Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (9 milliseconds)
English
Persian
it pleased him to go
خوش داشت که برود خوشش می امدکه برود
Other Matches
i advised him to go there
به صلاح او دانستم که برود مصلحت دیدم که برود
provided he goes at once
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
let him go
برود
printed
برود
prints
برود
print
برود
he refused to go
نخواست برود
tell him to go
بگویید برود
he was made to go
او را وادارکردند برود
he is not willing to go
نیست برود
he insists on going
اصراردارد که برود
let him go
بگذارید برود
it is necessary for him to go
باید برود
it is necessary for him to go
لازم است برود
none but the old shold go
کسی مگربزرگان برود
in order that he may go
برای اینکه برود
show someone the door
<idiom>
خواستن از کسی که برود
i made him go
او را وادار کردم برود
he durst not go
جرات نکرد که برود
he is indisposed to go
مایل نیست برود
he needs must go
ناچار باید برود
he refused to go
حاضر نشد برود
he was motioned to go
باو اشاره شد که برود
he was signalled to go
باو اشاره شد که برود
he did not d. to go
جرات نکرد که برود
Seldom seen soon forgotten .
<proverb>
از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
it is necessary for him to go
براو واجب است که برود
out of sight out of mind
از دل برود هر انچه از دیده برفت
dare he go?
ایا جرات دارد برود
Long absent, soon forgotten.
<proverb>
از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
out of sigt out of mind
از دل برود هر انکه از دیده برفت
overland mail
پستی که از راه خشکی برود
sticker
[guest]
مهمانی که نمی خواهد برود
He will not sleep in a place which can get wt unde.
<proverb>
جایى نمى خوابد که آب زیرش برود .
liberty man
ملوانی که اجازه دارد به ساحل برود
humpty dumpty
کسی یاچیزی که یکباربزمین افتداز میان برود
Why did you let it slip thru your fingers ? Why did you lose it for nothing ?
چرا گذاشتی مفت ومسلم از دستت برود
Those who lose must step out.
هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
I am counting(relying) on you, dont let me down.
روی تو حساب می کنم نگذار آبرویم برود
He cannot sit up, much less walk
[ to say nothing of walking]
.
او
[مرد]
نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
deflections
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
deflection
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
action
که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
You cannot make a crab walk straight .
<proverb>
نمى توان خرچنگ را واداشت منظم و صاف راه برود .
actions
که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
jump instruction
موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
thresholds
سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
He is absolutely determined to go and there's just no reasoning with him.
او
[مرد]
کاملا مصمم است برود و باهاش هیچ چک و چونه نمیشه زد.
ball back
ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
threshholds
سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
threshold
سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
to ask somebody out
از کسی پرسیدن که آیا مایل است
[با شما]
بیرون برود
[جامعه شناسی]
joint
دستگاه کوچک باطریدار که سوارکار بطور غیر مجازروی گردن اسب می گذارد تاتندتر برود
pulls
ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pull
ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pubs
میخانه ادمی که ازاین میخانه بان میخانه برود خمار
pub
میخانه ادمی که ازاین میخانه بان میخانه برود خمار
tractor feed
روش وارد کردن کاغذ در چاپگر که سوراخهای لبه کاغذ در دندانههای چاپگر قرار می گیرند تا کاغذ به جلو برود
She doesnt like that young man.
از آن جوان خوشش نمی آید
to dislike somebody
[something]
خوشش نیامدن از کسی
[چیزی]
She is fond of sweet things.
از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
She likes loose - fitting dresses .
از لباس های گشاد خوشش نمی آید
minute book
دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
One madman is pleased to see another .
<proverb>
دیوانه چو دیوانه بیند خوشش آید.
conservation
داشت
article had two notes
داشت
talent
درون داشت
talented
درون داشت
expectation
چشم داشت
talents
درون داشت
when will women have the vote?
خواهند داشت
without letted
باز داشت
expectantly
با چشم داشت
dwelt
منزل داشت
expectations
چشم داشت
note book
دفتریاد داشت
durst
زهره داشت
he loved her dear
اوبسیاردوست داشت
he adored that woman
ان زن رابسیاردوست می داشت
factum
یاد داشت
apanage
اختصاص داشت
to set down
یاد داشت کردن
to minute down
یاد داشت کردن
to make a note of
یاد داشت کردن
to make a minute of
یاد داشت کردن
the dog wasled
سگ بند در گردن داشت
i will note it down
یاد داشت میکنم
block note paper
دسته کاغذیاد داشت
to take down
یاد داشت کردن
marrige of convenience
پیوند با چشم داشت
writing pad
دسته یاد داشت
He was looking for you.
داشت دنبالت می گشت
annotator
یاد داشت کننده
outlook
منظره چشم داشت
disposure
نمایش عرضه داشت
it had a europeanlook
نمود اروپایی داشت
ephebe
شهری که از 81 تا 02 سال داشت
he kept me waiting
مرامنتظریامعطل نگاه داشت
prospectiveness
چشم داشت به اینده
to take notes of
یاد داشت برداشتن از
He looked well groomed . He had a tidy appearance .
سرووضع مرتبی داشت
he complained with reason
داشت که گله میکرد
fusilier
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
he was in purpose to do it
در نظر داشت که ان کار رابکند
fusileer
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
He was running like a madman.
عین دیوانه ها داشت می دوید
She was talking to (with ) a friend .
داشت با دوستش صحبت می کرد
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ?
تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
The girl was penciling her eyebrows .
دخترک داشت ابروهایش را می کشید
he sold the good ones
هرچه خوب داشت فروخت
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
he would be sure to like it
یقینا انرادوست خواهد داشت
durst
جرات داشت جسارت کرد
it weighed kilogrammes
بود سه کیلوگرم وزن داشت
prospect of success
چشم داشت یا امید کامیابی
that point was of p interest
ان نکته جالبیست ویژهای داشت
All his belongings were stolen .
هرچه داشت بردند (دزدیدند)
no song no supper
تانخوانی شام نخواهیم داشت
notate
یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
The bus stopped for fuel
[ to get gas]
.
اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
quinquereme
یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
pistole
سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
count palatine
قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
to preach from notes
از روی یاد داشت وضع کردن
He wanted to incite the people.
قصد داشت مردم راتحریک کند
he made me wait
مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
u.sings
[ and+]
با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
marshalsea
دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
life is not worth an hour's p
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
His request was in the nature of a command.
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
on old woman past sixty
پیرزنی بیش از شصت سال داشت
og
الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
He tried to conceal the facts.
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
She married a man old eonugh to be her father.
با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
lostlabour
کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
to serve a notice on some one
اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
of livery
ایانوکر جامه ویژه داشت یاجامه ساده
no paternosterŠno p
تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
on shall from a quo rum
جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
She was crying over her misfortunes.
ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
groschen
سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
The judge will have the final say on the matter.
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
complete transaction
معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
kreutzer
نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
He had the air of a frightened(scared)child.
حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
parnassian
نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
that book will immortalize him
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
nestorianism
عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
record prices
بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
He was killed when his parachute malfunctioned.
بخاطر اینکه چترش کار نکرد
[عیب فنی داشت]
او
[مرد]
کشته شد.
paphian
وابسته PAPHOS شهرباستانی جزیره قبرس که اختصاص برب النوع عشق داشت
dead
دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
mum's the word
این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
it will make against us
برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
she smiled sweetly
لبخند یا تبسم شیرینی داشت شیرین لبخند میزد
fasces
[نمادی در روم قدیم یک دسته میله که تبری در میان آن قرار داشت و و پیشاپیش فرمانداران رومی می بردند که نشان قدرت آنها بود.]
sans recours
عبارتی که فهرنویس وقتی به نمایندگی ازجانب دیگری فهر نویسی میکند قبل ار امضا می نویسد وبنابراین شخصا" مسئوولیتی در قبال نکول نخواهد داشت
league of nations
تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
hopes
امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
hope
امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
hoped
امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
hoping
امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
trojan horse
برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
saddle cover
رو زینی
[اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
Safavid period
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com