Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
To shed blood. Bloodshed.	خون ریختن ( کشتار )
Other Matches
murdering	کشتار
slaughtered	کشتار
slaughter	کشتار
murders	کشتار
massacring	کشتار
massacred	کشتار
murdered	کشتار
massacre	کشتار
murder	کشتار
carnage	کشتار
slaughters	کشتار
mactation	کشتار
mort	کشتار
planter	کشتار
planters	کشتار
massacres	کشتار
slaughtered	کشتار فجیع
holocaust	کشتار همگانی
holocausts	کشتار همگانی
shamble	کشتار کردن
death squad	گروه کشتار
internecine	کشتار یکدیگر
slaughters	کشتار فجیع
shambled	کشتار کردن
massacrer	کشتار کننده
slaughterer	کشتار کننده
slaughters	کشتار کردن
slaughtered	کشتار کردن
slaughter	کشتار کردن
slaughter	کشتار فجیع
death squads	گروه کشتار
shambles	قتلگاه صحنه کشتار
They didnt slaughter any animals yesterday .	دیروز کشتار نکردند
internecine	کشتار متقابل قاتل
genocide	کشتار دسته جمعی
overkill	کشتار چند برابر
slaughterous	مبنی بر خونریزی و کشتار کشنده
grout	ریختن
shed	ریختن
pouring	ریختن
shedding	ریختن
sheds	ریختن
poured	ریختن
infused	ریختن
infuse	ریختن
mixing	در هم ریختن
mewing	پر ریختن
interfuse	در هم ریختن
affuse	ریختن
disembogue	ریختن
disassemble	به هم ریختن
sands	شن ریختن
cast concrete	ریختن
affose	ریختن
infusing	ریختن
birl	ریختن
sand	شن ریختن
bestrew	ریختن
besprinkle	ریختن
infuses	ریختن
mewed	پر ریختن
pours	ریختن
mew	پر ریختن
effuse	ریختن
interfusion	در هم ریختن
pour	ریختن
yeild	ریختن
spills	ریختن
spilling	ریختن
spilled	ریختن
spill	ریختن
dump	ریختن
to water	آب ریختن
to take to one's legs	ریختن
to take a cast of	ریختن
lash vi	ریختن
lave	ریختن
affution	ریختن
skink	ریختن
spilled or spilt	ریختن
strew	ریختن
to inject into the bowels	ریختن
strews	ریختن
strewn	ریختن
strewing	ریختن
strewed	ریختن
rewrite	از نو طرح ریختن
rewriting	از نو طرح ریختن
rewrites	از نو طرح ریختن
emit	بیرون ریختن
rewrote	از نو طرح ریختن
bottle	دربطری ریختن
rewritten	از نو طرح ریختن
bottles	دربطری ریختن
emitted	بیرون ریختن
vent	بیرون ریختن
sand	ماسه ریختن شن
emits	بیرون ریختن
sands	ماسه ریختن شن
emitting	بیرون ریختن
vented	بیرون ریختن
venting	بیرون ریختن
vents	بیرون ریختن
to break out	بیرون ریختن
fob	بجیب ریختن
to forge out plans	نقشه ریختن
To cast in a mould .	درقالب ریختن
tun	دربشکه ریختن
topdress	سطحی ریختن
top pour	ریختن از بالا
top cast	ریختن از بالا
to tumble down	فرو ریختن
to spawn eggs	ریختن تخم
to shed tears	اشک ریختن
to rain tears	اشک ریختن
to pour out tea	چایی ریختن
come along <idiom>	برنامه ریختن
to make plans	نقشه ریختن
to forge out plans	برنامه ریختن
to make plans	برنامه ریختن
to pour out	بیرون ریختن
to make hay of	روی هم ریختن
to come down with a run	فرو ریختن
practise or tice	طرح ریختن
desquamate	پوست ریختن
cast up hill	سربالا ریختن
cast concrete	بتن ریختن
bottom pour	از زیر ریختن
bottom cast	از زیر ریختن
bollix	بهم ریختن
outpour	بیرون ریختن
cans	درقوطی ریختن
canning	درقوطی ریختن
can	درقوطی ریختن
baskets	درسبد ریختن
die cast	ریختن فشاری
die cast	ریختن حدیدهای
oviposit	تخم ریختن
overfeed	زیادمصالح ریختن در
inurn	در خاکدان ریختن
inpour	بدرون ریختن
illapse	فرو ریختن
grout	دوغاب ریختن
fall in	فرو ریختن
encase in concrete	بتن ریختن
effuse	بیرون ریختن از
ecdysis	پوست ریختن
dish out	در فرف ریختن
basket	درسبد ریختن
huddling	روی هم ریختن
defoliated	برگ ریختن
defoliate	برگ ریختن
spews	بخارج ریختن
blocks	قالب ریختن
spewing	بخارج ریختن
spew	بخارج ریختن
sack	درکیسه ریختن
infusions	ریختن پاشیدن
infusion	ریختن پاشیدن
back up	معکوس ریختن
back-up	معکوس ریختن
defoliates	برگ ریختن
defoliating	برگ ریختن
sacked	درکیسه ریختن
spewed	بخارج ریختن
saucers	در نعلبکی ریختن
sacks	درکیسه ریختن
saucer	در نعلبکی ریختن
moults	موی ریختن
moulted	موی ریختن
moult	موی ریختن
molts	موی ریختن
molting	موی ریختن
molted	موی ریختن
sheds	پوست ریختن
shedding	پوست ریختن
weep	اشک ریختن
weeps	اشک ریختن
stoking	سوخت ریختن در
stokes	سوخت ریختن در
stoked	سوخت ریختن در
stoke	سوخت ریختن در
caves	فرو ریختن
cave	فرو ریختن
dishes	در بشقاب ریختن
dish	در بشقاب ریختن
block	قالب ریختن
flush	اب را بافشار ریختن
bleeds	خون ریختن
draft	از بشکه ریختن
shed	پوست ریختن
drafted	از بشکه ریختن
barrels	در خمره ریختن
drafts	از بشکه ریختن
dust	ریختن پاشیدن
dusted	ریختن پاشیدن
barrel	در خمره ریختن
dusts	ریختن پاشیدن
flushing	اب را بافشار ریختن
bleed	خون ریختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com