Dictiornary-Farsi | خیلی مته روی خشخاش نگذارید | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
don't split hairs this much <idiom>	خیلی مته روی خشخاش نگذارید


Other Matches

stick to your last	یا از حدخود بیرون نگذارید
red weed	گل خشخاش
poppy	خشخاش
poppies	خشخاش
corn rose	گل خشخاش
popy head	خشخاش
popied	خشخاش دار
poppied	اراسته به خشخاش
headaches	خشخاش وحشی
toothing plane	رنده خشخاش
diacodion	شربت خشخاش
corn flower	گل خشخاش شقایق
headache	خشخاش وحشی
papaverous	دارای خواص خشخاش
nitpicking	مته به خشخاش گذاری
hairsplitting	مته به خشخاش گذاری
copses	خشخاش بستانی شقایق
copse	خشخاش بستانی شقایق
papaverous	خشخاش وار کوکناری
iceland poppy	انواع خشخاش مزروعی چندساله
poppy head	خشخاش ارایش گلدسته واردربالای صندلیهای کلیسا
she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
rattling	خیلی تند خیلی خوب
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
emergency	خیلی خیلی فوری
emergencies	خیلی خیلی فوری
jim dandy	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
many	خیلی
abysmal <adj.>	خیلی بد
copious	خیلی
routh	خیلی
for long	خیلی
ten	خیلی
damn	خیلی
dammit	خیلی
dumpiness	خیلی
highly	خیلی
to a large extent	خیلی
far and away	خیلی
in large quantities	خیلی خیلی
very	خیلی
very little	خیلی کم
not a few	خیلی ها
villainous	خیلی بد
dead slow	خیلی اهسته
at most	خیلی باشد
skin and bones <idiom>	خیلی لاغر
not so hot <idiom>	نه خیلی خوب
as stiff as a poker	خیلی خشک
as good as	خیلی خوب
by leaps and bounds	خیلی تند
far	زیاد خیلی
giantess	زن خیلی قدبلند
far and away	خیلی دور
far off	خیلی دور
too tough	خیلی سفت
Nothing more, thanks.	خیلی متشکرم.
piping hot	خیلی داغ
in cold blood <idiom>	خیلی خونسرد
too bad <idiom>	خیلی بد ،غم انگیز
benedicite	خیلی خوب
before you can say knife	خیلی زود
in seventh heaven <idiom>	خیلی خوشحال
precise	خیلی دقیق
corking	خیلی زیبا
jolly	بذله گو خیلی
pitch black	خیلی سیاه
pitch-black	خیلی سیاه
to pieces <idiom>	خیلی زیاده
mad as a hornet <idiom>	خیلی عصبانی
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
tickled pink <idiom>	خیلی شادوخوشحال
swith	خیلی عظیم
raff	خیلی زیاد
very light	خیلی سبک
primely	خیلی خوب
precisian	خیلی دقیق
pixilated	خیلی حساس
pianissmo	خیلی نرم
overstrung	خیلی حساس
oftentimes	خیلی اوقات
of vital importance	خیلی ضروری
bone dry	خیلی خشک
ritzy	خیلی شیک
rotundily	چاقی خیلی
to spread like wildfire	خیلی زودمنتشرشدن
superrabundant	خیلی زیاد
toploftiness	خیلی متکبر
subminiature	خیلی کوچک
span new	خیلی تازه
ultraconservative	خیلی محتاط
skinless	خیلی حساس
senseful	خیلی حساس
thank you very much	خیلی متشکرم
sappy	خیلی احساساتی
much worse	خیلی بدتر
much was said	خیلی حرفهازده شد
number one	خیلی خوب
He is a loose card .	خیلی ول است
immensurable	خیلی قدیم
iam in bad	خیلی محتاجم
(go over with a) fine-toothed comb <idiom>	خیلی بادقت
flying high <idiom>	خیلی شادوشنگول
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
hit bottom <idiom>	خیلی پست
hand in glove	خیلی نزدیک
hand in glove	خیلی صمیمی
(as) old as the hills <idiom>	خیلی قدیمی
in no time	خیلی زود
I had an awful time .	به من خیلی بد گذشت
She is very pretentious.	خیلی ادعادارد
many persons	خیلی اشخاص
many people	خیلی اشخاص
many people	خیلی از مردم
lower most	خیلی پست تر
lily white	خیلی سفید
level best	خیلی خوب
level best	خیلی عالی
it is very easily done	خیلی به اسانی
hand and glove	خیلی صمیمی
whopping	خیلی بزرگ
decrepit	خیلی پیر
I spoke my mind.	من خیلی رک گفتم.
immediate	خیلی فوری
superabundant	خیلی زیاد
a lot of times <adv.>	خیلی از اوقات
parlous	خیلی مهیب
open-and-shut	خیلی سهل
open and shut	خیلی سهل
high	خیلی بزرگ
Many thanks!	خیلی ممنون!
really wicked	خیلی محشر
really sick	خیلی محشر
faraway	خیلی دور
frequently <adv.>	خیلی از اوقات
many times <adv.>	خیلی از اوقات
often <adv.>	خیلی از اوقات
quaint	خیلی فریف
wells	خیلی خوب
well	خیلی خوب
glorious	خیلی خوب
very good	خیلی خوب
goody-goody	خیلی خوب
goody-goodies	خیلی خوب
goody goody	خیلی خوب
raucous	خیلی نامرتب
seldom	خیلی کم ندرتا
frequently	خیلی اوقات
highest	خیلی بزرگ
highs	خیلی بزرگ
fortissimo	خیلی بلند
oft [archaic, literary] <adv.>	خیلی از اوقات
on any number of occasions <adv.>	خیلی از اوقات
regularly [often] <adv.>	خیلی از اوقات
extras	بسیار خیلی
extra-	بسیار خیلی
extra	بسیار خیلی
exceeding	خیلی زیاد
infinitely	خیلی زیاد
costs and arm and a leg <idiom>	خیلی گرونه
often	خیلی اوقات
stentorian	خیلی بلند
sick [British E] <adj.>	خیلی خوب
wicked <adj.>	خیلی خوب
nifty	خیلی خوب
To take with a pinch of salt.	خیلی جدی نگرفتن
oodles	خیلی زیاد
once in the blue moon	خیلی بندرت
lots	خیلی زیاد
confidential	خیلی محرمانه
cool <adj.>	خیلی خوب
whacking	خیلی بزرگ
hand and glove	خیلی نزدیک
pluperfect	خیلی عالی
extreme	خیلی زیاد
precipitate	خیلی سریع
precipitated	خیلی سریع
precipitates	خیلی سریع
niftiest	خیلی خوب
great <adj.>	خیلی خوب
awesome <adj.>	خیلی خوب
Neanderthal	خیلی کهنه
precipitating	خیلی سریع
whackings	خیلی بزرگ
niftier	خیلی خوب
It's too dark.	آن خیلی تاریک است.
very short	برد خیلی کوتاه
very light	خیلی روشن یا کم رنگ
We had a lovely ( nice ,enjoyable ) time .	به ما خیلی خوش گذشت
It's too hot.	آن خیلی گرم است.
He is as bold as brass. He has a never .	خیلی پررو است