Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (10 milliseconds)
English	Persian
civil	داخلی حقوقی
Search result with all words
protective duty	حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
Other Matches
incretion	ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
incorporating	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporates	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporate	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
squawked	مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawk	مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawks	مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal defense	پدافند داخلی پایداری داخلی
internal structure	ساختمان داخلی سازه داخلی
judge advocate general	رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
class b allotment	کسورات سهمیه قرضه حقوقی کسورات سهام قرضه حقوقی
exchanged stabilization fund	مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
storage	1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
de jure	حقوقی
soundex code	کد حقوقی
jural	حقوقی
legal	حقوقی
juridical	حقوقی
civil proceedings	اقدامات حقوقی
jeopardy	گرفتاری حقوقی
legal responsibility	مسئوولیت حقوقی
legal person	شخص حقوقی
commentaries	تفسیر حقوقی
legal personality	شخصیت حقوقی
jurisprudence	علم حقوقی
commentary	تفسیر حقوقی
law term	اصطلاح حقوقی
juridical person	شخص حقوقی
corporate body	شخص حقوقی
legal fiction	تصور حقوقی
legal entity	شخص حقوقی
legal committee	کمیته حقوقی
legal department	اداره حقوقی
legal advisor	مشاور حقوقی
medicolegal	پزشکی- حقوقی
artificial persons	اشخاص حقوقی
legal adviser	مشاور حقوقی
Legal Advisor	مشاور حقوقی
legal counsel	مشاور حقوقی
juridical personality	شخصیت حقوقی
pay voucher	حواله حقوقی
pay voucher	سند حقوقی
soundex code	کد حقوقی پرسنلی
pay grade	ضریب حقوقی
legal	مشروع حقوقی
solicitors	مشاور حقوقی
solicitor	مشاور حقوقی
law agent	نماینده حقوقی
juristically	از لحاظ حقوقی
juridically	از لحاظ حقوقی
actionable <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
culpable <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
punishable <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
punishable <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
penal <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
chargeable <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
culpable <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
indictable <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
penal <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
indictable <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
actionable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
actionable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
culpable <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
indictable <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
penal <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
punishable <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
actionable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
culpable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
punishable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
indictable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
punishable <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
punishable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
penal <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
indictable <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
culpable <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
lawyer	مشاور حقوقی حقوقدان
lawyers	مشاور حقوقی حقوقدان
chargeable <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
isonomy	تساوی سیاسی و حقوقی
actionable <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
penal <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
penal <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
actionable <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
chargeable <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
culpable <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
indictable <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
penal <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
punishable <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
indictable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
actionable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
corporate	دارای شخصیت حقوقی
institution	اصل حقوقی بنگاه
law enforcement	اجرای قوانین [حقوقی]
in legal parlance	بزبان یا عباراتی حقوقی
writer to the signet	مشاور حقوقی اسکاتلندی
chargeable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
culpable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
indictable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
penal <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
punishable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
to obtain legal advice	مشاوره حقوقی دریافتن
actionable <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
actionable <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
jurisconsult	فقیه مشاور حقوقی
action	جریان حقوقی تعقیب
actions	جریان حقوقی تعقیب
chargeable <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
punishable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
penal <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
indictable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
civil action	دعوی مدنی یا حقوقی
civil low	سیستم حقوقی رم باستان
chargeable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
military pay order	لیست حقوقی پرسنل
The formalities of judicial process.	تشریفات حقوقی وقضایی
civil procedure	اصول محاکمات حقوقی
punishable <adj.>	قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
corporative	وابسته بشخصیت حقوقی شرکتی
company secretary	مسئول مالی و حقوقی شرکت
actionable <adj.>	قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
docketing	دفتر ثبت دعاوی حقوقی
penal <adj.>	قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
indictable <adj.>	قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
penal <adj.>	قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
culpable <adj.>	قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
actionable <adj.>	قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
chargeable <adj.>	قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
chargeable <adj.>	قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
indictable <adj.>	قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
culpable <adj.>	قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
punishable <adj.>	قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
exemption from territorial jurisdiction	معافیت از سیستم حقوقی یک کشور
administrative(financial,legal)process.	جریان اداری (مالی .حقوقی )
military pay order	جدول تغییرات حقوقی پرسنل
corporations	که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporation	که دارای شخصیت حقوقی باشند
dockets	دفتر ثبت دعاوی حقوقی
legal fiction	فرض قانونی فرضیه حقوقی
docket	دفتر ثبت دعاوی حقوقی
docketed	دفتر ثبت دعاوی حقوقی
I will be instigating [initiating] legal proceedings.	من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
draconian	قوانین حقوقی سخت وبی رحمانه
pay grade	ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
basic allowance	سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
corporations	شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
to initiate legal action	دعوی حقوقی را راه انداختن [حقوق]
corporation	شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
incorporation	جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
birthright	حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد
law french	اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
disincorporate	ازامتیازات اصنافی یاشخصیت حقوقی محروم کردن
corporator	گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
inland duty	حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
consultary response	نظر محکمه حقوقی درباره یک دعوی خاص
canon low	هیچ یک ازدادگاههای CL اعم از حقوقی یا جزایی متبع نیست
Solicitors General	مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
judge made law	نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
Solicitor General	مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
equitable mortgage	از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
interplead	پیش از اقامه دعوا بر کسی باهم دعوای حقوقی را خاتمه دادن
salvage	نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaged	نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvages	نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaging	نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
duress	در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
feather bedding	مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding	مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
indoor	داخلی
territorial	داخلی
endogenous	داخلی
internal	داخلی
municipal	داخلی
interiors	داخلی
in	داخلی
domestic	داخلی
inner	داخلی
internal door	در داخلی
in-	داخلی
internal medicine	طب داخلی
innate	داخلی
intramural	داخلی
anie	داخلی
interior	داخلی
inside	داخلی
ben	داخلی
insides	داخلی
esoteric	داخلی
corporation	شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
breach of trust	کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
corporations	شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
internal ear	گوش داخلی
internal efficiency	راندمان داخلی
internal current	جریان داخلی
in-fighting	جنگ داخلی
internal discharge	تخلیه داخلی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com