English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 18 (3 milliseconds)
English Persian
blood sprang to his cheeks خون درگونه هایش دوید
Other Matches
He ran like lightning. او [مرد] مانند صاعقه دوید.
He was running like a madman. عین دیوانه ها داشت می دوید
his kidnegs have gone w گرده هایش درست کارنمیکنند
They ripped off his medals . مدال هایش را از سینه اش کندند
He was wearing his decorations . نشان هایش را به سینه زده بود
palmipede پرندهای که پنجه هایش پرده دارد
A tree is known by its fruit . <proverb> درخت با میوه هایش شناخته مى شود .
he ia as leanas a rake ازلاغری دنده هایش رامیتوان شمرد
sell-outs تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-out تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
She was crying over her misfortunes. ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
sell out تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
to i.a person for his actions کسیرا ازمسئولیت قانونی دربرابر کرده هایش رهاکردن
atlases قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
atlas قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
cross-window [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
DIF file استاندارد de fouto که روشی که صفحه گسترده فرمولها و داده هایش را در فایل ذخیره میکند بیان میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com