English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
costumer خیاط لباسهای محلی وویژه
costumier خیاط لباسهای محلی وویژه
costumiers خیاط لباسهای محلی وویژه
Other Matches
decked out <idiom> لباسهای تجملی پوشیدن
doll up <idiom> لباسهای تجملی پوشیدن
ragbags کیف لباسهای کهنه و بی مصرف
ragbag کیف لباسهای کهنه و بی مصرف
bitblt در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
blit در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
ninth part of a man خیاط
seamster خیاط
tailor خیاط
whipstitch خیاط
knight of the shears خیاط
couturier زن خیاط
tailors خیاط
fashioner خیاط
couturiers زن خیاط
couturiere زن خیاط
airing cupboard قفسه یا کمدی که لباسهای شسته شده را برای خشک شدن در آن قرار میدهند
seamstress خیاط زنانه
mantua maker خیاط زنانه
couture خیاط زنانه
dressmakers خیاط زنانه
seamstresses خیاط زنانه
dressmaker خیاط زنانه
local procurement تدارک محلی فراورده محلی
localism ایین محلی علاقه محلی
The tailor took my measurments. خیاط اندازه ام راگرفت
upholsterer خیاط رومبلی و پرده و غیره
The tailor ruined my suit ( jacket , dress ) . خیاط لباسم راخراب کرد
local posts پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
natives محلی
domestic محلی
local محلی
autochthonous محلی
topical محلی
parochial محلی
regional محلی
vernacular محلی
native محلی
local line خط محلی
regionally محلی
vernaculars محلی
sympatry هم محلی
local <adj.> محلی
regional <adj.> محلی
occupation crossing پل محلی
autochthon محلی
residential محلی
locals محلی
patters لهجه محلی
ordinances مقررات محلی
local currency پول محلی
ordinance مقررات محلی
territorial محلی منطقهای
patter لهجه محلی
provincial ولایتی محلی
pattered لهجه محلی
pattering لهجه محلی
costume لباس محلی
local time وقت محلی
local time زمان محلی
costumes لباس محلی
local vertical قائم محلی
local variable متغیر محلی
local terminal ترمینال محلی
local terminal پایانه محلی
local store ذخیره محلی
local storage انباره محلی
local security تامین محلی
local road راه محلی
local purchase خرید محلی
local procurement خرید محلی
localism اصطلاح محلی
localized محلی - محصوربهیکمحل
brogues لهجه محلی
sepoy پاسبان محلی
regional purchase خرید محلی
provincial road جاده محلی
parish council شورای محلی
local paper روزنامه محلی
local norm هنجار محلی
local echo پژواک محلی
local circuit مدار محلی
local center مرکز محلی
local authority انجمن محلی
local area network شبکه محلی
legman خبرنگار محلی
kangoroo court دادگاه محلی
indigenous industries صنایع محلی
homebrew بازیگر محلی
homebred بازیگر محلی
domestic economy اقتصاد محلی
local enquiry بازجویی محلی
local file فایل محلی
local network شبکه محلی
local national سکنه محلی
local mode باب محلی
local loop حلقه محلی
local investigation تحقیق محلی
local intelligence هوش محلی
local group گروه محلی
local government حاکم محلی
local government حکومت محلی
civil time ساعت محلی
dialects زبان محلی
provincialism محلی اندیشی
dialect زبان محلی
off از محلی بخارج
brogue لهجه محلی
place در محلی گذاردن
places در محلی گذاردن
placing در محلی گذاردن
emplace در محلی قرار دادن
rural district council انجمن محلی زراعی
somewheres یک جایی دریک محلی
square dance رقص محلی امریکا
step out از محلی خارج شدن
to go on the parish اعانه محلی گرفتن
somewhere یک جایی دریک محلی
traject از محلی عبور کردن
vernacularism استعمال زبان محلی
grass roots اجتماع محلی منشاء
local area network شبکه ناحیه محلی
autonomy استقلال محلی محدود
overwrite نوشته داده در محلی
overwrite بالای محلی نوشتن
locked up در محلی محصور کردن
local group of galaxies کهکشانهای گروه محلی
district call box جعبه خبر محلی
local hour angle زاویه ساعتی محلی
references دستیابی به محلی در حافظه
reference دستیابی به محلی در حافظه
local exchange ردوبدل کننده محلی
local subscriber مشترک تلفنی محلی
local traffic رفت و امد محلی
local authority مرجع صلاحیتدار محلی
local warning اعلام خطر محلی
lock up در محلی محصور کردن
provincialism گویش یا لهجه محلی
local داخلی اخبار محلی
decentralised حکومت محلی دادن
overrun سرتاسر محلی رافراگرفتن
overruns سرتاسر محلی رافراگرفتن
overrunning سرتاسر محلی رافراگرفتن
decentralises حکومت محلی دادن
locals داخلی اخبار محلی
decentralising حکومت محلی دادن
decentralize حکومت محلی دادن
decentralizes حکومت محلی دادن
provincialism عقایدوافکار محدود محلی
decentralizing حکومت محلی دادن
take it out on <idiom> بی محلی به خاطر عصبانیت
getup <idiom> لباس محلی پوشیدن
recorders رئیس دادگاه محلی
recorder رئیس دادگاه محلی
To keep away from a place. از محلی دور شدن
sites محلی که پایه چیزی باشد
localizes محلی کردن موضعی ساختن
maps در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
localize محلی کردن موضعی ساختن
site محلی که پایه چیزی باشد
folklike شبیه افسانه ها وعادات محلی
distant آنچه در محلی قرار دارد
sited محلی که پایه چیزی باشد
folkish شبیه افسانه هاوعادات محلی
localises محلی کردن موضعی ساختن
patavinity لهجه ولایتی اصطلاحات محلی
localizing محلی کردن موضعی ساختن
independency اصول استقلال کلیساهای محلی
mains electricity منبع الکتریسیته محلی مشتریان
map در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
localising محلی کردن موضعی ساختن
local warning سیستم اعلام خطر محلی
bear garden محلی که درانجاخرسها رابجنگ می اندازند
zero slot lan شبکه محلی بدون شکاف
napping نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
stacks محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
lan network Area Local شبکه محلی
stacked محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
to haunt به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
localization تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
To slight ( ignore) someone. To give someone the cold shoulder. To take no notice of someone . به کسی محل نگذاشتن ( بی محلی کردن )
out fall محلی که اب ازیک مجرابه مجرای بزرگترمیریزد
nap نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napped نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
naps نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
stack محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
to walk به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
locals egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
local egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
local parole زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
police action عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
brogan چکمه سنگین پاشنه دار لهجه محلی
luncheonette رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
to cut somebody dead <idiom> به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
to treat somebody as if they weren't there <idiom> به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
luncheonettes رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
bad break که اشتباهاگ در محلی از کلمه وارد شده باشد
local colour نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
despatch عمل ارسال موضوعات یا اطلاعات یا پیام ها به محلی
witness stand محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com