Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (7 milliseconds)
English
Persian
statuesque
خوش هیکل مجسمه وار
Search result with all words
statuary
مجسمه ساز هیکل تراشی
Other Matches
statuesque
شبیه مجسمه سبک مجسمه
elephantine
بد هیکل
person
هیکل
persons
هیکل
contour
هیکل
fane
هیکل
physiques
هیکل
figure
هیکل
figures
هیکل
figuring
هیکل
body build
هیکل
portliness
هیکل
physique
هیکل
sturdy
قوی هیکل
sturdiest
قوی هیکل
buxom
خوش هیکل
huskier
نیرومندودرشت هیکل
huskies
نیرومندودرشت هیکل
sturdier
قوی هیکل
husky
نیرومندودرشت هیکل
portly
هیکل وار
huskiest
نیرومندودرشت هیکل
statues
هیکل پیکر
robust
قوی هیکل
robustly
قوی هیکل
statue
هیکل پیکر
giants
غول قوی هیکل
giant
غول قوی هیکل
robust
ستبر هیکل دار
robustly
ستبر هیکل دار
frame
هیکل حالت موقتی
giantess
زن پهلوان یاقوی هیکل
macrosplanchnic build
هیکل درشت تنه
upstanding
سر راست خوش هیکل
gila monster
سوسمار قوی هیکل و بزرگ
habitus
وضعیت ساختمان جسمانی هیکل
irish wolfhound
سگ شکاری بزرگ وقوی هیکل
unwielly
سنگین گنده بد هیکل دیرجنب
image
مجسمه
sculptor work
مجسمه
images
مجسمه
statues
مجسمه
image
مجسمه
statue
مجسمه
mannequins
مجسمه چوبی
mannequin
مجسمه چوبی
footpaths
پایه مجسمه
statuary
مجسمه سای
statuettes
مجسمه کوچک
images
مجسمه شکل
sculpturesque
شبیه مجسمه
image
مجسمه شکل
plaster of Paris
گچ مجسمه سازی
acropodium
پایهء مجسمه
entablement
سکوی مجسمه
footpath
پایه مجسمه
imagery
شکل و مجسمه
antique statue
مجسمه عتیقه
sphinx
مجسمه ابوالهول
sphinxes
مجسمه ابوالهول
sculpture
مجسمه سازی
sculptures
مجسمه سازی
statuette
مجسمه کوچک
statue of liberty
مجسمه ازادی
socle
پایه ستون یا مجسمه
insculp
مجسمه سازی کردن
banderole
[نوار تزئینی مجسمه]
banderol
[نوار تزئینی مجسمه]
muscling
در پیکرنگاری و مجسمه سازی
taille
شکل وساخت مجسمه
figurin
مجسمه سفالین رنگی
foliate mask
صورت مجسمه انسان
sculptress
مجسمه ساز حجار
waxworks
مجسمه سازی ازموم
busted
مجسمه نیم تنه
bust
مجسمه نیم تنه
waxwork
مجسمه سازی ازموم
figurine
مجسمه سفالین رنگی
figurines
مجسمه سفالین رنگی
pedestal
پایه مجسمه شالوده
plinth
ازاره پایه مجسمه
idol
خدای دروغی مجسمه
plinths
ازاره پایه مجسمه
busting
مجسمه نیم تنه
sculptor
مجسمه ساز حجار
busts
مجسمه نیم تنه
entablement
صفحه زیر مجسمه
caryatid
ستونی که مجسمه زن باشد
sculptors
مجسمه ساز حجار
plastic
پلاستیک مجسمه سازی
pedestals
پایه مجسمه شالوده
pedestal
پایه ستون یا مجسمه یا چراغ
bust
مجسمه نیم تنه بالاتنه
pedestals
پایه ستون یا مجسمه یا چراغ
busted
مجسمه نیم تنه بالاتنه
telamon
ستونی که مجسمه مرد باشد
busts
مجسمه نیم تنه بالاتنه
busting
مجسمه نیم تنه بالاتنه
sculpturesque
ساخته شده بشکل مجسمه
paris doll
مجسمه برای ازمایش جامه زنانه
caster for pedestal
چرخ پایه
[میز یا مجسمه یا چراغ]
Make sure the statuette doesnt topple over .
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
acroter
انتهای پایهء مجسمه کنگرههای زینتی عمارات
the statue was well niched
مجسمه خوب در دیوارجا داده شده بود
cynocephalus
[مجسمه حیوانی با بدن میمون و سری شبیه سگ]
acrolithus
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
figure head
مجسمه ای که بر دماغه کشتی نصب میکنند
[رئیس پوشالی]
Liberty
[مجسمه زن نماد آزادی که توسط هنرمندان فرانسوی ساخته شد.]
acrolith
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
corpe
[برآمدگی در مجسمه سازی سبک گوتیک به شکل برگ]
corp
[برآمدگی در مجسمه سازی سبک گوتیک به شکل برگ]
His sculptures blend into nature as if they belonged there.
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
criosphinx
ابوالهول
[مجسمه ابوالهول در مصر باستان]
abbazzo
مدل ساختمان مدل مجسمه
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
half length
تصویر نیم تنه مجسمه نیم تنه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com