English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
continence خویشتن داری پرهیزگاری
Other Matches
pietism پرهیزگاری
dude ranch گله داری واسب سواری وحشم داری
statecraft کشور داری ملک داری
You deserve it. حق داری ( استحقاق آنرا داری )
selfhood خویشتن
self خویشتن
self mutilation جرح خویشتن
self observation خویشتن نگری
self justification توجیه خویشتن
self acceptance خویشتن پذیری
self advancement جلوبری خویشتن
self recrimination ملامت خویشتن
restrained خویشتن دارانه
self image خویشتن شناسی
self perception ادراک خویشتن
self worship پرستش خویشتن
self-denial انکار خویشتن
self analysis تجزیه وتحلیل خویشتن
self scrutiny درون خویشتن بینی
self examination درون خویشتن بینی
introspectionist خویشتن نگری است
defendance need نیاز خویشتن پایی
self administered اداره شونده بوسیله خویشتن
there is nothing like leather هر که نقش خویشتن بیند دراب
self appointed منصوب شده بوسیله خویشتن
self awareness اگاهی از خود خویشتن شناسی
self-appointed منصوب شده بوسیله خویشتن
self accusation عمل تهمت زدن به خویشتن
collapse capitalism فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
self analytical تجزه وتحلیل کننده خویشتن خود شناس
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
introvert شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
introverts شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
self insurance بیمه شدگی توسط خویشتن بیمه شدن پیش خود
capitalism کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
tensility کش داری
wet storage تر داری
blind man's buff از من داری
bigamy دو زن داری
grittiness شن داری
anti capitalist ضد سرمایه داری
angularity گوشه داری
conchiferous داری صدف
leasing اجاره داری
dry storage خشک داری
continenece خود داری
cellarge حق انبار داری
creaminess خامه داری
angularity زاویه داری
angulation زاویه داری
abstinence;or abstinency خود داری
bank protection ساحل داری
bean caper پیرسن داری
blind mans buff ازمن داری
bulkiness تنه داری
bulkiness جثه داری
menage خانه داری
fisk خزانه داری
patchiness وصله داری
treasury general خرانه داری کل
pernoctation شب زنده داری
treasurership خزانه داری
retenv خود داری
self restraint خود داری
serrulation دندانه داری
slaveholding برده داری
spinosity سیخ داری
tresury general خزانه داری کل
trusteedhip امانت داری
trusteeship امانت داری
house work خانه داری
household art هنرخانه داری
incumbency عهده داری
rhythmicity نواخت داری
lucubration شب زنده داری
viscosity شیره داری
non commital خود داری
notbility خانه داری
stigmatism خال داری
bursaries خزانه داری
tenure اجاره داری
charge عهده داری
vigilance شب زنده داری
leasehold اجاره داری
sang froid خود داری
vigil شب زنده داری
vigils شب زنده داری
wake شب زنده داری
housekeeping خانه داری
sang-froid خود داری
wakefulness شب زنده داری
Exchequer خزانه داری
altruism همگونه داری
communism مردم داری
slavery برده داری
farming مزرعه داری
bursary خزانه داری
capitalism سرمایه داری
night waking شب زنده داری
waked شب زنده داری
quartermaster سررشته داری
treasury خزانه داری
refusals خود داری رد
quartermasters سررشته داری
wakes شب زنده داری
tenancies اجاره داری
refusal خود داری رد
tenancy اجاره داری
fasting روزه داری
thrift خانه داری
charges عهده داری
precapitalism پیش از سرمایه داری
precapitalism ماقبل سرمایه داری
baby-sat بچه داری کردن
baby-sitting بچه داری کردن
bourgeoisie سرمایه داری بورژوازی
to govern one's passions خود داری کردن
keep حفافت امانت داری
house keeping operation اعمال خانه داری
nolle proseequi خود داری از پی کرد
run the show اختیار داری کردن
procurator general کفیل خزانه داری
refrainment خود داری اجتناب
home economics اقتصاد خانه داری
refrains خود داری کردن
refraining خود داری کردن
What do you feel like having today? امروز تو به چه اشتها داری؟
refrain خود داری کردن
day nurseries بچه داری در روز
day nursery بچه داری در روز
to possess oneself خود داری کردن
keeps حفافت امانت داری
baby-sits بچه داری کردن
baby-sit بچه داری کردن
refrained خود داری کردن
spatiality فضا داری فضائیت
to rule the roast اختیار داری کردن
to keep shop دکان داری کردن
baby sit بچه داری کردن
You have cobwebs in your head. <idiom> تو گچ تو سرت داری. [اصطلاح]
to keep house خانه داری کردن
Chancellor of the Exchequer وزیر خزانه داری
holding متصرفی اجاره داری
capitalist countries کشورهای سرمایه داری
capitalist system نظام سرمایه داری
chamberlainship پرده داری گنجوری
wake شب زنده داری کردن
chests تابوت خزانه داری
chest تابوت خزانه داری
double entry دفتر داری مضاعف
explicit rent اجاره داری کردن
joint tenancy شرکت در اجاره داری
waked شب زنده داری کردن
quartermasters رسته سررشته داری
advanced capitalism سرمایه داری پیشرفته
angularity زاویه داری لاغری
quartermaster رسته سررشته داری
succulence اب داری حالت ابکی
attorn اجاره داری کردن
bailment امانت داری سمساری
black capitalism سرمایه داری سیاه
wakes شب زنده داری کردن
joint tenancy اجاره داری مشترک
mixed capitalism سرمایه داری مختلط
To keep late nights [hours] شب زنده داری کردن
keep house خانه داری کردن
keepworthy قابل نگه داری
land tenure اجاره داری زمین
light housekeeping کارهای خانه داری
How old are you?Whats your age? چند سال داری ؟
Chancellors of the Exchequer وزیر خزانه داری
capitalistic منسوب به سرمایه داری
industrial capitalism سرمایه داری صنعتی
get by نگه داری کردن
household art اصول خانه داری
housekeep خانه داری کردن
capitalism رژیم سرمایه داری
Treasury Department اداره خزانه داری [ در آمریکا]
You really are cheeky! واقعا" عجب رویی داری !
I cant be bothered. bother the flies! برو بابا حوصله داری !
to contain one self خود داری یا حوصله کردن
He has a glib (an oily, a persuasive,asmooth)tongue. آدم سر وزبان داری است
Do you have an extra pen to lend me? یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
to run the show در کاری اختیار داری کردن
to have custody of نگهداری یا امانت داری کردن از
He is a brainy person . آدم کله داری است
ruffed دارای یقه چین داری
quartermaster فروشگاه وسایل سررشته داری
roister عیاشی و شب زنده داری کردن
purulence زخم چرکی چرک داری
laws of motion of capitalism قوانین حرکت سرمایه داری
piquancy گوشه داری طعنه امیزی
passive resistance خود داری از قبول یاموافقت
quartermasters فروشگاه وسایل سررشته داری
mental reservation خود داری از ذکر مطلبی
jointure اجاره داری مشترک و مشاعی
capacity utilization rate نرخ بهره داری از فرفیت
capitalization اعمال سیستم سرمایه داری
subtenancy اجاره داری دست دوم
cornetcy پرچم داری سواره نظام
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com