Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
bloodguiltiness	خون ریزی ناحق
Other Matches
linear programming	برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
wrong	ناحق
wronging	ناحق
wrongs	ناحق
unjustified	ناحق
undue	ناحق
unjust	ناحق
iniquitous	ناحق
unreasonable	ناحق
unjustifiable	ناحق
false	ناحق
misbegotten	ناحق
misbegot	ناحق
blood guilt	خونریزی ناحق
bloodguilt	خونریزی ناحق
inquitous	غیر عادلانه ناحق
to impinge on justice	کار ناحق کردن
to commit murder	خون ناحق ریختن
u. claims	دعاوی غیر مشروع یا ناحق
unjusified	بیمورد ناحق ناروا بی جهت
moulting	پر ریزی موی ریزی
planning comission	هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
planning factor	معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
planning directive	دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
simplex method	روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
planning guidance	راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
inpouring	تو ریزی
tininess	ریزی
gravelling	شن ریزی
deplumation	پر ریزی
shrouding	شن ریزی
foundation	پی ریزی
molt	پر ریزی
foundation	پی ریزی اساس
modelling	طرح ریزی
suffusion	زیر ریزی
foundries	چدن ریزی
foundry	چدن ریزی
fineness modulus	مدول ریزی
casting	چدن ریزی
bellfounding	زنگ ریزی
effusion	برون ریزی
designment	طراح ریزی
earthwork	خاک ریزی
concrete work	بتن ریزی
circumfusion	دور ریزی
chumming	طعمه ریزی
schematization	طرح ریزی
effusions	برون ریزی
cast iron	چدن ریزی
retropulsion	درون ریزی
acting out	برون ریزی
actification	سرکه ریزی
outflows	بیرون ریزی
bloodbaths	خون ریزی
sweat	عرق ریزی
bloodbath	خون ریزی
sweating	عرق ریزی
sweats	عرق ریزی
perspiration	عرق ریزی
projecting	طرح ریزی
evacuation	برون ریزی
budgeting	بودجه ریزی
planning <adj.>	برنامه ریزی
planning	طرح ریزی
libation	ساغر ریزی
libations	ساغر ریزی
rip rap	سنگ ریزی
landslips	فرو ریزی
filling	خاک ریزی
fillings	خاک ریزی
outflow	بیرون ریزی
iron foundry	اهن ریزی
purge	برون ریزی
scheming	طرح ریزی
fineness	ریزی دانه ها
modeller	طرح ریزی
purged	برون ریزی
purges	برون ریزی
grouting	دوغاب ریزی
green sand molding	قالب ریزی تر
minuteness	ریزی ناچیزی
schematization	برنامه ریزی
discharge	برون ریزی
discharges	برون ریزی
projection	طرح ریزی
projections	طرح ریزی
gravelling	سنگ ریزی
landslip	فرو ریزی
egestion	بیرون ریزی
management	برنامه ریزی
placing concrete	بتن ریزی
managements	برنامه ریزی
programming	برنامه ریزی
foundation soil	پی ریزی ساختمان
planning principles	اصول برنامه ریزی
preplanned	طرح ریزی شده
linear programming	برنامه ریزی خطی
jettisoning	به دریا ریزی محموله
production planning	برنامه ریزی تولید
macroplanning	برنامه ریزی کلان
jettisoned	به دریا ریزی محموله
planning system	نظام برنامه ریزی
jettison	به دریا ریزی محموله
planning model	الگوی برنامه ریزی
national planning	برنامه ریزی ملی
mold	قالب ریزی کردن
optimal planning	برنامه ریزی بهینه
overall planning	برنامه ریزی کلی
jettisons	به دریا ریزی محموله
personnel development	برنامه ریزی استخدامی
product planning	برنامه ریزی محصولات
optimal planning	برنامه ریزی مطلوب
planning cycle	دوره برنامه ریزی
planning horizon	افق برنامه ریزی
planning horizon	مدت برنامه ریزی
imperative planning	برنامه ریزی اجباری
rural planning	برنامه ریزی روستائی
road embankment	خاک ریزی جاده
programming methods	روشهای برنامه ریزی
central planning	برنامه ریزی مرکزی
centralized planning	برنامه ریزی متمرکز
quantitative programming	برنامه ریزی کمی
comprehensive planning	برنامه ریزی جامع
educational planning	برنامه ریزی اموزشی
consolidated planning	برنامه ریزی تلفیقی
contract scheduling	برنامه ریزی قرارداد
corporate planning	برنامه ریزی شرکت
curriculum development	برنامه ریزی درسی
economic planning	برنامه ریزی اقتصادی
projectable	قابل طرح ریزی
dynamic programming	برنامه ریزی پویا
development planning	برنامه ریزی توسعه
dietetics	برنامه ریزی غذایی
quadratic programming	برنامه ریزی غیرخطی
centeralized planning	برنامه ریزی متمرکز
career planning	طرح ریزی مشاغل
gun metal	فلز توپ ریزی
gun bronz	برنز توپ ریزی
family planning	برنامه ریزی خانواده
regional planning	برنامه ریزی منطقهای
rip par in dam slope	سنگ ریزی در شیب سد
adhoc planning	برنامه ریزی روزمره
agricultural planning	برنامه ریزی کشاورزی
goal programming	برنامه ریزی ارمانی
fire planning	طرح ریزی اتش
fineness of lime	نرمی و ریزی اهک
fineness modulus	مدول نرمی و ریزی
fineness modulus	مدول ریزی و نرمی
financial planning	برنامه ریزی مالی
ex ante	برنامه ریزی شده
embank	خاک ریزی کردن
bottom pouring plate	صفحه سری ریزی
discharge of affect	برون ریزی هیجانی
system planning	طرح ریزی سیستم
transfer molding	قالب ریزی انتقالی
schedule	برنامه ریزی کردن
plotted	طرح ریزی کردن
plots	طرح ریزی کردن
plot	طرح ریزی کردن
scheduled	برنامه ریزی کردن
develops	برنامه ریزی و تولید
to fill up an excavation	خاک ریزی کردن
structure	پی ریزی کردن ساختار
sows	مجرای شمش ریزی
projected	طرح ریزی کردن
sowed	مجرای شمش ریزی
sow	مجرای شمش ریزی
schedules	برنامه ریزی کردن
projected	کاربرنامه ریزی شده
constructed	طرح ریزی کردن
programmed	برنامه ریزی شده
construct	طرح ریزی کردن
population planning	برنامه ریزی جمعیت
constructs	طرح ریزی کردن
constructing	طرح ریزی کردن
square away <idiom>	برنامه ریزی کردن
work out <idiom>	برنامه ریزی کردن
metals	: سنگ ریزی کردن
projects	کاربرنامه ریزی شده
plan	طرح ریزی کردن
projects	طرح ریزی کردن
designs	طرح ریزی کردن
design	طرح ریزی کردن
plans	برنامه ریزی کردن
plans	طرح ریزی کردن
To lay the foundation.	پی نهادن ( پی ریزی کردن )
plan	برنامه ریزی کردن
metal	: سنگ ریزی کردن
swage	قالب ریزی کردن
salamander	مجرای شمش ریزی
mould	قالب ریزی کردن
social planning	برنامه ریزی اجتماعی
state planning	برنامه ریزی دولتی
stokehold	محل سوخت ریزی
moulded	قالب ریزی کردن
moulds	قالب ریزی کردن
structures	پی ریزی کردن ساختار
molds	قالب ریزی کردن
molded	قالب ریزی کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com