرستش دوست داشتن
idolized	بحد پرستش دوست داشتن
idolises	بحد پرستش دوست داشتن
idolising	بحد پرستش دوست داشتن
idolizing	بحد پرستش دوست داشتن
To love someone from the bottom of ones heart .	کسی را از صمیم قلب دوست داشتن
A friend in need is a friend indeed.. <proverb>	دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
I like to be friends with you.	من دوست دارم با تو دوست باشم.
I am done with you.	رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you.	رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
money to burn <idiom>	بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down	زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up	از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
differs	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner	مقصود داشتن هدف داشتن
abhors	بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers	تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring	بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest	مقصود داشتن هدف داشتن
differing	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer	تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered	تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred	بیم داشتن از ترس داشتن از
proffering	تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean	مقصود داشتن هدف داشتن
differed	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping	انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped	انتظار داشتن ارزو داشتن
hope	انتظار داشتن ارزو داشتن
reside	اقامت داشتن مسکن داشتن
resided	اقامت داشتن مسکن داشتن
resides	اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart	ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hopes	انتظار داشتن ارزو داشتن
differ	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost	قیمت داشتن ارزش داشتن
upkeep	بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
formalist	دوست
philogynist	زن دوست
friendless	بی دوست
schoolmates	دوست
buddies	دوست
schoolmate	دوست
buddy	دوست
bozo	دوست
philoginous	زن دوست
hydrophilic compound	اب دوست
friend	دوست
unfriended	بی دوست
friends	دوست
ally	دوست
leal	دوست
allying	دوست
amicable	دوست
chum	دوست
chums	دوست
hydrophilic	اب دوست
heart to heart	دوست
heart-to-heart	دوست
heart-to-hearts	دوست
dienophile	دی ان دوست
unlovely	دوست نداشتنی
pen pals	دوست مکاتبهای
pen pals	دوست قلمی
pen pal	دوست مکاتبهای
pen pal	دوست قلمی
girlfriends	دوست دختر
sporting	بازی دوست
girlfriend	دوست دختر
philanthropist	بشر دوست
peaceable	صلح دوست
dislike	دوست نداشتن
disliked	دوست نداشتن
loyalists	دولت دوست
dislikes	دوست نداشتن
disliking	دوست نداشتن
acidophile	ترشی دوست
family men	زن و بچه دوست
family man	زن و بچه دوست
fraternized	دوست بودن
fraternize	دوست بودن
warlike	جنگ دوست
boyfriends	دوست پسر
boyfriend	دوست پسر
likeable	دوست داشتنی
likable	دوست داشتنی
social	جمعیت دوست
fraternising	دوست بودن
social	گروه دوست
to make a friend of	دوست شدن با
fraternises	دوست بودن
fraternised	دوست بودن
fraternizes	دوست بودن
fraternizing	دوست بودن
philanthropists	بشر دوست
careerists	حرفه دوست
expressionism	حالت دوست
expressionist	حالت دوست
acidophile	اسید دوست
careerist	حرفه دوست
zoophilous	حیوان دوست
zoophilic	حیوان دوست
patriot	وطن دوست
patriots	وطن دوست
patriotic	میهن دوست
xenophile	بیگانه دوست
cobber	دوست صمیمی
humanitarian	بشر دوست
philobiblic	کتاب دوست
electrophile	الکترون دوست
intimado	دوست صمیمی
germanophil	المان دوست
nucleophile	هسته دوست
loyalist	دولت دوست
negrophil	سیاه دوست
isophilic	همجنس دوست
negrophil	زنگی دوست
necrophilous	لاشه دوست
hydrophilic compound	ترکیب اب دوست
philhellenic	دوست یونان
philhellene	دوست یونان
philanthrope	بشر دوست
phihellenic	یونانی دوست
phiadelphian	نوع دوست
dislikeable	دوست نداشتنی
patiot	میهن دوست
oxyphile	اسید دوست
oxyphil	اسید دوست
myrmecophilous	مورجه دوست
lovable	دوست داشتنی
lithophilous	سنگ دوست
friendly state	کشور دوست
liquorish	نوشابه دوست
francophil	فرانسه دوست
francophile	فرانسه دوست
cronies	دوست صمیمی
lipophilic	چربی دوست
hand in glove	دوست یک دل ویکزبان
loveable	دوست داشتنی
gallophile	فرانسه دوست
lovely	دوست داشتنی
loveliest	دوست داشتنی
kissing kind	باهم دوست
lovelier	دوست داشتنی
friend	دوست کردن
rats	دوست بی وفا
friends	دوست کردن
crony	دوست صمیمی
gregarious	گروده دوست
ornithophilous	مرغ دوست
anglophile	انگلیسی دوست
hand in glove	دوست همراز
his friend's murder	قتل دوست او
halophilous	نمک دوست
hemophile	خون دوست
heliophilous	افتاب دوست
hand and glove	دوست همراز
hand and glove	دوست یک دل ویکزبان
I need my e	من دوست دارم
sweet tooth	شیرینی دوست
solomon	صلح دوست
culturist	فرهگ دوست
hydrophilic	اب دوست علاقمند به اب
psychrophilic	سرما دوست
dendrophilous	درخت دوست
pornerastic	جنده دوست
hydrophilic	ترکیب اب دوست
dislikable	دوست نداشتنی
philotechnic	صناعت دوست
hydrophile	اب دوست علاقمند به اب
saprophytic	پوده دوست
hail fellow	دوست صمیمی
bibliophil	کتاب دوست
cater cousin	دوست صمیمی
humansit	انسان دوست
chessist	شطرنج دوست

list