English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
razorback خوک نیمه وحشی دورگه جنوب شرقی اتازونی
Other Matches
south-east جنوب شرقی سوی جنوب شرق
south east جنوب خاوری جنوب شرقی
south eastern جنوب شرقی
southeast جنوب شرقی
south-eastern جنوب شرقی
southeastward بطرف جنوب شرقی
southeaster توفان جنوب شرقی
southeaster باد جنوب شرقی
southeasterner ساکن نواحی جنوب شرقی
soputheasternmost در دورترین نقطه جنوب شرقی
seato forces نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
Monaco ناحیه " موناکو" واقع در جنوب شرقی فرانسه
ASEAN مخفف همبستگی ملل جنوب شرقی آسیا
joshua tree درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
colombo plan طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
Oriental rug فرش شرقی [از آنجا که امروزه فرش های شرقی در همه جا بافته می شوند، این لفظ به فرش دست باف که الهام گرفته از طرح های شرقی است اطلاق می شود.]
rhaeto romanic زبان لاتین سوئیس شرقی وایتالیای شمال شرقی
overlapped نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
massachusetts در اتازونی
massachusett در اتازونی
south-west جنوب غربی سوی جنوب باختر
south westerly سوی جنوب غرب یا جنوب باختر
brutify وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
south west جنوب باختر جنوب غربی
virginia نام یکی از ایالات اتازونی توتون ویرژینی
west lndies جزایر هند غربی واقع بین اتازونی و امریکای جنوبی
wild fowl مرغان وحشی پرندگان وحشی
seahorse رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
warsaw treaty پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
ferae naturae وحشی ذاتا وحشی
pmos ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
semilustrous نیمه درخشان نیمه مجلل
splices نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate نیمه نیمه روی هم گذاشتن
semipublic نیمه عمومی نیمه دولتی
hybrida دورگه
half caste دورگه
crosses دورگه
cur سگ دورگه
crossbreed دورگه
crossbred دورگه
bigeneric دورگه
half blooded دورگه
half bred دورگه
cross دورگه
crosser دورگه
crossest دورگه
dihybrid دورگه
mestizo دورگه
mulatto دورگه
mongrel دورگه
mongrels دورگه
hybrid دورگه
allophone صدای دورگه
half breed ادم دورگه
crosser دورگه کردن
hybridization دورگه پروری
crossest دورگه کردن
cross دورگه کردن
hybrid جانور دورگه
crosses دورگه کردن
indo chinese دورگه هندی و چینی
half blood نابرادری یا ناخواهری دورگه
hybrida گیاه یاجانور دورگه مخلوط
golden retriever سگ شکاری طلایی رنگ دورگه
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
half life نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
levantine شرقی
oriental شرقی
eastward شرقی
eastern شرقی
levanter شرقی
northeastern شمال شرقی
northeastward شمال شرقی
turkish closet مستراح شرقی
turkey bath حمام شرقی
orientalizing style سبک شرقی
eastern hemisphere نیمکره شرقی
orientally بسبک شرقی ها
mongolian draw کشیدن شرقی
to lie east and west شرقی غربی
greek church کلیسای شرقی
bagnio زندان شرقی
north easterly شمال شرقی
north-easterly شمال شرقی
northeastern مربوط به شمال شرقی
northeaster نسیم شمال شرقی
the old world نیم کره شرقی
eastermost شرقی ترین نقطه
Hindoo سبک شرقی [معماری]
east end قسمت شرقی لندن
greek catholic عضو کلیسای شرقی
dinghies قایق هند شرقی
dinghy قایق هند شرقی
laura صومعه کلیسای شرقی
byzantine وابسته بروم شرقی
northeastward بطرف شمال شرقی
easternmost شرقی ترین نقطه
easternmost اقصی نقطهء شرقی
orientalism عقاید یا سیاست شرقی
tussore کرم ابریشم شرقی
eastermost اقصی نقطهء شرقی
tusseh کرم ابریشم شرقی
tussah کرم ابریشم شرقی
breezing بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
archimandrite رئیس دیر در کلیسای شرقی
breeze بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
OCM شرکت او سی ام تولیدکننده فرش شرقی
euroclidon بادطوفانی شمال شرقی درمدیترانه
breezes بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
breezed بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
neo platonism فلسفه افلاطونی امیخته با تصوف شرقی
ORIA اتحادیه واردکنندگان فرش های شرقی
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
lascar نظامی وملوان هند شرقی توپچی هندشرقی
fox grape انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
Eastern design طرح های شرقی [مربوط به شرق آسیا ]
south جنوب
south <adj.> جنوب
from mid may to mid june از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
eastern european mutual assisstance trea پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
notus باد جنوب
south east در جنوب خاور
lowlander اهل جنوب
southbound عازم جنوب
south west جنوب غرب
south east جنوب شرق
Antarctic قطب جنوب
south-western جنوب غربی
soiuth ward بسوی جنوب
sou'westers جنوب غربی
the south pole قطب جنوب
south-east جنوب شرق
soiuthern cross صلیب جنوب
South Pole قطب جنوب
south easterly جنوب خاوری
azimuth نقطه جنوب
southerners اهل جنوب
south western جنوب باختری
south westerly جنوب باختری
south west در جنوب باختر
southerner اهل جنوب
southland سرزمین جنوب
south-west جنوب غرب
south western جنوب غربی
southern اهل جنوب
southward سوی جنوب
south wards بسوی جنوب
southeast جنوب خاوری
south eastern جنوب خاوری
Antarctic مربوط به قطب جنوب
celestial body south pole قطب جنوب عالم
libeccio باد جنوب غربی
antarctic circle مدار قطب جنوب
southern جنوبا بطرف جنوب
libecchio باد جنوب غربی
in a south easterly direction از جهت جنوب خاور
southwestwards درجهت جنوب باختری
southwestward درجهت جنوب باختری
southwestwards بسوی جنوب غربی
souithernism رسوم واداب جنوب
southwestward بسوی جنوب غربی
southwesterner اهل جنوب غربی
southeastward در جهت جنوب خاوری
south east سوی جنوب خاور
south easterly سوی جنوب خاور
southwest واقع در جنوب غربی
south west سوی جنوب باختر
southwestern واقع در جنوب غربی
southwester باد جنوب غربی
southernmost در اقصی نقطه جنوب
souithernism لغت و اصطلاحات مخصوص جنوب
south wards بطرف جنوب متمایل بجنوب
south بسوی جنوب نیم روز
their p was toward the south چشم اندازانهابسوی جنوب بود
soiuth ward بطرف جنوب متمایل بجنوب
southwester توفان یا تندباد جنوب غربی
wild وحشی
savaging وحشی
unmannerly وحشی
barbarous وحشی
unshaped وحشی
unshapen وحشی
Gothic وحشی
uncivilized وحشی
rambunctious وحشی
wildest وحشی
ruttish وحشی
anthropophagus وحشی
barbaric وحشی
savages وحشی
ungovernable وحشی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com