Dictiornary-Farsi | خیلی خیلی فوری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (2 milliseconds)

English	Persian
emergencies	خیلی خیلی فوری
emergency	خیلی خیلی فوری


Search result with all words

immediate	خیلی فوری
Other Matches

she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
rattling	خیلی تند خیلی خوب
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
jim dandy	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
many	خیلی
dumpiness	خیلی
far and away	خیلی
ten	خیلی
to a large extent	خیلی
for long	خیلی
very	خیلی
copious	خیلی
highly	خیلی
abysmal <adj.>	خیلی بد
villainous	خیلی بد
dammit	خیلی
damn	خیلی
very little	خیلی کم
not a few	خیلی ها
routh	خیلی
in large quantities	خیلی خیلی
jolly	بذله گو خیلی
in cold blood <idiom>	خیلی خونسرد
whacking	خیلی بزرگ
flying high <idiom>	خیلی شادوشنگول
whackings	خیلی بزرگ
(go over with a) fine-toothed comb <idiom>	خیلی بادقت
in seventh heaven <idiom>	خیلی خوشحال
niftier	خیلی خوب
I had an awful time .	به من خیلی بد گذشت
not so hot <idiom>	نه خیلی خوب
He is a loose card .	خیلی ول است
piping hot	خیلی داغ
pitch-black	خیلی سیاه
pitch black	خیلی سیاه
precise	خیلی دقیق
mad as a hornet <idiom>	خیلی عصبانی
niftiest	خیلی خوب
Neanderthal	خیلی کهنه
confidential	خیلی محرمانه
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
extreme	خیلی زیاد
hit bottom <idiom>	خیلی پست
(as) old as the hills <idiom>	خیلی قدیمی
skin and bones <idiom>	خیلی لاغر
oodles	خیلی زیاد
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
pluperfect	خیلی عالی
lots	خیلی زیاد
tickled pink <idiom>	خیلی شادوخوشحال
too bad <idiom>	خیلی بد ،غم انگیز
to pieces <idiom>	خیلی زیاده
nifty	خیلی خوب
far	زیاد خیلی
as good as	خیلی خوب
many people	خیلی از مردم
primely	خیلی خوب
raff	خیلی زیاد
ritzy	خیلی شیک
rotundily	چاقی خیلی
sappy	خیلی احساساتی
in no time	خیلی زود
senseful	خیلی حساس
immensurable	خیلی قدیم
many people	خیلی اشخاص
skinless	خیلی حساس
many persons	خیلی اشخاص
precisian	خیلی دقیق
pixilated	خیلی حساس
lower most	خیلی پست تر
lily white	خیلی سفید
level best	خیلی خوب
level best	خیلی عالی
much was said	خیلی حرفهازده شد
much worse	خیلی بدتر
of vital importance	خیلی ضروری
oftentimes	خیلی اوقات
it is very easily done	خیلی به اسانی
overstrung	خیلی حساس
pianissmo	خیلی نرم
span new	خیلی تازه
subminiature	خیلی کوچک
far off	خیلی دور
bone dry	خیلی خشک
number one	خیلی خوب
dead slow	خیلی اهسته
She is very pretentious.	خیلی ادعادارد
corking	خیلی زیبا
by leaps and bounds	خیلی تند
benedicite	خیلی خوب
before you can say knife	خیلی زود
at most	خیلی باشد
giantess	زن خیلی قدبلند
hand and glove	خیلی صمیمی
superrabundant	خیلی زیاد
swith	خیلی عظیم
thank you very much	خیلی متشکرم
iam in bad	خیلی محتاجم
to spread like wildfire	خیلی زودمنتشرشدن
toploftiness	خیلی متکبر
ultraconservative	خیلی محتاط
very light	خیلی سبک
hand in glove	خیلی نزدیک
hand in glove	خیلی صمیمی
hand and glove	خیلی نزدیک
as stiff as a poker	خیلی خشک
frequently <adv.>	خیلی از اوقات
decrepit	خیلی پیر
a lot of times <adv.>	خیلی از اوقات
high	خیلی بزرگ
highest	خیلی بزرگ
many times <adv.>	خیلی از اوقات
often <adv.>	خیلی از اوقات
oft [archaic, literary] <adv.>	خیلی از اوقات
regularly [often] <adv.>	خیلی از اوقات
wicked <adj.>	خیلی خوب
sick [British E] <adj.>	خیلی خوب
cool <adj.>	خیلی خوب
whopping	خیلی بزرگ
awesome <adj.>	خیلی خوب
on any number of occasions <adv.>	خیلی از اوقات
great <adj.>	خیلی خوب
highs	خیلی بزرگ
often	خیلی اوقات
Many thanks!	خیلی ممنون!
parlous	خیلی مهیب
open-and-shut	خیلی سهل
open and shut	خیلی سهل
extra	بسیار خیلی
extra-	بسیار خیلی
superabundant	خیلی زیاد
I spoke my mind.	من خیلی رک گفتم.
frequently	خیلی اوقات
really wicked	خیلی محشر
really sick	خیلی محشر
infinitely	خیلی زیاد
exceeding	خیلی زیاد
extras	بسیار خیلی
precipitating	خیلی سریع
well	خیلی خوب
far and away	خیلی دور
wells	خیلی خوب
fortissimo	خیلی بلند
precipitates	خیلی سریع
precipitated	خیلی سریع
precipitate	خیلی سریع
glorious	خیلی خوب
very good	خیلی خوب
stentorian	خیلی بلند
seldom	خیلی کم ندرتا
raucous	خیلی نامرتب
goody goody	خیلی خوب
goody-goodies	خیلی خوب
goody-goody	خیلی خوب
Nothing more, thanks.	خیلی متشکرم.
too tough	خیلی سفت
To take with a pinch of salt.	خیلی جدی نگرفتن
once in the blue moon	خیلی بندرت
faraway	خیلی دور
costs and arm and a leg <idiom>	خیلی گرونه
quaint	خیلی فریف
aquamarine <adj.> <noun>	آبی خیلی روشن
far cry from <idiom>	[خیلی فرق داره با]
ultramodernist	ادم خیلی متجدد
ultrashort wave	موج خیلی کوتاه
very high	ارتفاع خیلی بالا
very high frequency	فرکانس خیلی زیاد
mammoth task	وظیفه خیلی بزرگ
very light	خیلی روشن یا کم رنگ
slather	خیلی پخش کردن
ultramodern	خیلی جدید متجدد
minicam	دوربین خیلی کوچک
oodlins	خیلی زیاد توده
oxbags	شلوار خیلی گشاد
oxford bags	شلوار خیلی گشاد
nobby	فریف خیلی شیک
superstratum	طبقه خیلی بالا
pianissmo	خیلی ارام بنوازید
they make much noise	خیلی صدا می کنند
ultra	خیلی متعصب مافوق
minicamera	دوربین خیلی کوچک
We get along splendidly(fine)	خیلی با هم جور هستیم
It's too cold.	آن خیلی سرد است.
on a dime <idiom>	درزمان خیلی کوتاه
look at the world through rose-colored glasses <idiom>	خیلی مثبت بودن
like mad <idiom>	خیلی سریعودیوانه وار
highway robbery <idiom>	قیمت خیلی بالا
good sport <idiom>	کسی که خیلی میبازد
I greatly appreciate it. [ I am very greatful]	خیلی قدردانی می کنم.
scrupulously <adv.>	خیلی دقیق وسواسی
from way back <idiom>	مدت خیلی درازی