Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
inquisitorial procedure
دادرسی با شکنجه و سخت گیری
Other Matches
summings up
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summing up
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
afflictions
شکنجه
persecution
شکنجه
affliction
شکنجه
wracked
شکنجه
torturing
شکنجه
tortures
شکنجه
torture
شکنجه
rack
شکنجه
torment
شکنجه
tormented
شکنجه
tormenting
شکنجه
torments
شکنجه
excruciation
شکنجه
racks
شکنجه
tortured
شکنجه
wracks
شکنجه
racked
شکنجه
He's a wet blanket.
او
[مرد]
آدم روح گیری
[نا امید کننده ای یا ذوق گیری]
است.
wring
با شکنجه گرفتن
excruciate
شکنجه کردن
to put to the torture
شکنجه کردن
wracks
شکنجه کردن
tortures
شکنجه دادن
tortured
شکنجه دادن
wracked
شکنجه کردن
wrings
با شکنجه گرفتن
tumbrel
الت شکنجه
torturing
شکنجه دادن
wringing
با شکنجه گرفتن
rack
شکنجه کردن
torturer
شکنجه دهنده
torturers
شکنجه دهنده
use torture
شکنجه دادن
torment
شکنجه دادن
self torment
خود شکنجه
torture
شکنجه دادن
racks
شکنجه کردن
racked with pain
شکنجه کردن
put to the torture
شکنجه کردن
cruciate
شکنجه کشیدن
racked
شکنجه کردن
trial
دادرسی
justicing
دادرسی
hearings
دادرسی
justiceship
دادرسی
hearing
دادرسی
legal procedure
دادرسی
trials
دادرسی
litigation
دادرسی
tumbril
الت شکنجه گیوتین
judgement
دادرسی داوری
judgment
داوری دادرسی
judgments
دادرسی داوری
hearings
استماع دادرسی
judgements
دادرسی فتوی
judgements
دادرسی داوری
judgments
دادرسی فتوی
judgement
دادرسی فتوی
costs of proceedings
هزینه دادرسی
trial in presence of the parties
دادرسی حضوری
hearing
استماع دادرسی
costs
خسارت دادرسی
ex parte trial
دادرسی غیابی
with costs
با هزینه دادرسی
re hearing
اعاده دادرسی
criminal proceedings
دادرسی جزائی
public trial
دادرسی علنی
costs
هزینه دادرسی
justiciable
قابل دادرسی
prosecution team
تیم دادرسی
venues
محل دادرسی
stay of proceedings
تعلیق دادرسی
civil litigation
دادرسی مدنی
summery proceedings
دادرسی اختصاری
speedy trial
دادرسی فوری
venue
محل دادرسی
military justice
دادرسی نظامی
stay of proceedings
توقیف دادرسی
new trial
اعاده دادرسی
re trial
اعاده دادرسی
procedure
ایین دادرسی
dragoons
بزور شکنجه بکاری واداشتن
dragoon
بزور شکنجه بکاری واداشتن
excruciate
شکنجه کردن برصلیب اویختن
taxation of costs
مالیات هزینه دادرسی
oyer
تقاضای استماع یا دادرسی
civil procedure
ایین دادرسی مدنی
code of procedure
قانون ایین دادرسی
with costs
بعلاوه هزینه دادرسی
principle of civil litigation
ایین دادرسی مدنی
principle of criminal procedure
ایین دادرسی کیفری
rehearing
جلسه دادرسی مجدد
hearing incamera
دادرسی غیر علنی
in camera proceedings
دادرسی غیر علنی
law of procedure
قانون ائین دادرسی
law of civil procedure
ائین دادرسی مدنی
law of criminal procedure
ائین دادرسی کیفری
bill of costs
صورت هزینه دادرسی
security for cost
تامین هزینه دادرسی
to delay the proceedings
به تأخیر انداختن دادرسی
He confessed under torture.
زیر فشار شکنجه اعتراف کرد
civil procedure code
قانون ایین دادرسی مدنی
mistrial
دادرسی پوچ وبی نتیجه
criminal proceedure code
قانون ایین دادرسی کیفری
question
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
questions
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
questioned
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
judge
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judging
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
oyez
اعلام سکوت و شروع دادرسی در دادگاه
judges
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judged
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
taxing master
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
sadomasochism
لذت جنسی بوسیله شکنجه نفس خود یا دیگری
tantalus
تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت
legal aid
معافیت ازهزینه دادرسی معادل assistance judicial
rack
نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز
wracks
نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز
racks
نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز
racked
نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز
wracked
نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز
lyuch law
مجازاتی که مردم بدون دادرسی و پیش خود معین می کنند
the inquisition
دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
procedendo
حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
his severity relaxed
از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
pillory
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pilloried
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillorying
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillories
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
refresher
حق الوکاله اضافی که هنگام جریان دعوی زمانیکه مدت دادرسی از حد معمول تجاوزکند به وکیل داده میشود
digamy
دو زن گیری دو شوهر گیری
summing up evidence
نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
measuring converter
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
with the utmost rigour
با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
stream gaging
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
lord high stew of england
رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
to hear a case
دعوایی راگوش کردن درامری دادرسی کردن
wager of battle
نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
point voting system
سیستم رای گیری عددی سیستم رای گیری امتیازی
compression molding process
فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
purgation
روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
declinating station
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter
وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
arrest
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
charge
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
moving iron instrument
دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
recaptures
پس گیری
scorification
کف گیری
skim
کف گیری
recature
پس گیری
bias
سو گیری
biases
سو گیری
retractaion
پس گیری
recapture
پس گیری
exorcisms
جن گیری
catch
بل گیری
recaptured
پس گیری
resumption
از سر گیری
exorcism
جن گیری
skims
کف گیری
dewatering
اب گیری
skimmed
کف گیری
monogyny
یک زن گیری
luting
گل گیری
recapturing
پس گیری
lutation
گل گیری
samplery
نمونه گیری
cavilled
خرده گیری
inarm
در بغل گیری
cavils
خرده گیری
sternly
با سخت گیری
strictures
سخت گیری
rigorousness
سخت گیری
river capture
رود گیری
mechanical disadvantage
نیرو گیری
stricture
سخت گیری
mensuration
اندازه گیری
caviled
خرده گیری
retired ness
کناره گیری
backing up
پشتیبان گیری
attrition
کناره گیری
knoit
تغ تغ خرده گیری
palsy
زمین گیری
laxity
اسان گیری
caviling
خرده گیری
cavil
خرده گیری
interpolations
درون گیری
interpolation
درون گیری
inarm
در اغوش گیری
lodgment
موضع گیری
scotomization
نادیده گیری
lodgment or lodge
منزل گیری
acceleration lane
خط سرعت گیری
sedimentation
لای گیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com