English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
I intend to buy a car . خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
Other Matches
Why should I buy a foreign car in preference to an Iranian car? چرا اتوموبیل ایرانی رابگذارم ویک اتوموبیل خارجی ( فرنگی ) بخرم ؟
i intend to stay here خیال دارم که ...
I am thinding of going to Europe. خیال دارم به اروپ؟ بروم
i intend my son for the bar خیال دارم پسرم را بگذارم وکالت کند
iam p to of knowing him از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
iam proud to know him از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
motor car اتوموبیل
motor cars اتوموبیل
floorboard کف اتوموبیل
floorboards کف اتوموبیل
A private car. اتوموبیل شخصی
To back up the car . اتوموبیل راعقب زد
cycle car اتوموبیل دوچرخهای
the car goes nice and fast اتوموبیل بد نمیرود
He was run over by a car. اتوموبیل اورازیر گرفت
two seater اتوموبیل یا هواپیمای دو نفره
To start (switch on ) the car (engine). اتوموبیل راروشن کردن
The car ran over mylegs. اتوموبیل از روی پایم رد شد
The car had no licence ( number ) plate . اتوموبیل بی نمره بود
To get into (ride in)a car . سوار اتوموبیل شدن
Several cars collided. چندین اتوموبیل بهم خوردند
Her car brushed mine . She rammed my car . با اتو موبیل اش مالید به اتوموبیل من
It is a compact car. اتوموبیل جمع وجوری است
Signal a car to stop . علامت بده که یک اتوموبیل بایستد
Our car was stuck in the اتوموبیل ما در گه گیر کرده بود
Dont stick your head out of the car window. سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
The car hasnt got enough pull for the uphI'll. اتوموبیل سر با لائی را نمی کشد
This is a very solid car. این اتوموبیل خیلی محکم است
This car is of Iranian make (manufacture). این اتوموبیل ساخت ایران است
WI'll you give the car a wash (wash – down) please. ممکن است لطفا" اتوموبیل رابشوئید
Let the car cool off. بگذار اتوموبیل یکقدری خنک بشود
The police officer took down the car number . افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
The car in front is obstructintg us. اتوموبیل جلویی به ما راه نمی دهد
pull over اتوموبیل را بکنار جاده راندن کنار زدن
The car engine doesnt run ( work ) . موتور اتوموبیل کارنمی کند ( از کار ؟ فتاده )
This car is assembled in Iran. این اتوموبیل رادرایران سوار می کنند (مونتاژ )
This car is heavy on petrol ( gas ) . این اتوموبیل مصرف بنزینش زیاد است
This car can hold 6 persons comefortably. دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
He smuggled the car into England ( across the British frontier ) . اتوموبیل را قاچاقی وارد مرز انگلستان کرد
This car wI'll do beautifully . این اتوموبیل قشنگ بدرد مان می خورد
New and used cars are sold here . انواع اتوموبیل های نو وکهنه بفروش می رسد
Car no. 6 is leading. اتوموبیل شماره 6 ازهمه جلوتر حرکت می کند (درمسابقات )
The car is now in perfect running order . اتوموبیل الان دیگه مرتب وخوب کارمی کند
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
The two cars had a head –on collision. دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو)
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
I have a carton of cigarettes من یک ... دارم.
I want to have a word with you . I want you . کارت دارم
i maintain عقیده دارم که ...
close the door please خواهش دارم
I agree. قبول دارم.
i wish to stay here میل دارم ...
I have a headache. من سر درد دارم.
it is in my recollection یاد دارم
I have tobacco. من یک توتون دارم.
I am standing by you . I am right behind you . هوایت را دارم
I'm in a hurry. من عجله دارم
I'm in a hurry. من عجله دارم.
own a house خانهای دارم
my a is 0 years من 04سال دارم
I have a question. من یک سئوال دارم.
I need my e من دوست دارم
I'm in doubt about it. من بهش شک دارم.
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
I am deae beat . I am tired out . از خستگی دارم غش می کنم
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
I have cigar من یک سیگار برگ دارم.
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
I am staying at the hotel. در هتل منزل دارم.
I owe her a grudge حق دارم که با اولج باشم
I am beginning to realize ( understand ) . کم کم دارم متوجه می شوم
I am in a great hurry . I am pressed for time . خیلی عجله دارم
I feel like throwing up. <idiom> دارم بالا میارم.
I feel nauseated. حالت تهوع دارم.
I have a pain in my chest. سینه درد دارم
I believe in God. من به خدا ایمان دارم.
I have an appointment with the dentist. با دندانساز قرار دارم
I am over 50 years old. من ۵۰ سال بیشتر دارم.
i humbly request that خواهش عاجزانه دارم که ...
i have a hunch that سخت گمان دارم که
I am positive that ... من اطمینان کامل دارم که ...
i am busy at the moment اکنون کار دارم
i have a silk rug Štoo یک قالیچه ابریشمی هم دارم
i have a suit to the shah به شاه عرض دارم
i am purposed to go قصد دارم بروم
i am rials in pocket سه ریال در جیب دارم
iam ill bested موقعیت بدی دارم
i yearn for ارزوی استراحت دارم
i stand to it that جدا عقیده دارم که
i am reluctant to go اکراه دارم از رفتن
i am purposed to go در نظر دارم بروم
i have a hunch that بیم یافن ان دارم که ...
i am famishing از گرسنگی دارم می میرم
i am on the wrong side of 0 من بیش از 05 سال دارم
wraiths خیال
mind خیال
apparition خیال
apparitions خیال
figments خیال
notional خیال
figment خیال
fantasies خیال
fantasy خیال
inapprehensive بی خیال
hallucinations خیال
carefree بی خیال
fiction خیال
minding خیال
minds خیال
fancying خیال
fancy خیال
fanciest خیال
fancies خیال
fancied خیال
idealogy خیال
whims خیال
whim خیال
notions خیال
plan خیال
plans خیال
design خیال
designs خیال
notion خیال
spectrum خیال
hallucination خیال
ideologies خیال
intentions خیال
humours خیال
humouring خیال
humoured خیال
humour خیال
ideology خیال
humors خیال
freewheeling بی خیال
phantasy خیال
wraith خیال
phantasma خیال
humored خیال
phantoms خیال
intention خیال
humoring خیال
dump خیال
fictions خیال
phantom خیال
fata morgana خیال
fantasm خیال
get off بی خیال شدن
doubleganger خیال
conceptualization خیال
do tell me خواهش دارم بمن بگویید
much as I'd like to <idiom> با اینکه اینقدر دوست دارم
I am very busy today . امروز خیلی کار دارم
I love her with my whole being . با تمام وجود دوستش دارم
I would like to know the truth. من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
I have a date with my fiandee. با نامزدم قرار ملاقات دارم
He owes me some money. از او پول می خواهم (طلب دارم )
i intend to stay here قصد دارم اینجا بمانم
i own to having done it اقرار دارم که ان کار را کرده ام
I have to study من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
please dont forget it خواهش دارم فراموش نکنید
I live a very regular life . زندگی خیلی منظمی دارم
i have worse to tell you بدتر از این دارم که بشمابگویم
i heed your help به مساعدت شما احتیاج دارم
I'll need a plot of land . یک قطعه زمین لازم دارم
I like it. دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
I am going on twenty. دارم می روم توی 20سالگی ؟
i have come on business کاری دارم اینجا امدم
i am in a hurry for it عجله دارم یا در شتاب هستم
i have a suit to the shah عریضه برای شاه دارم
I'm working on it. دارم روش کار میکنم.
I have a steady monthly income. درآمد ماهیانه ثابتی دارم
It pleases me. دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
I have all kinds of problems. هزار جور گرفتار ؟ دارم
thank tou for that book خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
starry eyed خیال پرور
deems خیال کردن
puzzleheaded اشفته خیال
starry eyed خیال اندیش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com