English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
innermost داخلی ترین دراعماق
Other Matches
endodermis داخلی ترین بافت پوسته ریشه وساقه
ends با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nethermost پایین ترین زیر ترین
carried با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
combat resolution تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
incretion ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
court rug فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
squawks مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal defense پدافند داخلی پایداری داخلی
internal structure ساختمان داخلی سازه داخلی
squawk مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked مخابره داخلی ارتباط داخلی
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
backmost پس ترین
meritorious شایسته ترین
first and foremost <adv.> پیش ترین
backmost عقب ترین
rightmost راست ترین
middlemost میان ترین
midmost میان ترین
undermost زیر ترین
nethermost پست ترین
proto مهم ترین
most significant پراهمیت ترین
arrant بدنام ترین
drier : خشک ترین
eldest مسن ترین
more like;most like شبیه ترین
bottommost پایین ترین
downmost پایین ترین
furthest پیشرفته ترین
leftmost سمت چپ ترین
driest خشک ترین
most important <adj.> مهم ترین
rearmost عقب ترین
least significant کم اهمیت ترین
aftmost عقب ترین
lattermost پست ترین
lattermost عقب ترین
undermost پایین ترین
hindmost عقب ترین
topmost اعلی ترین
westernmost غربی ترین
lower most پایین ترین
foremost پیش ترین
lowest پایین ترین
best عظیم ترین
lowermost پایین ترین
neap خفیف ترین جزر و مد
full-back عقب ترین بازی کن
full-backs عقب ترین بازی کن
royal road اسان ترین راه
tick سخت ترین مرحله
ticked سخت ترین مرحله
ticks سخت ترین مرحله
eastermost شرقی ترین نقطه
tenth rate از پایین ترین جنس
top flight اعلی ترین مرتبه
tenth rate پایین ترین درجه
most significant bit با ارزش ترین بیت
neap tide پائین ترین جزر و مد
bottom price پائین ترین قیمت
lsb کم اهمیت ترین بیت
easternmost شرقی ترین نقطه
least significant bit کم اهمیت ترین بیت
next نزدیک ترین پس ازان
least significant digit کم اهمیت ترین رقم
best شایسته ترین پیشترین
most significant digit با ارزش ترین رقم
most significant digit با اهمیت ترین رقم
aftermost عقب ترین واپسین
heartstring عمیق ترین احساسات دل
most significant bit با اهمیت ترین بیت
fullback جای عقب ترین بازی کن
curtal step پایین ترین پله پلگان
lower high water پایین ترین پیشرفت اب دریا
Put your warmest clothes on . گرم ترین لباسهایت را تن کرد
admirals عالی ترین افسرنیروی دریایی
last پایین ترین درجه یا مقام
lasted پایین ترین درجه یا مقام
upmost عالی ترین بالاترین درجه
troposphere پایین ترین بخش اتمسفر
exosphere خارجی ترین لایه اتمسفر
lasts پایین ترین درجه یا مقام
thermosphere خارجی ترین لایه اتمسفر
curtail step پایین ترین پله پلگان
culminant درمرتفع ترین موضع کامل
admiral عالی ترین افسرنیروی دریایی
primitive data type ساده ترین شکل داده
main battle tank قوی ترین تانک رزمی
combat resolution پایین ترین رده رزمی
sternmost عقب ترین قسمت کشتی
bellies کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
master tooth پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
This is the easisrt way. این آسان ترین راه است
bottoms با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
heart strings عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
bottom با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
master pick پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
skirting armor ضخیم ترین قسمت زره تانک
least developed countries پائین ترین کشورهای در حال توسعه
lower low water پایین ترین پست رفت اب دریا
next of kin نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
subcutis عمیق ترین قسمت زیر پوست
last but not least <idiom> آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
supremum کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
belly کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
least common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
lowest common multiple [LCM] کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
least common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
lowest common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
least upper bound [lub, LUB] کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
smallest common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
greatest common divisor [gcd] بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
knight bachelor پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
rock bottom کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock-bottom کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
best seller پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
best-seller پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
white wool [مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
This is the oldest Persian script in existence. این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
best-sellers پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
msd با اهمیت ترین رقم Digit Significant ost
water collecting sump پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
aftermost نزدیکترین دگل عقب کشتی پست ترین
highest common factor [HCF] بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
msb با اهمیت ترین بیت Bit Significant ost
greatest common factor [GCF] بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
greatest common divisor بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
dynamic ن ترین مسیر داده از بین تغییرات در زمان اتصال
Milco میلکو [مرغوب ترین فرش رومانی با چله پنبه ای]
ahmad اسم حضرت رسول اکرم -ستوده تر- برگزیده ترین
physical پایین ترین لایه استاندارد شبکه ISO/OSI
The box office star of 1980. پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
dynamically ن ترین مسیر داده از بین تغییرات در زمان اتصال
intima درونی ترین غشاء پوششی رگها و سایررباطهای بدن
master مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
mastered مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
masters مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
geodesic کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه درروی سطح
geodetic کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه در روی سطح
geodetical کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
garboard پایین ترین حاشیه چوبی یااهنی که روی حمال کشتی قرارمیدهند
high fidelity ایجاد صدا با عالی ترین درجه وشباهت زیاد به اصل ومبداء ان
bilge پایین ترین قسمت ساختمان هواپیما که اب کثافات و دیگرضایعات در ان جمع میشود
geodeticline کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
optimum سیستم کدگذاری که سریع ترین دستیابی و بازیابی را به داده ذخیره شده دارد
weakest maintained ضعیف ترین مخلوط سوخت که تحت شرایط معین میتواندتوان را بیشینه نگهدارد
hyperfocal distance نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
circular carpet قالی مدور یا دایره ای شکل که قدیمی ترین آن مربوط به قرن شانزدهم میلادی می باشد
silicon valley محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
minimum سیستم کدگذاری که سریع ترین دستیابی و زمان بازیابی را برای داده ذخیره شده دارد
ben داخلی
indoor داخلی
anie داخلی
domestic داخلی
municipal داخلی
internal داخلی
intramural داخلی
inside داخلی
interiors داخلی
endogenous داخلی
interior داخلی
internal door در داخلی
esoteric داخلی
insides داخلی
inner داخلی
in- داخلی
territorial داخلی
in داخلی
internal medicine طب داخلی
innate داخلی
Pentium Pro قوی ترین پردازنده موجود سافت Intel. که جایگزین Pentium میشود برای PCهای با کارایی بالا
inside draft شیب داخلی
internal electrode الکترود داخلی
inner liner روکش داخلی
inner harbor بندر داخلی
inner bottom جدار داخلی
internal short circuit کوتهمداری داخلی
internal electrolysis الکترولیز داخلی
inland waterway ابراه داخلی
internal storage حافظه ی داخلی
internal loss تلف داخلی
internal energy انرژی داخلی
inner loop حلقه داخلی
inner planets سیارات داخلی
internal efficiency راندمان داخلی
inside diameter قطر داخلی
inside caliper کولیس داخلی
internal security تامین داخلی
inner zone منطقه داخلی
internal security امنیت داخلی
internal shield غلاف داخلی
internal ear گوش داخلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com