Dictiornary-Farsi | خیلی محتاط | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (3 milliseconds)

English	Persian
ultraconservative	خیلی محتاط


Search result with all words

prim	خیلی محتاط تمیز
Other Matches

cautious	محتاط
chary	محتاط
demure	محتاط
reserved	محتاط
gingerly	محتاط
considerate	محتاط
prudent	محتاط
prudently	محتاط
scrupulous	محتاط
prudential	محتاط
wary	بسیار محتاط
to be wary	محتاط بودن
self contained	با حوصله محتاط
forehanded	محتاط دوراندیش
reticent	محتاط در سخن
indrawn	جذب شده بدرون محتاط
overcautious	بیش از اندازه محتاط وسواسی
she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
rattling	خیلی تند خیلی خوب
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
emergency	خیلی خیلی فوری
emergencies	خیلی خیلی فوری
jim dandy	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
villainous	خیلی بد
copious	خیلی
highly	خیلی
dammit	خیلی
damn	خیلی
ten	خیلی
routh	خیلی
very little	خیلی کم
many	خیلی
abysmal <adj.>	خیلی بد
in large quantities	خیلی خیلی
very	خیلی
far and away	خیلی
for long	خیلی
dumpiness	خیلی
to a large extent	خیلی
not a few	خیلی ها
it is very easily done	خیلی به اسانی
wicked <adj.>	خیلی خوب
sick [British E] <adj.>	خیلی خوب
iam in bad	خیلی محتاجم
superabundant	خیلی زیاد
great <adj.>	خیلی خوب
in no time	خیلی زود
immensurable	خیلی قدیم
awesome <adj.>	خیلی خوب
cool <adj.>	خیلی خوب
corking	خیلی زیبا
by leaps and bounds	خیلی تند
benedicite	خیلی خوب
before you can say knife	خیلی زود
at most	خیلی باشد
as stiff as a poker	خیلی خشک
as good as	خیلی خوب
far	زیاد خیلی
dead slow	خیلی اهسته
hand in glove	خیلی نزدیک
hand and glove	خیلی نزدیک
hand and glove	خیلی صمیمی
really wicked	خیلی محشر
giantess	زن خیلی قدبلند
Many thanks!	خیلی ممنون!
really sick	خیلی محشر
far off	خیلی دور
far and away	خیلی دور
hand in glove	خیلی صمیمی
(go over with a) fine-toothed comb <idiom>	خیلی بادقت
Nothing more, thanks.	خیلی متشکرم.
too tough	خیلی سفت
She is very pretentious.	خیلی ادعادارد
number one	خیلی خوب
bone dry	خیلی خشک
very light	خیلی سبک
toploftiness	خیلی متکبر
to spread like wildfire	خیلی زودمنتشرشدن
thank you very much	خیلی متشکرم
not so hot <idiom>	نه خیلی خوب
mad as a hornet <idiom>	خیلی عصبانی
flying high <idiom>	خیلی شادوشنگول
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
He is a loose card .	خیلی ول است
hit bottom <idiom>	خیلی پست
(as) old as the hills <idiom>	خیلی قدیمی
I had an awful time .	به من خیلی بد گذشت
skin and bones <idiom>	خیلی لاغر
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
tickled pink <idiom>	خیلی شادوخوشحال
too bad <idiom>	خیلی بد ،غم انگیز
to pieces <idiom>	خیلی زیاده
in cold blood <idiom>	خیلی خونسرد
in seventh heaven <idiom>	خیلی خوشحال
swith	خیلی عظیم
superrabundant	خیلی زیاد
overstrung	خیلی حساس
oftentimes	خیلی اوقات
of vital importance	خیلی ضروری
much worse	خیلی بدتر
much was said	خیلی حرفهازده شد
many persons	خیلی اشخاص
many people	خیلی اشخاص
many people	خیلی از مردم
lower most	خیلی پست تر
lily white	خیلی سفید
level best	خیلی خوب
once in the blue moon	خیلی بندرت
pianissmo	خیلی نرم
subminiature	خیلی کوچک
span new	خیلی تازه
skinless	خیلی حساس
senseful	خیلی حساس
sappy	خیلی احساساتی
To take with a pinch of salt.	خیلی جدی نگرفتن
rotundily	چاقی خیلی
ritzy	خیلی شیک
raff	خیلی زیاد
primely	خیلی خوب
precisian	خیلی دقیق
pixilated	خیلی حساس
level best	خیلی عالی
precipitates	خیلی سریع
high	خیلی بزرگ
whacking	خیلی بزرگ
whackings	خیلی بزرگ
niftier	خیلی خوب
niftiest	خیلی خوب
frequently	خیلی اوقات
costs and arm and a leg <idiom>	خیلی گرونه
quaint	خیلی فریف
often <adv.>	خیلی از اوقات
nifty	خیلی خوب
I spoke my mind.	من خیلی رک گفتم.
fortissimo	خیلی بلند
wells	خیلی خوب
faraway	خیلی دور
precipitating	خیلی سریع
precipitate	خیلی سریع
often	خیلی اوقات
highs	خیلی بزرگ
on any number of occasions <adv.>	خیلی از اوقات
oft [archaic, literary] <adv.>	خیلی از اوقات
highest	خیلی بزرگ
infinitely	خیلی زیاد
many times <adv.>	خیلی از اوقات
exceeding	خیلی زیاد
extra	بسیار خیلی
extras	بسیار خیلی
precipitated	خیلی سریع
extra-	بسیار خیلی
frequently <adv.>	خیلی از اوقات
a lot of times <adv.>	خیلی از اوقات
lots	خیلی زیاد
oodles	خیلی زیاد
open-and-shut	خیلی سهل
open and shut	خیلی سهل
seldom	خیلی کم ندرتا
regularly [often] <adv.>	خیلی از اوقات
jolly	بذله گو خیلی
goody-goody	خیلی خوب
pitch-black	خیلی سیاه
pitch black	خیلی سیاه
decrepit	خیلی پیر
parlous	خیلی مهیب
goody-goodies	خیلی خوب
goody goody	خیلی خوب
raucous	خیلی نامرتب
precise	خیلی دقیق
very good	خیلی خوب
piping hot	خیلی داغ
confidential	خیلی محرمانه
glorious	خیلی خوب
immediate	خیلی فوری
Neanderthal	خیلی کهنه
pluperfect	خیلی عالی
well	خیلی خوب
extreme	خیلی زیاد
whopping	خیلی بزرگ
stentorian	خیلی بلند
sky-high	خیلی بالا در اسمان
very many book	کتابهای خیلی زیاد
sky high	خیلی بالا در اسمان
It is quite likely that ….	خیلی احتمال می رود که …
ultra	خیلی متعصب مافوق
so	خیلی باین زیادی
they make much noise	خیلی صدا می کنند
very short	شعاع عمل خیلی کم
ultramodern	خیلی جدید متجدد
hunks	شخص خیلی خسیس
oversimplified	خیلی سهل گرفتن

ultraconservative

خیلی محتاط