Dictiornary-Farsi | خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
I'm dying to know what happened.	خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.


Other Matches

iam in bad	خیلی در تنگی هستم
I am very orderly and systematic in my work .	درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
wind up <idiom>	خیلی هیجان زده شدن
drop a hint <idiom>	فاش کردن اتفاقی یک چیز خیلی جزئی
I very much look forward to meeting you soon.	من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
dead tired <idiom>	خیلی خسته واز پا افتاده
beside one's self <idiom>	خیلی ناامید یا هیجان زده برای انجام کاری
flip one's lid <idiom>	خیلی هیجان زده شدن ،کنترل خودرا از دست دادن
fumbles	از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbled	از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumble	از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
behind the times <idiom>	از مد افتاده عقب افتاده فرهنگی
she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
rattling	خیلی تند خیلی خوب
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
I'm	من هستم
i am pushed for money	هستم
am	هستم
occasional	اتفاقی
chancy	اتفاقی
episodical	اتفاقی
fortuitous <adj.>	اتفاقی
accidental <adj.>	اتفاقی
adventitious <adj.>	اتفاقی
incidental <adj.>	اتفاقی
chanciest	اتفاقی
chancier	اتفاقی
pick up <idiom>	اتفاقی
accident	اتفاقی
accidents	اتفاقی
contingency	اتفاقی
contingencies	اتفاقی
eventual	اتفاقی
episodic	اتفاقی
casual [not planned] <adj.>	اتفاقی
coincidental <adj.>	اتفاقی
even tual	اتفاقی
haphazardly	اتفاقی
haphazard <adj.>	اتفاقی
accidentalism	اتفاقی
adventitiouse	اتفاقی
adventive	اتفاقی
chanceful	اتفاقی
chancing	اتفاقی
chances	اتفاقی
chanced	اتفاقی
chance	اتفاقی
casual	اتفاقی
extrinsic	اتفاقی
random <adj.>	اتفاقی
casualness	اتفاقی
contingent [accidental] <adj.>	اتفاقی
stochastical <adj.>	اتفاقی
stochastic <adj.>	اتفاقی
fluky	اتفاقی
casuale	اتفاقی
randomly	اتفاقی
flukey	اتفاقی
I'm thirsty.	من تشنه هستم.
I am sure that ...	من مطمئن هستم که ...
I'm your age.	من هم سن شما هستم.
I'm hungry.	من گرسنه هستم.
i am under obligation to him	من ممنون او هستم
i have not a dry t. on me	سر تا پا خیس هستم
iam d. to go	ارزومندرفتن هستم
we owe him for his services	خدمات او هستم
i feel	گرسنه هستم
at random <adv.>	بطور اتفاقی
contingent profit	سود اتفاقی
by accident <adv.>	بطور اتفاقی
as it happens <adv.>	بطور اتفاقی
adventitiously	بطور اتفاقی
accidently <adv.>	بطور اتفاقی
accidentalness	حالت اتفاقی
accidentally <adv.>	بطور اتفاقی
fortuitcus fault	نقص اتفاقی
contingent liability	بدهی اتفاقی
by a coincidence <adv.>	بطور اتفاقی
come across <idiom>	اتفاقی دیدن
chromatic	تصادفی اتفاقی
incidentally <adv.>	بطور اتفاقی
circumstantial evidence	اماره اتفاقی
casual labour	کارگر اتفاقی
fortuitously <adv.>	بطور اتفاقی
by hazard <adv.>	بطور اتفاقی
by happenstance <adv.>	بطور اتفاقی
by chance <adv.>	بطور اتفاقی
accidental war	جنگ اتفاقی
crop up <idiom>	اتفاقی پدیدارشدن
accidental reinforcement	تقویت اتفاقی
stochastic process	فرایند اتفاقی
stochatic procedures	رویههای اتفاقی
incidental errors	خطاهای اتفاقی
stretch a point <idiom>	اتفاقی پذیرفتن
incidental expenses	مخارج اتفاقی
incidental works	کارهای اتفاقی
happenstance	وقایع اتفاقی
incidental memory	حافظه اتفاقی
incidental learning	یادگیری اتفاقی
windfall gains	منافع اتفاقی
fortuitousness	اتفاقی بودن
windfall loss	زیان اتفاقی
accidental error	خطای اتفاقی
coincidentally <adv.>	بطور اتفاقی
random	اتفاقی الکی
incidentals time	زمان اتفاقی
fortuitcus distortion	اعوجاج اتفاقی
randomly	اتفاقی الکی
windfall profits	سود اتفاقی
own a house	دارای خانهای هستم
i maintain	قائل هستم به اینکه ...
i am under obligation to him	زیر بارمنت او هستم
i a with you on that matter	من در ان موضوع با شماموافق هستم
I am at your disposal.	من دراختیار تان هستم
i am bend on going	مصمم هستم بروم
i am at your service	در خدمت شما هستم
i feel sleepy	خواب الود هستم
Next to you I'm slim.	در مقایسه با تو من لاغر هستم.
Join the club!	من هم درشرایطی مشابه هستم !
i await you	منتظر شما هستم
i pause for a reply	منتظر پاسخ هستم
feet dry	روی هدف هستم
I am certain of it.	من درباره اش مطمئن هستم.
i own that house	من صاحب ان خانه هستم
emergencies	خیلی خیلی فوری
emergency	خیلی خیلی فوری
tornados	هیجان
waving	هیجان
fret	هیجان
frets	هیجان
ignition	هیجان
dither	هیجان
frenzy	هیجان
frissons	هیجان
tornadoes	هیجان
waved	هیجان
waves	هیجان
burning	در هیجان
burning	هیجان
snit	هیجان
fevers	هیجان
frisson	هیجان
fever	هیجان
stour	هیجان
incensement	هیجان
dithered	هیجان
dithers	هیجان
tornado	هیجان
wave	هیجان
ebullient	پر هیجان
excitation	هیجان
emotions	هیجان
heatedly	با هیجان
hysterics	هیجان
lather	هیجان
emotion	هیجان
twitteration	هیجان
excitedness	هیجان
thrills	هیجان
thrill	هیجان
tempests	هیجان
titillation	هیجان
excitment	هیجان
kippage	هیجان
tempest	هیجان
jitter	حرکت نامنظم اتفاقی
charring	کار روزمزد و اتفاقی
hazardous	معاملات قماری اتفاقی
chare	کار روزمزد و اتفاقی
accidental sepcies	گونه های اتفاقی
by accident or d.	بطور اتفاقی یا عمدی
char	کار روزمزد و اتفاقی
accidental fall	ضربه فنی اتفاقی
chars	کار روزمزد و اتفاقی
i am impatient for it	ازان بابت بیطاقت هستم
i am in a hurry for it	عجله دارم یا در شتاب هستم
iam a for his life	برای جانش دل واپس هستم
i owe him &	پنج لیره به او بدهکار هستم
That is my line ( field ) .	خودم این کاره هستم
I am a strange in this town.	دراین شهر غریب هستم
I come from Iran . I am Iranian.	من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
I feel like a fifth wheel.	من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
i am about that	من در این خصوص دلواپس هستم
I am on intimate terms with one of the ministers .	با یکی از وزراء نزدیک هستم
I've been here for five days.	پنج روزه که من اینجا هستم.
twittered	هیجان وارتعاش
effervescency	هیجان خروش
twitters	هیجان وارتعاش
twittering	هیجان وارتعاش
tickled pink	هیجان زده
inexcitable	هیجان ناپذیر