English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
wind up <idiom> خیلی هیجان زده شدن
Search result with all words
beside one's self <idiom> خیلی ناامید یا هیجان زده برای انجام کاری
flip one's lid <idiom> خیلی هیجان زده شدن ،کنترل خودرا از دست دادن
I'm dying to know what happened. خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
Other Matches
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous خیلی سنگین خیلی کودن
rattling خیلی تند خیلی خوب
emergency خیلی خیلی فوری
emergencies خیلی خیلی فوری
tornados هیجان
heatedly با هیجان
tornadoes هیجان
tempest هیجان
excitation هیجان
fret هیجان
excitedness هیجان
kippage هیجان
excitment هیجان
thrill هیجان
lather هیجان
tempests هیجان
emotion هیجان
emotions هیجان
ebullient پر هیجان
thrills هیجان
hysterics هیجان
tornado هیجان
frissons هیجان
snit هیجان
fevers هیجان
frisson هیجان
waving هیجان
burning در هیجان
burning هیجان
stour هیجان
ignition هیجان
twitteration هیجان
titillation هیجان
fever هیجان
dithers هیجان
dithered هیجان
dither هیجان
wave هیجان
incensement هیجان
waved هیجان
waves هیجان
frets هیجان
frenzy هیجان
excitedly از روی هیجان
boiled التهاب هیجان
boil التهاب هیجان
boils التهاب هیجان
agitation هیجان تلاطم
aglow در حالت هیجان
chafes به هیجان اوردن
chafing به هیجان اوردن
inflaming به هیجان اوردن
inflames به هیجان اوردن
orgasm شور و هیجان
inflame به هیجان اوردن
twittered هیجان وارتعاش
twittering هیجان وارتعاش
chafe به هیجان اوردن
twitter هیجان وارتعاش
orgasms شور و هیجان
gung-ho پر شور و هیجان
labile affect هیجان نااستوار
cliffhanger <idiom> هیجان انگیز
jumpy هیجان اور
rip roaring هیجان انگیر
effervescency هیجان خروش
inexcitable هیجان ناپذیر
incensive هیجان امیز
impassion به هیجان اوردن
hyperthymia هیجان زدگی
twitters هیجان وارتعاش
to flare up به هیجان امدن
to string up به هیجان اوردن
high-pitched هیجان زده
affectivity هیجان پذیری
appropriate affect هیجان همخوان
rapturous هیجان انگیز
tickled pink هیجان زده
unco هیجان مرموز
jim dandy ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
turn (someone) on <idiom> به هیجان آوردن شخصی
fizzing سرزندگی هیجان داشتن
emote هیجان نشان دادن
emote هیجان بخرج دادن
fizzes سرزندگی هیجان داشتن
fizz سرزندگی هیجان داشتن
buring question مسئله هیجان اور
fizzed سرزندگی هیجان داشتن
heatedly از روی هیجان یا حرارت
abuzz <adj.> پر از سرو صدا، فعالیت و هیجان
home run بازی پر هیجان با امتیازتماس با زمین
go ape <idiom> از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
commove مضطرب ساختن به هیجان اوردن
overworking خسته کردن به هیجان اوردن
manias عشق هیجان بی دلیل وزیاد
mania عشق هیجان بی دلیل وزیاد
hysteric دارای هیجان شدید یاهیستری
thrillers هیجان انگیز مرتعش کننده
thriller هیجان انگیز مرتعش کننده
irritament تحریک کننده هیجان اور
electrifies الکتریکی کردن به هیجان اوردن
electrifying الکتریکی کردن به هیجان اوردن
electrified الکتریکی کردن به هیجان اوردن
overworked خسته کردن به هیجان اوردن
stirring بهم زننده هیجان اور
overwork خسته کردن به هیجان اوردن
electrify الکتریکی کردن به هیجان اوردن
overworks خسته کردن به هیجان اوردن
fury هیجان شدید وتند خشم
It is so exciting! این بسیار هیجان انگیز است!
furore هیجان واضطراب مسری اضطراب عمومی
flag waver مضطرب سازنده تولیدکننده هیجان عمومی
to tie into something [ American E] با هیجان و پر انرژی کاری را شروع کردن
to look forward to something excitedly با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
I was on tiptoe with excitement. از هیجان روی پا بند نمی شدم
to feverishly look forward to something با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
hysteria غش یابیهوشی وحمله در زنان هیجان زیاد
buck fever هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
warm to one's work در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
tearjerker نمایش یاداستان فوق العاده هیجان انگیز واحساساتی
tear jerking نمایش یاداستان فوق العاده هیجان انگیز واحساساتی
yips هیجان و نگرانی از فشارروحی مسابقه که باعث بازی غلط میشود
tempest in a teapot <idiom> درباره چیزی که زیاد مهم نیست به هیجان زده شدن
buck fever هیجان شکارچی تازه کار دردیدن شکار و خطا رفتن تیر
ten خیلی
dumpiness خیلی
many خیلی
not a few خیلی ها
abysmal <adj.> خیلی بد
copious خیلی
routh خیلی
dammit خیلی
damn خیلی
highly خیلی
in large quantities خیلی خیلی
far and away خیلی
for long خیلی
villainous خیلی بد
very خیلی
very little خیلی کم
to a large extent خیلی
fortissimo خیلی بلند
level best خیلی خوب
level best خیلی عالی
(as) old as the hills <idiom> خیلی قدیمی
highs خیلی بزرگ
skin and bones <idiom> خیلی لاغر
many persons خیلی اشخاص
many people خیلی اشخاص
many people خیلی از مردم
lower most خیلی پست تر
lily white خیلی سفید
(a) snap <idiom> خیلی ساده
often خیلی اوقات
costs and arm and a leg <idiom> خیلی گرونه
in seventh heaven <idiom> خیلی خوشحال
mad as a hornet <idiom> خیلی عصبانی
exceeding خیلی زیاد
it is very easily done خیلی به اسانی
not so hot <idiom> نه خیلی خوب
infinitely خیلی زیاد
to pieces <idiom> خیلی زیاده
extra بسیار خیلی
extra- بسیار خیلی
extras بسیار خیلی
in no time خیلی زود
immensurable خیلی قدیم
tickled pink <idiom> خیلی شادوخوشحال
immediate خیلی فوری
iam in bad خیلی محتاجم
Nothing more, thanks. خیلی متشکرم.
too tough خیلی سفت
in cold blood <idiom> خیلی خونسرد
much was said خیلی حرفهازده شد
raucous خیلی نامرتب
well خیلی خوب
I had an awful time . به من خیلی بد گذشت
He is a loose card . خیلی ول است
thank you very much خیلی متشکرم
seldom خیلی کم ندرتا
swith خیلی عظیم
wells خیلی خوب
superrabundant خیلی زیاد
subminiature خیلی کوچک
get up the nerve <idiom> خیلی شلوغ
glorious خیلی خوب
number one خیلی خوب
She is very pretentious. خیلی ادعادارد
goody goody خیلی خوب
very light خیلی سبک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com