Dictiornary-Farsi | خیلی خر توخر بود ( خر تو الاغ عجیبی بود ) | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
It was an absolut chaos .	خیلی خر توخر بود ( خر تو الاغ عجیبی بود )


Other Matches

What a coincidence !	چه تصادف ( اتفاق )عجیبی
burro	الاغ
burros	الاغ
naddy	الاغ
jackasses	الاغ نر
donkeys	الاغ
donkey	الاغ
ass	الاغ
asses	الاغ
moke	الاغ
jackass	الاغ نر
donkey baseball	بیس بال تفریحی با الاغ
she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
rattling	خیلی تند خیلی خوب
emergency	خیلی خیلی فوری
emergencies	خیلی خیلی فوری
jim dandy	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
in large quantities	خیلی خیلی
dumpiness	خیلی
routh	خیلی
to a large extent	خیلی
damn	خیلی
for long	خیلی
not a few	خیلی ها
ten	خیلی
far and away	خیلی
many	خیلی
very	خیلی
copious	خیلی
highly	خیلی
very little	خیلی کم
dammit	خیلی
villainous	خیلی بد
abysmal <adj.>	خیلی بد
giantess	زن خیلی قدبلند
hand and glove	خیلی نزدیک
bone dry	خیلی خشک
far and away	خیلی دور
far off	خیلی دور
number one	خیلی خوب
precise	خیلی دقیق
dead slow	خیلی اهسته
as good as	خیلی خوب
senseful	خیلی حساس
far	زیاد خیلی
too tough	خیلی سفت
Nothing more, thanks.	خیلی متشکرم.
Many thanks!	خیلی ممنون!
piping hot	خیلی داغ
pitch-black	خیلی سیاه
pitch black	خیلی سیاه
as stiff as a poker	خیلی خشک
at most	خیلی باشد
corking	خیلی زیبا
sappy	خیلی احساساتی
by leaps and bounds	خیلی تند
She is very pretentious.	خیلی ادعادارد
benedicite	خیلی خوب
before you can say knife	خیلی زود
jolly	بذله گو خیلی
raff	خیلی زیاد
much worse	خیلی بدتر
much was said	خیلی حرفهازده شد
thank you very much	خیلی متشکرم
many persons	خیلی اشخاص
many people	خیلی اشخاص
many people	خیلی از مردم
swith	خیلی عظیم
of vital importance	خیلی ضروری
primely	خیلی خوب
precisian	خیلی دقیق
once in the blue moon	خیلی بندرت
pixilated	خیلی حساس
pianissmo	خیلی نرم
subminiature	خیلی کوچک
overstrung	خیلی حساس
superrabundant	خیلی زیاد
span new	خیلی تازه
ritzy	خیلی شیک
oftentimes	خیلی اوقات
lower most	خیلی پست تر
lily white	خیلی سفید
level best	خیلی خوب
rotundily	چاقی خیلی
very light	خیلی سبک
iam in bad	خیلی محتاجم
really wicked	خیلی محشر
really sick	خیلی محشر
hand in glove	خیلی نزدیک
skinless	خیلی حساس
immensurable	خیلی قدیم
in no time	خیلی زود
level best	خیلی عالی
wicked <adj.>	خیلی خوب
sick [British E] <adj.>	خیلی خوب
to spread like wildfire	خیلی زودمنتشرشدن
toploftiness	خیلی متکبر
it is very easily done	خیلی به اسانی
ultraconservative	خیلی محتاط
cool <adj.>	خیلی خوب
awesome <adj.>	خیلی خوب
great <adj.>	خیلی خوب
hand in glove	خیلی صمیمی
oft [archaic, literary] <adv.>	خیلی از اوقات
often	خیلی اوقات
(go over with a) fine-toothed comb <idiom>	خیلی بادقت
in cold blood <idiom>	خیلی خونسرد
infinitely	خیلی زیاد
to pieces <idiom>	خیلی زیاده
flying high <idiom>	خیلی شادوشنگول
too bad <idiom>	خیلی بد ،غم انگیز
faraway	خیلی دور
in seventh heaven <idiom>	خیلی خوشحال
highs	خیلی بزرگ
mad as a hornet <idiom>	خیلی عصبانی
hand and glove	خیلی صمیمی
on any number of occasions <adv.>	خیلی از اوقات
regularly [often] <adv.>	خیلی از اوقات
highest	خیلی بزرگ
precipitating	خیلی سریع
precipitates	خیلی سریع
precipitated	خیلی سریع
precipitate	خیلی سریع
exceeding	خیلی زیاد
tickled pink <idiom>	خیلی شادوخوشحال
decrepit	خیلی پیر
open and shut	خیلی سهل
open-and-shut	خیلی سهل
parlous	خیلی مهیب
hit bottom <idiom>	خیلی پست
stentorian	خیلی بلند
immediate	خیلی فوری
superabundant	خیلی زیاد
He is a loose card .	خیلی ول است
fortissimo	خیلی بلند
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
extras	بسیار خیلی
costs and arm and a leg <idiom>	خیلی گرونه
extra	بسیار خیلی
extra-	بسیار خیلی
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
skin and bones <idiom>	خیلی لاغر
whopping	خیلی بزرگ
I had an awful time .	به من خیلی بد گذشت
(as) old as the hills <idiom>	خیلی قدیمی
often <adv.>	خیلی از اوقات
pluperfect	خیلی عالی
very good	خیلی خوب
glorious	خیلی خوب
well	خیلی خوب
I spoke my mind.	من خیلی رک گفتم.
lots	خیلی زیاد
wells	خیلی خوب
To take with a pinch of salt.	خیلی جدی نگرفتن
oodles	خیلی زیاد
goody-goody	خیلی خوب
extreme	خیلی زیاد
seldom	خیلی کم ندرتا
raucous	خیلی نامرتب
goody goody	خیلی خوب
goody-goodies	خیلی خوب
Neanderthal	خیلی کهنه
confidential	خیلی محرمانه
quaint	خیلی فریف
nifty	خیلی خوب
not so hot <idiom>	نه خیلی خوب
high	خیلی بزرگ
frequently <adv.>	خیلی از اوقات
a lot of times <adv.>	خیلی از اوقات
frequently	خیلی اوقات
whacking	خیلی بزرگ
many times <adv.>	خیلی از اوقات
niftiest	خیلی خوب
niftier	خیلی خوب
whackings	خیلی بزرگ
very high frequency	فرکانس خیلی زیاد
slather	خیلی پخش کردن
look at the world through rose-colored glasses <idiom>	خیلی مثبت بودن
like mad <idiom>	خیلی سریعودیوانه وار
I greatly appreciate it. [ I am very greatful]	خیلی قدردانی می کنم.
foam at the mouth <idiom>	خیلی عصبانی شدن
eyes pop out <idiom>	خیلی متعجب شدن
an arm and a leg <idiom>	پول خیلی زیاد
fall for <idiom>	خیلی عاشق بودن
do the trick <idiom>	خیلی خوب کارکردن
they make much noise	خیلی صدا می کنند
superstratum	طبقه خیلی بالا
fit to be tied <idiom>	خیلی عصبانی وناامید
good sport <idiom>	کسی که خیلی میبازد
highway robbery <idiom>	قیمت خیلی بالا