Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
Other Matches
I'll show you ! just you wait !
حالاخواهی دید ! ( درمقام تهدید )
To put in an appearance .
نشانت میدهم ( درمقام تهدید)
Is that your final word ?
همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper !
آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
I feel relieved because of that issue!
خیال من را از این بابت راحت کردی!
You neednt worry . Dont bother your head.
خیالت راحت باشد
between
دربین درمقام مقایسه
To lodge a complaint .
درمقام شکایت بر آمدن
And exactly what do you mean by that ?
مقصود ؟( درمقام اعتراض )
Dont mention it . You are welcome.
اختیار دارید (درمقام تعارف )
It is very gracious of you .
لطف فرمودید ( درمقام طعنه )
May I trouble you to pass the salt please.
ممکن است بی زحمت حرف نزنی ( درمقام طعنه )
If only she would marry me !
اگر فقط با من ازدواج می کرد ( درمقام آرزو کردن)
kurdish
کردی
orbicularity
کردی
kurdistan
قالیچه کردی
You did well. Good for you.
خوب کردی
inside kick and overarm control
لنگ کردی
You have piqued my interest in ...
تو من را به ... علاقه مند کردی.
How much did you spend?
تو چقدر خرج کردی؟
There you go again !
باز که دوباره شروع کردی !
Touché!
خوب تلافی کردی!
[در بحثی]
Touché!
خوب مقابله کردی!
[در بحثی]
to live extempore
کردی خوردی زندگی کردن
Did you ever find that pen you lost ?
قلمت که گم شده بود پیدا کردی ؟
Tell me hpw you escaped.
برایم بگه چطور فرار کردی
You pulled a fast one. That was a neat trick you played.
خوب حقه زدی ( سوار کردی )
what have you
[ gone and]
done now!
حالا دیگه چه فوزولی
[شیطنتی]
کردی!
What was your net profit?
خرج دررفته چقدر منفعت کردی ؟
He is not such a fool as you assuoed .
آنطور که فرض کردی احمق نیست
It was wrong of you to take the bicycle .
کار غلطی کردی که دوچرخه را برداشتی
Tell me how you escaped?
بگو ببینم چطور فرار کردی ؟
What have you been up to this time?
حالا دیگر چه کار کردی ؟
[کاری خطا یا فضولی]
blackmail
تهدید
blackmailed
تهدید
blackmailing
تهدید
blackmails
تهدید
minacity
تهدید
fulmination
تهدید
menace
تهدید
threats
تهدید
threat
تهدید
intimidation
تهدید
menaces
تهدید
menaced
تهدید
minacious
تهدید کننده
hoid up
راهزنی با تهدید
minatory
تهدید کننده
intimidatory
تهدید امیز
minatory
تهدید امیز
minatorily
از روی تهدید
minaciously
تهدید کنان
launch a threat
تهدید کردن
denounces
تهدید کردن
he threatened or resingn
تهدید کرد
bullyrag
تهدید کردن
denouncing
تهدید کردن
threaten
تهدید کردن
threatened
تهدید کردن
denounced
تهدید کردن
denounce
تهدید کردن
threatens
تهدید کردن
death thread
تهدید به مرگ
coercion
تهدید واجبار
overhangs
تهدید کردن
overhang
تهدید کردن
threat appeal
توسل به تهدید
menaced
تهدید کردن
imminent
تهدید کننده
racketeering
اخاذی به تهدید
menacingly
تهدید کنان
menace
تهدید کردن
threatening
تهدید امیز
threateningly
تهدید امیز
menacing
<adj.>
تهدید آمیز
menacingly
از روی تهدید
threatener
تهدید کننده
threats
تهدید کردن
threat
تهدید کردن
to show one's teeth
تهدید کردن
menaces
تهدید کردن
threats
دشمن تهدید کردن
threaten
تهدید کردن ترساندن
imminently
بطور تهدید کننده
hectors
تهدید یا ازار کردن
hectoring
تهدید یا ازار کردن
hectored
تهدید یا ازار کردن
hector
تهدید یا ازار کردن
intimidates
با تهدید وادار کردن
intimidate
با تهدید وادار کردن
threatens
تهدید کردن ترساندن
threatened
تهدید کردن ترساندن
imminence
خطر تهدید کننده
blackest
تهدید امیز عبوسانه
blacker
تهدید امیز عبوسانه
blacked
تهدید امیز عبوسانه
terrorization
تهدید وارعاب ارعابگری
threat force
نیروی تهدید کننده
threaten with death
تهدید به قتل کردن
impendent
تهدید کننده اویزان
black
تهدید امیز عبوسانه
threat
دشمن تهدید کردن
blacks
تهدید امیز عبوسانه
ripest
رسیده
riper
رسیده
consummating
رسیده
consummated
رسیده
consummate
رسیده
ripe
رسیده
headed
رسیده
consummates
رسیده
mellow
رسیده
mellowed
رسیده
mellowing
رسیده
mellows
رسیده
extorts
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
deterrence
منع از راه ارعاب و تهدید
assault
تهدید به ضرب کردن کسی
assaulted
تهدید به ضرب کردن کسی
assaults
تهدید به ضرب کردن کسی
threat study
بررسی توسعه تهدید دشمن
extorted
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
menaced
چیزی که تهدید کننده است
extorting
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
robbery
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
robberies
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
menace
چیزی که تهدید کننده است
menaces
چیزی که تهدید کننده است
extort
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
approvingly
به تایید رسیده
overdue
موعد رسیده
fullest
بالغ رسیده
full
بالغ رسیده
passed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
agreed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
allowed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
approved
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
authorized
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
overripe
بسیار رسیده
full-fledged
بالغ رسیده
culminant
باوج رسیده
Inc
به ثبت رسیده
floor length
رسیده بکف
ripely
بطور رسیده
over ripe
زیاد رسیده
new come
تازه رسیده
new arrived
تازه رسیده
maturation
رسیده شدن
in wards
کالای رسیده
knee high
بزانو رسیده
jack in office
رسیده است
full fledged
بالغ رسیده
climactic
باوج رسیده
It's time
وقتش رسیده که
in-
:رسیده امده
importing
کالای رسیده
imported
کالای رسیده
import
کالای رسیده
in
:رسیده امده
approved
به تایید رسیده
Damn it, you are late again!
لعنتی باز تو دیر کردی.
[دیر آمدی]
coast is clear
<idiom>
هیچ خطری تورا تهدید نمیکند
He threatened to thrash the life out of me.
مرا به یک کتک حسابی تهدید کرد
inwards
واردات کالای رسیده
Did it ever occur to you that …
تا کنون بفکرت رسیده که ...
on end
<idiom>
بنظر به پایان رسیده
nouveaux-riches
تازه بدوران رسیده
nouveau-riche
تازه بدوران رسیده
nouveau riche
تازه بدوران رسیده
parvenus
تازه بدوران رسیده
parvenu
تازه بدوران رسیده
ripened
رسیده کردن یاشدن
ripening
رسیده کردن یاشدن
I am fed up to the back teeth . I cant stomack it any more.
جانم به لبم رسیده
letterboxes
جعبهی نامههای رسیده
intersection point
نقطه بهم رسیده
indent
سفارش رسیده از خارج
indenting
سفارش رسیده از خارج
indents
سفارش رسیده از خارج
pensionable
وقت بازنشستگی رسیده
raised to the purple
بپایه مترانی رسیده
saturant
بحد اشباع رسیده
jumped-up
تازه به دوران رسیده
letterbox
جعبهی نامههای رسیده
ripen
رسیده کردن یاشدن
ripens
رسیده کردن یاشدن
confirmation
تایید ازاطلاعات رسیده
evaluations
ارزیابی اخبار رسیده
elvis has left the building
<idiom>
[نمایش به اتمام رسیده]
antemortem
مرگ زود رسیده
aggrieved
محنت رسیده مغموم
bequest
ارثی که بنابوصیت رسیده
bequests
ارثی که بنابوصیت رسیده
grown
رسیده جوانه زده
evaluation
ارزیابی اخبار رسیده
he is up a gum tree
کاردبه استخوانش رسیده است
he has been put to his trumps
کاردبه استخوانش رسیده است
if i had brains
<idiom>
اگر عقلم رسیده بود
syngraph
تنظیم کنندگان رسیده باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com