Dictiornary-Farsi | خیلی ازمنزل ما دورنیست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
It is not very far from our house.	خیلی ازمنزل ما دورنیست


Other Matches

it is p that he did not go	احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
out of doors	خارج ازمنزل
out of door	خارج ازمنزل
she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
rattling	خیلی تند خیلی خوب
emergency	خیلی خیلی فوری
emergencies	خیلی خیلی فوری
jim dandy	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
many	خیلی
damn	خیلی
copious	خیلی
dammit	خیلی
in large quantities	خیلی خیلی
to a large extent	خیلی
highly	خیلی
very	خیلی
very little	خیلی کم
for long	خیلی
far and away	خیلی
ten	خیلی
dumpiness	خیلی
not a few	خیلی ها
abysmal <adj.>	خیلی بد
villainous	خیلی بد
routh	خیلی
by leaps and bounds	خیلی تند
senseful	خیلی حساس
Many thanks!	خیلی ممنون!
once in the blue moon	خیلی بندرت
pianissmo	خیلی نرم
benedicite	خیلی خوب
before you can say knife	خیلی زود
bone dry	خیلی خشک
overstrung	خیلی حساس
corking	خیلی زیبا
far off	خیلی دور
far and away	خیلی دور
of vital importance	خیلی ضروری
really sick	خیلی محشر
oftentimes	خیلی اوقات
dead slow	خیلی اهسته
at most	خیلی باشد
number one	خیلی خوب
pitch black	خیلی سیاه
precise	خیلی دقیق
She is very pretentious.	خیلی ادعادارد
too tough	خیلی سفت
jolly	بذله گو خیلی
raff	خیلی زیاد
To take with a pinch of salt.	خیلی جدی نگرفتن
ritzy	خیلی شیک
pitch-black	خیلی سیاه
piping hot	خیلی داغ
primely	خیلی خوب
as stiff as a poker	خیلی خشک
as good as	خیلی خوب
sappy	خیلی احساساتی
pixilated	خیلی حساس
far	زیاد خیلی
great <adj.>	خیلی خوب
precisian	خیلی دقیق
skinless	خیلی حساس
lower most	خیلی پست تر
many persons	خیلی اشخاص
wicked <adj.>	خیلی خوب
to spread like wildfire	خیلی زودمنتشرشدن
toploftiness	خیلی متکبر
sick [British E] <adj.>	خیلی خوب
cool <adj.>	خیلی خوب
in no time	خیلی زود
it is very easily done	خیلی به اسانی
thank you very much	خیلی متشکرم
swith	خیلی عظیم
many people	خیلی از مردم
lily white	خیلی سفید
level best	خیلی خوب
level best	خیلی عالی
superrabundant	خیلی زیاد
many people	خیلی اشخاص
immensurable	خیلی قدیم
ultraconservative	خیلی محتاط
very light	خیلی سبک
hand in glove	خیلی نزدیک
hand in glove	خیلی صمیمی
hand and glove	خیلی نزدیک
hand and glove	خیلی صمیمی
much worse	خیلی بدتر
really wicked	خیلی محشر
awesome <adj.>	خیلی خوب
iam in bad	خیلی محتاجم
rotundily	چاقی خیلی
subminiature	خیلی کوچک
span new	خیلی تازه
much was said	خیلی حرفهازده شد
giantess	زن خیلی قدبلند
(as) old as the hills <idiom>	خیلی قدیمی
in seventh heaven <idiom>	خیلی خوشحال
often	خیلی اوقات
(go over with a) fine-toothed comb <idiom>	خیلی بادقت
in cold blood <idiom>	خیلی خونسرد
flying high <idiom>	خیلی شادوشنگول
infinitely	خیلی زیاد
exceeding	خیلی زیاد
to pieces <idiom>	خیلی زیاده
mad as a hornet <idiom>	خیلی عصبانی
precipitate	خیلی سریع
many times <adv.>	خیلی از اوقات
often <adv.>	خیلی از اوقات
oft [archaic, literary] <adv.>	خیلی از اوقات
on any number of occasions <adv.>	خیلی از اوقات
decrepit	خیلی پیر
precipitating	خیلی سریع
precipitates	خیلی سریع
precipitated	خیلی سریع
extra	بسیار خیلی
faraway	خیلی دور
whopping	خیلی بزرگ
fortissimo	خیلی بلند
hit bottom <idiom>	خیلی پست
open and shut	خیلی سهل
open-and-shut	خیلی سهل
parlous	خیلی مهیب
I had an awful time .	به من خیلی بد گذشت
superabundant	خیلی زیاد
skin and bones <idiom>	خیلی لاغر
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
too bad <idiom>	خیلی بد ،غم انگیز
extra-	بسیار خیلی
stentorian	خیلی بلند
tickled pink <idiom>	خیلی شادوخوشحال
extras	بسیار خیلی
costs and arm and a leg <idiom>	خیلی گرونه
He is a loose card .	خیلی ول است
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
frequently <adv.>	خیلی از اوقات
a lot of times <adv.>	خیلی از اوقات
highs	خیلی بزرگ
confidential	خیلی محرمانه
lots	خیلی زیاد
immediate	خیلی فوری
well	خیلی خوب
oodles	خیلی زیاد
glorious	خیلی خوب
very good	خیلی خوب
Nothing more, thanks.	خیلی متشکرم.
goody-goodies	خیلی خوب
goody goody	خیلی خوب
Neanderthal	خیلی کهنه
raucous	خیلی نامرتب
seldom	خیلی کم ندرتا
pluperfect	خیلی عالی
goody-goody	خیلی خوب
nifty	خیلی خوب
not so hot <idiom>	نه خیلی خوب
highest	خیلی بزرگ
high	خیلی بزرگ
regularly [often] <adv.>	خیلی از اوقات
wells	خیلی خوب
frequently	خیلی اوقات
quaint	خیلی فریف
I spoke my mind.	من خیلی رک گفتم.
extreme	خیلی زیاد
niftiest	خیلی خوب
whacking	خیلی بزرگ
whackings	خیلی بزرگ
niftier	خیلی خوب
superstratum	طبقه خیلی بالا
highway robbery <idiom>	قیمت خیلی بالا
ultramodernist	ادم خیلی متجدد
look at the world through rose-colored glasses <idiom>	خیلی مثبت بودن
like mad <idiom>	خیلی سریعودیوانه وار
fall for <idiom>	خیلی عاشق بودن
slather	خیلی پخش کردن
do the trick <idiom>	خیلی خوب کارکردن
fit to be tied <idiom>	خیلی عصبانی وناامید
from way back <idiom>	مدت خیلی درازی
an arm and a leg <idiom>	پول خیلی زیاد
foam at the mouth <idiom>	خیلی عصبانی شدن
I greatly appreciate it. [ I am very greatful]	خیلی قدردانی می کنم.
good sport <idiom>	کسی که خیلی میبازد
eyes pop out <idiom>	خیلی متعجب شدن
We get along splendidly(fine)	خیلی با هم جور هستیم
It's too hot.	آن خیلی گرم است.
It's too cold.	آن خیلی سرد است.
nutty as a fruitcake <idiom>	خیلی دیوانه وابله
What impudence!what never !what cheek!	واقعا" که خیلی رو می خواهد !
He is as bold as brass. He has a never .	خیلی پررو است
very short	شعاع عمل خیلی کم
very short	برد خیلی کوتاه
very many book	کتابهای خیلی زیاد