English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
have one's nose in a book <idiom> دائم سر توی کتاب داشتن
Other Matches
have one's nose in a book <idiom> کرم کتاب خوانی داشتن
capitulary کتاب راهنمای کلمات کتاب مقدس کتاب دعا
d.c. transformer ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
deuteronomic وابسته به کتاب تثنیه که دومین کتاب تورات است
reader مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
readers مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
book of reference کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
caxton کتاب کاکستون نخستین کتاب چاپ کن انگلیسی
invisible hand منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
continued دائم
permanent دائم
perpetual motion حرکت دائم
d.c. جریان دائم
rectification دائم سازی
d.c c. motor موتورجریان دائم
tippler دائم الخمر
constant current جریان دائم
steady load بار دائم
direct current جریان دائم
toper دائم الخمر
steady flow جریان دائم
tosspot دائم الخمر
sottish دائم الخمر
permanent marriage نکاح دائم
alcoholic دائم الخمر
intermission غیر دائم
intermissions غیر دائم
eye splice حلقه دائم
life imprisonment حبس دائم
steady state حالات دائم
dead load بار دائم
fee simple حق تملک دائم
malt worm دائم الخمر
alcoholics دائم الخمر
permanent magnet اهنربای دائم
permanent insanity جنون دائم
d.c. drive محرکه جریان دائم
loyalty discount تخفیف مشتریان دائم
loyalty rebate تخفیف مشتریان دائم
maintain watch به گوش بودن دائم
d.c. brake ترمز جریان دائم
d.c. cable کابل جریان دائم
d.c. heating گرمایش جریان دائم
tipples دائم الخمر بودن
obsession فکر دائم وسواس
grid d.c. جریان دائم شبکه
obsessions فکر دائم وسواس
d.c. commponent بخش جریان دائم
dynamos مولد جریان دائم
perpetual motion machine ماشین با حرکت دائم
d.c. drive ماشین جریان دائم
d.c. motor موتورجریان دائم موتور C.D
d.c. ammeter امپرمتر جریان دائم
d.c. converter مبدل جریان دائم
tippling دائم الخمر بودن
tipple دائم الخمر بودن
d.c. reciever گیرنده جریان دائم
tippled دائم الخمر بودن
d.c. resistance مقاومت جریان دائم
dynamo مولد جریان دائم
habitual شخص دائم الخمر عادی
grid d.c. modulation مدولاسیون جریان دائم شبکه
high direct voltage فشار قوی جریان دائم
tetanize بحالت انقباض دائم دراوردن
d.c. arc welding generator مولد جوشکاری جریان دائم
bowler مشروب خوارافراطی دائم الخمر
bowlers مشروب خوارافراطی دائم الخمر
d.c. winding سیم پیچی جریان دائم
d.c. arc welding converter مبدل جوشکاری جریان دائم
variable speed d.c. motor موتور جریان دائم با سرعت متغیر
inductive d.c. voltage drop افت ولتاژ جریان دائم القائی
d.c. instrument دستگاه اندازه گیری جریان دائم
fuddle دائم الخمر بودن گیج کردن
d.c. series wound motor موتور با سیم پیچی جریان دائم
paramagnetic اجسامی با قابلیت گذردهی یانفوذپذیری بیشتر از یک وخاصیت مغناطیسی دائم
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
peers of iveland بزرگانی که از میان انها 82تن بطور دائم برای نمایندگی برگزیده می شوند
achalasia عدم انبساط عضلات مجاری بدن و باقی ماندن انها در حال انقباض دائم
curie point دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
perpetual inventory فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
hexateuch شش کتاب
bokk کتاب
texts کتاب
text کتاب
booked کتاب
book کتاب
letter writer کتاب
that book ان کتاب
i sold the book for rials 0 کتاب را
books کتاب
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
songbook کتاب سرود
novel کتاب داستان
wordbook کتاب لغت
textbooks کتاب درسی
texts کتاب درسی
text کتاب درسی
vademecum کتاب درسی
vademecum کتاب موردمراجعه
novels کتاب داستان
grammar کتاب دستور
grammars کتاب دستور
primers کتاب الفباء
primer کتاب الفباء
speller کتاب املاء
text book کتاب درسی
guide book کتاب راهنما
that book این کتاب
that is my book کتاب من است
the holy کتاب مقدس
ABC کتاب الفبا
cataloguing کتاب فهرست
catalogues کتاب فهرست
storybook کتاب داستان
book plates برچسب کتاب
casebook کتاب موارد
casebook کتاب زایه
casebooks کتاب موارد
comic books کتاب کاریکاتور
comic book کتاب کاریکاتور
f. of books عاشق کتاب
casebooks کتاب زایه
formulary کتاب نماز
fortunebook کتاب فالگیری
book plate برچسب کتاب
catalogued کتاب فهرست
catalogue کتاب فهرست
catalogs کتاب فهرست
cataloging کتاب فهرست
cataloged کتاب فهرست
white book کتاب سفید
word book کتاب لغت
wordbook کتاب لغت
your book کتاب شما
encyclopaedia کتاب حاوی
many books چندین کتاب
miaasl کتاب نماز
list of lights کتاب چراغها
White Paper کتاب سفید
White Papers کتاب سفید
leviticus کتاب لاویان
studious کتاب خوان
missal کتاب نماز
word book کتاب لغت
bookmakers کتاب نویس
margent حاشیه کتاب
jacket جلد کتاب
jackets جلد کتاب
mass book کتاب نماز
dictionary کتاب لغت
glossary کتاب لغت
lexicon [dictionary] کتاب لغت
bookmaker کتاب نویس
missal کتاب دعا
letter book کتاب رونوشت
octateuch هشت کتاب
pseudograph کتاب قلب
genesis کتاب پیدایش
pseudograph کتاب دغلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com