Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
She is too damned fussy
خیلی ادا واطوار دارد
Other Matches
he has much merit
خیلی قابلیت دارد
it is of frequent
خیلی مورد دارد
it is wringing
خیلی تراست یا اب دارد
It is much sought after
خیلی طالب دارد.
He takes ( heels) much interest in politics.
به سیاست خیلی علاقه دارد
This food is very nourshing .
این غذا خیلی قوت دارد
beau
مردیکه خیلی بزن توجه دارد
mincing
پر ادا واطوار قیمه شده
wrought
اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
he has a rushing business
کارش خوب گرفته است کارش خیلی رونق دارد
She is a bit too copy .
خیلی ناز دارد ( ناز میکند )
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
she has a well poised head
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner
<idiom>
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns
<idiom>
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilm
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous
خیلی سنگین خیلی کودن
rattling
خیلی تند خیلی خوب
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
emergency
خیلی خیلی فوری
emergencies
خیلی خیلی فوری
jim dandy
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
copious
خیلی
villainous
خیلی بد
for long
خیلی
to a large extent
خیلی
highly
خیلی
very little
خیلی کم
dumpiness
خیلی
dammit
خیلی
damn
خیلی
many
خیلی
in large quantities
خیلی خیلی
abysmal
<adj.>
خیلی بد
ten
خیلی
routh
خیلی
not a few
خیلی ها
far and away
خیلی
very
خیلی
of vital importance
خیلی ضروری
by leaps and bounds
خیلی تند
benedicite
خیلی خوب
before you can say knife
خیلی زود
in seventh heaven
<idiom>
خیلی خوشحال
in cold blood
<idiom>
خیلی خونسرد
mad as a hornet
<idiom>
خیلی عصبانی
To take with a pinch of salt.
خیلی جدی نگرفتن
far
زیاد خیلی
precipitated
خیلی سریع
precipitate
خیلی سریع
open and shut
خیلی سهل
open-and-shut
خیلی سهل
I had an awful time .
به من خیلی بد گذشت
too tough
خیلی سفت
as good as
خیلی خوب
parlous
خیلی مهیب
at most
خیلی باشد
corking
خیلی زیبا
not so hot
<idiom>
نه خیلی خوب
hand and glove
خیلی صمیمی
hand and glove
خیلی نزدیک
hand in glove
خیلی صمیمی
hand in glove
خیلی نزدیک
decrepit
خیلی پیر
Nothing more, thanks.
خیلی متشکرم.
She is very pretentious.
خیلی ادعادارد
exceeding
خیلی زیاد
giantess
زن خیلی قدبلند
far off
خیلی دور
dead slow
خیلی اهسته
immediate
خیلی فوری
I spoke my mind.
من خیلی رک گفتم.
superabundant
خیلی زیاد
faraway
خیلی دور
far and away
خیلی دور
whopping
خیلی بزرگ
as stiff as a poker
خیلی خشک
many times
<adv.>
خیلی از اوقات
Neanderthal
خیلی کهنه
get up the nerve
<idiom>
خیلی شلوغ
extras
بسیار خیلی
extra-
بسیار خیلی
extra
بسیار خیلی
niftiest
خیلی خوب
flying high
<idiom>
خیلی شادوشنگول
(go over with a) fine-toothed comb
<idiom>
خیلی بادقت
extreme
خیلی زیاد
nifty
خیلی خوب
confidential
خیلی محرمانه
frequently
<adv.>
خیلی از اوقات
skin and bones
<idiom>
خیلی لاغر
(a) snap
<idiom>
خیلی ساده
lots
خیلی زیاد
fortissimo
خیلی بلند
(as) old as the hills
<idiom>
خیلی قدیمی
oodles
خیلی زیاد
hit bottom
<idiom>
خیلی پست
pluperfect
خیلی عالی
niftier
خیلی خوب
a lot of times
<adv.>
خیلی از اوقات
pitch-black
خیلی سیاه
tickled pink
<idiom>
خیلی شادوخوشحال
too bad
<idiom>
خیلی بد ،غم انگیز
to pieces
<idiom>
خیلی زیاده
costs and arm and a leg
<idiom>
خیلی گرونه
precipitating
خیلی سریع
precipitates
خیلی سریع
pitch black
خیلی سیاه
regularly
[often]
<adv.>
خیلی از اوقات
He is a loose card .
خیلی ول است
often
<adv.>
خیلی از اوقات
whackings
خیلی بزرگ
whacking
خیلی بزرگ
oft
[archaic, literary]
<adv.>
خیلی از اوقات
jolly
بذله گو خیلی
on any number of occasions
<adv.>
خیلی از اوقات
precise
خیلی دقیق
piping hot
خیلی داغ
once in the blue moon
خیلی بندرت
quaint
خیلی فریف
to spread like wildfire
خیلی زودمنتشرشدن
frequently
خیلی اوقات
really sick
خیلی محشر
ultraconservative
خیلی محتاط
many people
خیلی از مردم
many people
خیلی اشخاص
many persons
خیلی اشخاص
really wicked
خیلی محشر
lower most
خیلی پست تر
very light
خیلی سبک
well
خیلی خوب
wells
خیلی خوب
overstrung
خیلی حساس
skinless
خیلی حساس
level best
خیلی عالی
level best
خیلی خوب
lily white
خیلی سفید
span new
خیلی تازه
much was said
خیلی حرفهازده شد
much worse
خیلی بدتر
thank you very much
خیلی متشکرم
swith
خیلی عظیم
great
<adj.>
خیلی خوب
wicked
<adj.>
خیلی خوب
sick
[British E]
<adj.>
خیلی خوب
awesome
<adj.>
خیلی خوب
subminiature
خیلی کوچک
Many thanks!
خیلی ممنون!
oftentimes
خیلی اوقات
toploftiness
خیلی متکبر
superrabundant
خیلی زیاد
cool
<adj.>
خیلی خوب
in no time
خیلی زود
iam in bad
خیلی محتاجم
highs
خیلی بزرگ
stentorian
خیلی بلند
goody goody
خیلی خوب
raucous
خیلی نامرتب
seldom
خیلی کم ندرتا
sappy
خیلی احساساتی
pianissmo
خیلی نرم
raff
خیلی زیاد
pixilated
خیلی حساس
immensurable
خیلی قدیم
bone dry
خیلی خشک
senseful
خیلی حساس
ritzy
خیلی شیک
infinitely
خیلی زیاد
highest
خیلی بزرگ
number one
خیلی خوب
precisian
خیلی دقیق
very good
خیلی خوب
goody-goody
خیلی خوب
primely
خیلی خوب
often
خیلی اوقات
goody-goodies
خیلی خوب
glorious
خیلی خوب
high
خیلی بزرگ
rotundily
چاقی خیلی
it is very easily done
خیلی به اسانی
micro-
در معنای خیلی کوچک
voracious
پرولع خیلی گرسنه
not too expensive
خیلی گران نباشد.
freezers
یخچال خیلی سرد
spic and span
<idiom>
خیلی تمیز ومرتب
superstratum
طبقه خیلی بالا
It's too cold.
آن خیلی سرد است.
nobby
فریف خیلی شیک
It's too small
آن خیلی کوچک است.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com