English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (6 milliseconds)
English Persian
to build castles in the air خیالات خام پختن
Other Matches
airy schemes خیالات خام یاپوچ
Whishes dont wash the dishes. <proverb> آرزوها و خیالات ظرفها را نمى شویند .
puzzle head که دارای افکارمغشوش و خیالات درهم برهم است
shirr پختن
baked پختن
bakes پختن
grilling پختن
decoct پختن
grill پختن
grills پختن
anneal پختن
fire a kiln پختن
bake پختن
hatch پختن
cooks پختن
hatches پختن
cook پختن
hatched پختن
cooked پختن
brick burning پختن اجر
parboil نیمه پختن
To bake bread. نان پختن
potting در دیگ پختن
To cook food. غذا پختن
pot در دیگ پختن
fire bricks اجر پختن
parboiling نیمه پختن
parboils نیمه پختن
kilns درکوره پختن
parboiled نیمه پختن
kiln درکوره پختن
ragout راگو پختن
pots در دیگ پختن
autoclave بادیگ زودپز پختن
close aneal باز پختن مسدود
to build castles in the air هوس خام پختن
escallop گوش ماهی پختن
portland cement kiln کوره پختن سیمان
pressure cook تحت فشار پختن
nuke با ریزموج یا میکروویو پختن
nuked با ریزموج یا میکروویو پختن
coddles اهسته جوشاندن یا پختن
coddling اهسته جوشاندن یا پختن
coddle اهسته جوشاندن یا پختن
concocted ترکیب کردن پختن
concoct ترکیب کردن پختن
concocting ترکیب کردن پختن
concocts ترکیب کردن پختن
To cook a pottage for some one . <proverb> آش براى کسى پختن .
nukes با ریزموج یا میکروویو پختن
nuking با ریزموج یا میکروویو پختن
braised با اتش ملایم پختن
braising با اتش ملایم پختن
braises با اتش ملایم پختن
braise با اتش ملایم پختن
coddled اهسته جوشاندن یا پختن
bake پختن [نان و کیک غیره]
pot liquor اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
fry روی اتش پختن تهییج
frying روی اتش پختن تهییج
greyhound در تاوه پختن غربال کردن
greyhounds در تاوه پختن غربال کردن
fries روی اتش پختن تهییج
to cook پختن [مانند سوپ و نهار و شام]
to dress [food] آماده کردن [پختن] [غذا یا دسرت]
convenience food غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
convenience foods غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
to d. a chinken شکم جوجه راپیش از پختن پاک کردن
scallop گوش ماهی دوختن لبه تزئینی بلباس پختن
scallops گوش ماهی دوختن لبه تزئینی بلباس پختن
To work on someone کسی را پختن [از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
stew اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewed اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stews اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewing اهسته جوشانیدن اهسته پختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com