Dictiornary-Farsi | خیلی گرم ومرطوب سخت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
sultry	خیلی گرم ومرطوب سخت


Other Matches

clammy	سرد ومرطوب اهسته رو
she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
rattling	خیلی تند خیلی خوب
emergencies	خیلی خیلی فوری
emergency	خیلی خیلی فوری
jim dandy	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
villainous	خیلی بد
routh	خیلی
dumpiness	خیلی
very	خیلی
far and away	خیلی
for long	خیلی
abysmal <adj.>	خیلی بد
in large quantities	خیلی خیلی
copious	خیلی
many	خیلی
damn	خیلی
not a few	خیلی ها
ten	خیلی
dammit	خیلی
to a large extent	خیلی
highly	خیلی
very little	خیلی کم
level best	خیلی خوب
awesome <adj.>	خیلی خوب
iam in bad	خیلی محتاجم
great <adj.>	خیلی خوب
level best	خیلی عالی
immensurable	خیلی قدیم
it is very easily done	خیلی به اسانی
wicked <adj.>	خیلی خوب
sick [British E] <adj.>	خیلی خوب
cool <adj.>	خیلی خوب
in no time	خیلی زود
really wicked	خیلی محشر
corking	خیلی زیبا
by leaps and bounds	خیلی تند
Many thanks!	خیلی ممنون!
benedicite	خیلی خوب
before you can say knife	خیلی زود
at most	خیلی باشد
as good as	خیلی خوب
far	زیاد خیلی
piping hot	خیلی داغ
pitch-black	خیلی سیاه
dead slow	خیلی اهسته
hand in glove	خیلی نزدیک
hand in glove	خیلی صمیمی
hand and glove	خیلی نزدیک
hand and glove	خیلی صمیمی
really sick	خیلی محشر
giantess	زن خیلی قدبلند
far off	خیلی دور
as stiff as a poker	خیلی خشک
far and away	خیلی دور
pitch black	خیلی سیاه
flying high <idiom>	خیلی شادوشنگول
She is very pretentious.	خیلی ادعادارد
number one	خیلی خوب
bone dry	خیلی خشک
(go over with a) fine-toothed comb <idiom>	خیلی بادقت
very light	خیلی سبک
ultraconservative	خیلی محتاط
toploftiness	خیلی متکبر
to spread like wildfire	خیلی زودمنتشرشدن
thank you very much	خیلی متشکرم
too tough	خیلی سفت
Nothing more, thanks.	خیلی متشکرم.
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
He is a loose card .	خیلی ول است
hit bottom <idiom>	خیلی پست
(as) old as the hills <idiom>	خیلی قدیمی
I had an awful time .	به من خیلی بد گذشت
skin and bones <idiom>	خیلی لاغر
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
tickled pink <idiom>	خیلی شادوخوشحال
too bad <idiom>	خیلی بد ،غم انگیز
to pieces <idiom>	خیلی زیاده
in cold blood <idiom>	خیلی خونسرد
mad as a hornet <idiom>	خیلی عصبانی
not so hot <idiom>	نه خیلی خوب
swith	خیلی عظیم
superrabundant	خیلی زیاد
overstrung	خیلی حساس
oftentimes	خیلی اوقات
of vital importance	خیلی ضروری
in seventh heaven <idiom>	خیلی خوشحال
much worse	خیلی بدتر
much was said	خیلی حرفهازده شد
many persons	خیلی اشخاص
many people	خیلی اشخاص
many people	خیلی از مردم
lower most	خیلی پست تر
pianissmo	خیلی نرم
pixilated	خیلی حساس
subminiature	خیلی کوچک
span new	خیلی تازه
skinless	خیلی حساس
senseful	خیلی حساس
sappy	خیلی احساساتی
rotundily	چاقی خیلی
To take with a pinch of salt.	خیلی جدی نگرفتن
ritzy	خیلی شیک
raff	خیلی زیاد
once in the blue moon	خیلی بندرت
primely	خیلی خوب
precisian	خیلی دقیق
lily white	خیلی سفید
precipitate	خیلی سریع
faraway	خیلی دور
high	خیلی بزرگ
I spoke my mind.	من خیلی رک گفتم.
on any number of occasions <adv.>	خیلی از اوقات
frequently	خیلی اوقات
whacking	خیلی بزرگ
whackings	خیلی بزرگ
niftier	خیلی خوب
niftiest	خیلی خوب
costs and arm and a leg <idiom>	خیلی گرونه
nifty	خیلی خوب
quaint	خیلی فریف
fortissimo	خیلی بلند
extras	بسیار خیلی
superabundant	خیلی زیاد
precipitated	خیلی سریع
precipitates	خیلی سریع
precipitating	خیلی سریع
regularly [often] <adv.>	خیلی از اوقات
often	خیلی اوقات
infinitely	خیلی زیاد
oft [archaic, literary] <adv.>	خیلی از اوقات
highs	خیلی بزرگ
often <adv.>	خیلی از اوقات
highest	خیلی بزرگ
exceeding	خیلی زیاد
extra	بسیار خیلی
extra-	بسیار خیلی
many times <adv.>	خیلی از اوقات
frequently <adv.>	خیلی از اوقات
a lot of times <adv.>	خیلی از اوقات
lots	خیلی زیاد
open-and-shut	خیلی سهل
pluperfect	خیلی عالی
seldom	خیلی کم ندرتا
Neanderthal	خیلی کهنه
parlous	خیلی مهیب
raucous	خیلی نامرتب
goody goody	خیلی خوب
goody-goodies	خیلی خوب
extreme	خیلی زیاد
goody-goody	خیلی خوب
decrepit	خیلی پیر
jolly	بذله گو خیلی
very good	خیلی خوب
confidential	خیلی محرمانه
whopping	خیلی بزرگ
glorious	خیلی خوب
open and shut	خیلی سهل
well	خیلی خوب
precise	خیلی دقیق
wells	خیلی خوب
immediate	خیلی فوری
oodles	خیلی زیاد
stentorian	خیلی بلند
very short	برد خیلی کوتاه
so	خیلی باین زیادی
sky-high	خیلی بالا در اسمان
very many book	کتابهای خیلی زیاد
sky high	خیلی بالا در اسمان
slather	خیلی پخش کردن
It is quite likely that ….	خیلی احتمال می رود که …
very short	شعاع عمل خیلی کم
they make much noise	خیلی صدا می کنند
hunks	شخص خیلی خسیس
ultra	خیلی متعصب مافوق
ultramodern	خیلی جدید متجدد
ultramodernist	ادم خیلی متجدد
very high	ارتفاع خیلی بالا
very high frequency	فرکانس خیلی زیاد
very light	خیلی روشن یا کم رنگ
She really gets me . She infuriates .	از دستش خیلی کوکم
very long	برد خیلی زیاد
superstratum	طبقه خیلی بالا
ultrashort wave	موج خیلی کوتاه
do the trick <idiom>	خیلی خوب کارکردن
We had a very enjoyable time .	به ما خیلی خوش گذشت
on cloud nine <idiom>	خیلی خوشحال وشاد
on edge <idiom>	خیلی عصبی وخشمگین
spic and span <idiom>	خیلی تمیز ومرتب
I see very little of her .	خیلی کم اورامی بینم