Dictiornary-Farsi | خون بسته و لخته شده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
gore	خون بسته و لخته شده
gored	خون بسته و لخته شده
gores	خون بسته و لخته شده
goring	خون بسته و لخته شده


Other Matches

packet	بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packets	بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
coagulum	لخته
clods	لخته
floccule	لخته
clod	لخته
lobed	لخته لخته
peptization	لخته زدایی
clotting	لخته خون
pig lead	لخته سرب
clots	لخته خون
clog	لخته شدن
clot	لخته خون
coagulating	لخته شدن
clogged	لخته شدن
coagulates	لخته شدن
coagulation	لخته شدن
clogs	لخته شدن
coagulated	لخته شدن
coagulate	لخته شدن
pig iron	اهن لخته
flocculate	لخته شده
dispergation	لخته زدایی
curdling chemistry	شیمی لخته
grume	لخته خون
lobule	لخته کوچک
lobulation	لخته کوچک
gory	لخته شده
packaging	ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
coagulation	لختگی لخته شدن
thrombus	خون منعقد شده در رگ لخته
the lobes of the liver	لخته ها یاگوشه ها یا تیکههای جگر
bilobate	دولختی منقسم بدو لخته
thromboses	تشکیل لخته خون در عروق ترمبوزیس
plasmin	دیاستاز عامل تجزیه لخته خون
thrombosis	تشکیل لخته خون در عروق ترمبوزیس
child window	پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
gift wrap	بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
multicast packet	بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
lobes	اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobe	اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
hemophilia	بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
slated items	مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
cyanogen agent	عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
puddling	تبدیل اهن لخته به اهن ساخته یا فولاد
pig iron	اهن کوره قالگری لخته اهن
clot	دلمه شدن لخته شدن
clots	دلمه شدن لخته شدن
clotting	دلمه شدن لخته شدن
blood agent	عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
shut	بسته
bunged up	بسته
closed	بسته
grumous	بسته
shutting	بسته
parcel	بسته
packets	بسته
packet	بسته
fronted	صف بسته
trusser	بسته
uncrossed	بسته
shuts	بسته
jellied	بسته
clotted	بسته
barred	بسته
bagful	یک بسته
imperforate	بسته
kits	بسته
kit	بسته
parcels	بسته
ice bound	یخ بسته
packed	بسته ای
solid	بسته
solids	بسته
strikebound	بسته
pinioned	کت بسته
corked	بسته
pack box	بسته
crossed cheque	چک بسته
curdy	بسته
bundle	بسته
package	بسته
fardel	بسته
packs	بسته
crossed chaque	چک بسته
bundles	بسته
bundling	بسته
clotty	بسته
packaged	بسته
logical	یچ بسته
datagram	یچ بسته
stacks	بسته
shook	بسته
pack	بسته
interdependent	به هم بسته
stacked	بسته
stack	بسته
connected	بسته
packages	بسته
pent	بسته
disk pack	گرده بسته
blindfold	چشم بسته
blindfolded	چشم بسته
packages	بسته بندی
shook	بسته کردن
on the rope	بهم بسته
mare clausum	دریای بسته
kit	بسته لوازم
dog	دفاع بسته
packaged	بسته بندی
dogging	دفاع بسته
dogs	دفاع بسته
closed circuit	مدار بسته
closed circuits	مدار بسته
closed shop	سیستم بسته
package	بسته بندی
closed shops	سیستم بسته
occlusion	بسته شدگی
disk pack	بسته دیسک
closed society	جامعه بسته
closed routine	روال بسته
closed network	شبکه بسته
closed mind	ذهن بسته
flat pack	بسته مسطح
closed loop	حلقه بسته
closed group	گروه بسته
closed game	بازی بسته
closed fist	مشت بسته
closed file	فایل بسته
closed file	ستون بسته
closed economy	اقتصاد بسته
food packet	بسته غذایی
closed subroutine	زیرروال بسته
disk pack	گروه بسته
dunnage	بسته بندی
cruor	خون بسته
congealable	بسته شدنی
coagulum	خون بسته
closed variation	واریاسیون بسته
finite universe	جهان بسته
closed universe	جهان بسته
closed traverse	پیمایش بسته
closed system	سازگان بسته
closed system	سیستم بسته
closed system	نظام بسته
closed area	منطقه بسته
close column	ستون بسته
case numbers	شماره بسته ها
iron bound	با اهن بسته
vans	کامیون سر بسته
van	کامیون سر بسته
ironbound	با اهن بسته
assumed	بخود بسته
it is a question of money	موضوع بسته به
lamblkin	زبان بسته
lappermilk	شیر بسته
large n	سر بسته همینطوری
lockfast	محکم بسته
tongue-tied	زبان بسته
blindfolds	چشم بسته
investment foundry	ریخته گی بسته
aleatory	بسته به بخت
gelidity	بسته شدگی
grume	خون بسته
homogamy	زناشویی بسته
box trail	سهم بسته
bound electron	الکترون بسته
bound charge	بار بسته
icebound	یخ بند یخ بسته
blocked opening	درگاه بسته
blind fold	با چشم بسته
coil of rope	بسته طناب
internal drainage	ابریز بسته
as the case may be	بسته بمورد
application package	بسته کاربردی
investment castings	ریخته گی بسته
blindfolding	چشم بسته
barricaded <adj.> <past-p.>	بسته شده
shut in personality	شخصیت بسته
shutt down	بسته شدن
kits	بسته لوازم
drafted	بسته کالا
drafts	بسته کالا
post	بسته پستی
survival pack	بسته نجات
post-	بسته پستی
posted	بسته پستی
to shut down	بسته شدن
draft	بسته کالا
shut down	بسته شدن
packer	بسته بند
packers	بسته بند
barred <adj.> <past-p.>	بسته شده
cover	بسته بندی
set in	بسته شدن
coverings	بسته بندی
covers	بسته بندی
tongue tied	زبان بسته
closed	محرمانه بسته
manacled <adj.>	دست بسته

gore