English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
buyer's option to duble خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
Other Matches
seller's option to duble خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
duble option خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
put option خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
contango بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
earnest مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
caveatemptor اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
back wardation خسارت دیر کرد در تحویل سهام برقراری مدت برای تسلیم مبیع
carring over تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
put in more عمل یا بیع خیاری که در ان خیار فسخ در صورت تنزل ارزش پول پیش بینی شده باشد
appreciation of currency ترقی ارزش پول
currency appreciation ترقی ارزش پول
knocked down کالاهایی که بصورت باز به مشتری داده میشود و خود مشتری انرانصب مینماید مانند مبلمان
charges forward هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
delivery تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
deliveries تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
to t. a cusomer for goods کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
caveatemptor به معنی " بگذار مشتری حذرکند یا بگذار مشتری موافب باشد "
the thing sold مبیع
object of sale مبیع
particulars of sale اوصاف مبیع
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
in the event of درصورت
call of more حق تقاضای زیاد کردن مبیع
buyer's option to duble مقداربیشتری از مبیع مطالبه کند
failings درصورت کوتاهی از
failing درصورت کوتاهی از
ad valorem به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
blackhead جوش کوچک درصورت
gash جای زخم درصورت
gashed جای زخم درصورت
gashes جای زخم درصورت
gashing جای زخم درصورت
blackheads جوش کوچک درصورت
on the surface درصورت فاهر از بیرون
neoclassical theory of value تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
seller's option to duble از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
option خیار
options خیار
cucumber خیار
cucumbers خیار
right of rescission خیار
value added قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ended با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
searchingly بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searches بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searched بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
search بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
option of defect خیار عیب
option of deception خیار غبن
option of conditions خیار شرط
option of condition خیار شرط
gherkin خیار ریز
pickler خیار ترشی
expire of option انقضاء خیار
make option جعل خیار
option of animals خیار حیوان
gherkins خیار ریز
option of meeting place خیار مجلس
option of loss خیار غبن
option of trickery خیار تدلیس
option of inspection خیار رویت
option of fraud خیار تدلیس
to give up the ghost جان تسلیم کردن روح تسلیم کردن
back up اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
subject to being unsold فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
back-up اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
carries با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
option of sales unfulfilled in part خیار تبعض صفقه
incorrect خیار تخلف وصف
option of delayed payment of the price خیار تاخیر ثمن
option of unfulfilled conditions خیار تخلف شرط
option of contract invalid in part خیار تبعیض صفقه
option of incorrect description خیار تخلف وصف
call option خرید به شرط خیار
expire of option انقضاء مدت خیار
also eligible اسبی که درصورت حذف یک اسب دیگر میتواند جای انرابگیرد
pepo کدو و خیار ومانند انها
privileged مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
client side داده یا برنامهای روی کامپیوتر مشتری ونه روی سرور اجرا میشود مثلاگ یک برنامه java script روی جستجوگر و کاربر اجرا میشود و برنامه کربردی مشتری است یا داده ذخیره شده ریو دیسک سخت کابر است
currency devaluation کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
Pickles are often eaten as a relish . خیار شور درا اغلب بعنوان مزه می خورند
replication 1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
imperialism استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
war crimes اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
voter عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voters عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
contra preferentum rule درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
word warp فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
vendees مشتری ها
purchaser مشتری
vendee مشتری
jupiter مشتری
buyers مشتری
buyer مشتری
custom مشتری
purchasers مشتری
client مشتری
buyers مشتری ها
purchasers مشتری ها
shoppers مشتری ها
clients مشتری
custom ic IC مشتری
buyer مشتری
purchaser مشتری
customer مشتری
customers مشتری
bargainee مشتری
patron مشتری
vendee مشتری
evening star مشتری
patrons مشتری
account مشتری
shopper مشتری
heir presumptive وارث درجه دوم که درصورت نبودن حخاجبی وارث میشوند وارث مقدر
prospects مشتری احتمالی
John [American E] [prostitute's client] مشتری [فاحشه ای]
prospect مشتری احتمالی
prospecting مشتری احتمالی
prospected مشتری احتمالی
Jove ستاره مشتری
habitue مشتری مانوس
chap مشتری مرد
charge account حساب بدهی مشتری
accost مشتری جلب کردن
accosted مشتری جلب کردن
tout مشتری جلب کردن
patron مشتری یا ارباب رجوع
patrons مشتری یا ارباب رجوع
accosting مشتری جلب کردن
accosts مشتری جلب کردن
touted مشتری جلب کردن
jovian planets سیارههای مشتری مانند
catch phrase of catchline شعار جذب مشتری
custom ROM مین نیاز مشتری
client server network شبکه خدمتگزار- مشتری
custom software نرم افزار مشتری
touts مشتری جلب کردن
touting مشتری جلب کردن
shop lifter دزد مشتری نما
customer service technician تکنسین سرویس مشتری
patronizes نگهداری کردن مشتری شدن
patronized نگهداری کردن مشتری شدن
customers نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
patronize نگهداری کردن مشتری شدن
customer نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
status enquiry پرسش درخصوص وضعیت مشتری
patronised نگهداری کردن مشتری شدن
patronises نگهداری کردن مشتری شدن
increment ترقی
pickup ترقی
promotion ترقی
improvement ترقی
improvements ترقی
promotions ترقی
jumped ترقی
jump ترقی
jumps ترقی
increased ترقی
up-and-coming رو به ترقی
aggrantizement ترقی
increments ترقی
increase ترقی
betterment ترقی
appreciations ترقی
increases ترقی
advancement ترقی
upswing ترقی
progressing ترقی
progressed ترقی
progresses ترقی
boost ترقی
progress ترقی
boosted ترقی
delelopment ترقی
rise ترقی
rises ترقی
appreciation ترقی
processions ترقی
procession ترقی
boosts ترقی
boosting ترقی
customer ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
tramp steamer کشتی که به هرمحلی که مشتری بخواهدسفر میکند
customers ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
deliverable state کالاهایی که در وضعیت تحویل به مشتری میباشند
patron-driven acquisition [PDA] [library] کسب بر طبق [درخواست] مشتری [کتابخانه]
implied malice سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
upwell ترقی کردن
fluctuation ترقی و تنزیل
boosted ترقی کردن
progressive ترقی خواه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com