Dictiornary-Farsi | خوش قیافه نگهدار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 171 (2 milliseconds)

English	Persian
looker	خوش قیافه نگهدار


Other Matches

protectors	نگهدار
supporter	نگهدار
supporters	نگهدار
backers	نگهدار
backer	نگهدار
tenter	نگهدار
sustentative	نگهدار
support r	نگهدار
linesmen	خط نگهدار
lineswoman	خط نگهدار زن
protector	نگهدار
linesman	خط نگهدار
propped	نگهدار
propping	نگهدار
keepers	نگهدار
keeper	نگهدار
linemen	خط نگهدار
prop	نگهدار
lineman	خط نگهدار
looks	قیافه
gestured	قیافه
look	قیافه
sights	قیافه
leer	قیافه
mien	قیافه
sight	قیافه
leers	قیافه
leering	قیافه
looked	قیافه
gesturing	قیافه
countenances	قیافه
countenanced	قیافه
expressions	قیافه
countenance	قیافه
countenancing	قیافه
unfavorable	بد قیافه
expression	قیافه
snoot	قیافه
gesture	قیافه
facial expression	قیافه
leered	قیافه
sinkers	وزنه نگهدار
concierges	نگهدار یاحافظ
concierge	نگهدار یاحافظ
scorer	حساب نگهدار
scorers	حساب نگهدار
sinker	وزنه نگهدار
flame holder	شعله نگهدار
notcher	حساب نگهدار
rope stopper	طناب نگهدار
sitter in	بچه نگهدار
stanchion	حائل نگهدار
time keeper	وقت نگهدار
face-saving	آبرو نگهدار
babysitter	بچه نگهدار
linesman flag	پرچم خط نگهدار
line call	اعلام خط نگهدار
paper weight	کاغذ نگهدار
baselinesman	خط نگهدار خط عرضی
blank holder	ورق نگهدار
chain check stopper	سیم نگهدار
clocker	وقت نگهدار
depositary	نگهدار ضامن
drill stock	مته نگهدار
knitting sheath	میل نگهدار
markers	حساب نگهدار
timekeeper	گاه نگهدار
baby-sitter	بچه نگهدار
patron	نگهدار پشتیبان
buttressed	حائل نگهدار
baby-sitters	بچه نگهدار
buttress	حائل نگهدار
timer	وقت نگهدار
timers	وقت نگهدار
baby sitter	بچه نگهدار
marker	حساب نگهدار
patrons	نگهدار پشتیبان
buttresses	حائل نگهدار
buttressing	حائل نگهدار
timekeeper	وقت نگهدار
timekeepers	وقت نگهدار
timekeepers	گاه نگهدار
semblance	قیافه فن قوی
poses	قیافه گرفتن
gauntly	با قیافه بدsmear
gest	قیافه اشاره
To strike an a attitude . To put on a stern look .	قیافه گرفتن
physiognomist	قیافه شناس
pull a long face <idiom>	قیافه گرفتن
good-looking <adj.>	خوش قیافه
physignomy	قیافه شناسی
grimness	قیافه سبع
goodlooking	خوش قیافه
geste	قیافه اشاره
death masks	قیافه مرده
pose	قیافه گرفتن
posed	قیافه گرفتن
death mask	قیافه مرده
posing	قیافه گرفتن
expressionless	قیافه ناگویا
timer	وقت نگهدار هر راننده
believer [in something]	پشتیبان [نگهدار] [ازچیزی]
farewell	خدا نگهدار خداحافظ
scorekeeper	حساب نگهدار امتیازها
farewells	خدا نگهدار خداحافظ
triggers	چرخ نگهدار ماشه
bird cage	ماسک مخصوص خط نگهدار
triggered	چرخ نگهدار ماشه
trigger	چرخ نگهدار ماشه
carpenters' stopper	سیم نگهدار گیرهای
toolhead	ابزار نگهدار اتومبیل
combination toolholder	ابزار نگهدار چندگانه
timers	وقت نگهدار هر راننده
disguised	تغییر قیافه دادن
as plain as a pikestaff <idiom>	مثل شیربرنج [قیافه]
disguising	تغییر قیافه دادن
to have the g.in one's face	قیافه شوم داشتن
to keep one's countenance	قیافه خودراتغییر دادن
poseurs	ژستو قیافه گیر
deadpan	قیافه خشک و بی روح
disguise	تغییر قیافه دادن
disguises	تغییر قیافه دادن
leer	رنگ قیافه منظر
leered	رنگ قیافه منظر
masquerading	قیافه فاهری بخوددادن
leers	رنگ قیافه منظر
physiognomy	قیافه شناسی سیما
physiognomies	قیافه شناسی سیما
leering	رنگ قیافه منظر
posers	ژستو قیافه گیر
poser	ژستو قیافه گیر
poseur	ژستو قیافه گیر
masquerade	قیافه فاهری بخوددادن
masquerades	قیافه فاهری بخوددادن
masqueraded	قیافه فاهری بخوددادن
handsome	خوش قیافه زیبا
blank holder	ورق یا صفحه نگهدار کشویی
stockholder	صاحب موجودی ذخیره نگهدار
bedplate	صفحه قاب یا نگهدار چیزی
tone arm	الت سوزن نگهدار گرامافون
induction holding furnace	کوره گرم نگهدار القائی
stockholders	صاحب موجودی ذخیره نگهدار
She is beginning to lose her looks .	قیافه اش را دارد از دست می دهد
She is a good – looker .	دختر خوش قیافه ای است
disguisement	تغییر قیافه یا جامه پوشیدگی
guise	تغییر قیافه لباس مبدل
physiognomically	موافق علم قیافه شناسی
guises	تغییر قیافه لباس مبدل
pokerface	قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
snoot	شکلک دراوردن قیافه گرفتن
solid looking	دارای قیافه جامد وبیروح
pose	قیافه گیری برای عکسبرداری
to change one's countenance	تغییر قیافه یا رنگ دادن
posed	قیافه گیری برای عکسبرداری
poses	قیافه گیری برای عکسبرداری
posing	قیافه گیری برای عکسبرداری
deadpan	قیافه خشک و بی روح داشتن
snooty	دارای قیافه تحقیر امیز
straight face	چهره رسمی و بی نشاط قیافه بی تفاوت
physiognomic	وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
physiognomical	مربوط به قیافه شناسی تشخیص دهنده
physiognomonic	تشخیس دهنده وابسته به قیافه شناسی
There were some angry looks in the crowd .	قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
The town has a European look.	این شهر قیافه اروپایی دارد
penalty time keeper	حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
She flirts with every handsome man she meets .	برای هر مرد خوش قیافه ای قر وغمزه می آید
You look ridiculous in that old hat .	با این کلاه قدیمی قیافه ات مسخره شده
can not judge a book by its cover <idiom>	[چیزی را نمی شود صرفا از روی قیافه قضاوت کرد]
guard-rail	ریل نگهدار حائل ریل
guard-rails	ریل نگهدار حائل ریل