English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
i was very u. at that game خیلی در ان بازی بد اوردم
Other Matches
smash hit <idiom> نمایش ،بازی یا فیلم خیلی موفق
to blast something با صدای خیلی بلند بازی کردن [آلت موسیقی]
i got it over board انرادرکشتی اوردم
i had hom there اینجا گیرش اوردم
i did my very best منتهای کوشش خود را بعمل اوردم
mach no سرعت لازم را به دست اوردم یا نیاوردم در رهگیری هوایی
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
ponderous خیلی سنگین خیلی کودن
rattling خیلی تند خیلی خوب
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
emergencies خیلی خیلی فوری
emergency خیلی خیلی فوری
jim dandy ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest) <idiom> بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
for long خیلی
copious خیلی
highly خیلی
abysmal <adj.> خیلی بد
to a large extent خیلی
very خیلی
very little خیلی کم
in large quantities خیلی خیلی
not a few خیلی ها
routh خیلی
villainous خیلی بد
damn خیلی
dammit خیلی
ten خیلی
dumpiness خیلی
far and away خیلی
many خیلی
extra- بسیار خیلی
of vital importance خیلی ضروری
extras بسیار خیلی
oftentimes خیلی اوقات
bone dry خیلی خشک
primely خیلی خوب
pianissmo خیلی نرم
number one خیلی خوب
much was said خیلی حرفهازده شد
extra بسیار خیلی
She is very pretentious. خیلی ادعادارد
many persons خیلی اشخاص
many people خیلی اشخاص
many people خیلی از مردم
very light خیلی سبک
span new خیلی تازه
skinless خیلی حساس
exceeding خیلی زیاد
thank you very much خیلی متشکرم
fortissimo خیلی بلند
senseful خیلی حساس
raff خیلی زیاد
ritzy خیلی شیک
rotundily چاقی خیلی
swith خیلی عظیم
to spread like wildfire خیلی زودمنتشرشدن
much worse خیلی بدتر
subminiature خیلی کوچک
superrabundant خیلی زیاد
ultraconservative خیلی محتاط
overstrung خیلی حساس
toploftiness خیلی متکبر
pixilated خیلی حساس
precisian خیلی دقیق
sappy خیلی احساساتی
precipitate خیلی سریع
extreme خیلی زیاد
pluperfect خیلی عالی
jolly بذله گو خیلی
precise خیلی دقیق
pitch black خیلی سیاه
pitch-black خیلی سیاه
piping hot خیلی داغ
far زیاد خیلی
as good as خیلی خوب
as stiff as a poker خیلی خشک
at most خیلی باشد
Neanderthal خیلی کهنه
precipitated خیلی سریع
precipitates خیلی سریع
precipitating خیلی سریع
whacking خیلی بزرگ
whackings خیلی بزرگ
niftier خیلی خوب
niftiest خیلی خوب
nifty خیلی خوب
lots خیلی زیاد
oodles خیلی زیاد
confidential خیلی محرمانه
before you can say knife خیلی زود
benedicite خیلی خوب
whopping خیلی بزرگ
faraway خیلی دور
parlous خیلی مهیب
open-and-shut خیلی سهل
open and shut خیلی سهل
iam in bad خیلی محتاجم
immensurable خیلی قدیم
in no time خیلی زود
it is very easily done خیلی به اسانی
level best خیلی عالی
level best خیلی خوب
lily white خیلی سفید
hand in glove خیلی نزدیک
superabundant خیلی زیاد
by leaps and bounds خیلی تند
corking خیلی زیبا
dead slow خیلی اهسته
far and away خیلی دور
decrepit خیلی پیر
far off خیلی دور
immediate خیلی فوری
giantess زن خیلی قدبلند
hand and glove خیلی صمیمی
hand and glove خیلی نزدیک
hand in glove خیلی صمیمی
lower most خیلی پست تر
get up the nerve <idiom> خیلی شلوغ
really sick خیلی محشر
highs خیلی بزرگ
highest خیلی بزرگ
high خیلی بزرگ
skin and bones <idiom> خیلی لاغر
(a) snap <idiom> خیلی ساده
wells خیلی خوب
many times <adv.> خیلی از اوقات
frequently <adv.> خیلی از اوقات
hit bottom <idiom> خیلی پست
a lot of times <adv.> خیلی از اوقات
(as) old as the hills <idiom> خیلی قدیمی
well خیلی خوب
I spoke my mind. من خیلی رک گفتم.
not so hot <idiom> نه خیلی خوب
cool <adj.> خیلی خوب
Nothing more, thanks. خیلی متشکرم.
frequently خیلی اوقات
too tough خیلی سفت
too bad <idiom> خیلی بد ،غم انگیز
really wicked خیلی محشر
to pieces <idiom> خیلی زیاده
in cold blood <idiom> خیلی خونسرد
quaint خیلی فریف
in seventh heaven <idiom> خیلی خوشحال
mad as a hornet <idiom> خیلی عصبانی
Many thanks! خیلی ممنون!
often خیلی اوقات
oft [archaic, literary] <adv.> خیلی از اوقات
costs and arm and a leg <idiom> خیلی گرونه
sick [British E] <adj.> خیلی خوب
wicked <adj.> خیلی خوب
tickled pink <idiom> خیلی شادوخوشحال
infinitely خیلی زیاد
To take with a pinch of salt. خیلی جدی نگرفتن
stentorian خیلی بلند
once in the blue moon خیلی بندرت
I had an awful time . به من خیلی بد گذشت
glorious خیلی خوب
often <adv.> خیلی از اوقات
seldom خیلی کم ندرتا
raucous خیلی نامرتب
goody goody خیلی خوب
(go over with a) fine-toothed comb <idiom> خیلی بادقت
goody-goodies خیلی خوب
goody-goody خیلی خوب
flying high <idiom> خیلی شادوشنگول
very good خیلی خوب
awesome <adj.> خیلی خوب
regularly [often] <adv.> خیلی از اوقات
on any number of occasions <adv.> خیلی از اوقات
great <adj.> خیلی خوب
He is a loose card . خیلی ول است
scrupulously <adv.> خیلی دقیق وسواسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com